| صندلي داغ | |
|
+20yasamiin HeLena magnoon diab s@ba h@sti Jany maryashena Anika amin Assal Yasaman دلارام Arakadrish leila nAvId ليلا meysam-r بهاره الهام MajidDiab 24 مشترك |
|
نويسنده | پيام |
---|
دلارام عضو باشگاه 1000 تایی
تعداد پستها : 4639 Location : تهران Registration date : 2007-12-02
| عنوان: رد: صندلي داغ الثلاثاء مارس 11, 2008 7:02 am | |
| - Arakadrish نوشته است:
- من که سوالم رو میپرسم ...
راهی نداری دلارام , باید بیای بشینی و یه کم جیلیز و ویلیز کنی !! خودمونیم جیلیز و ویلیز که نه ... آخه کی دلش میاد
اما سوال :
« از پشت یازده افق خونرنگ دلتنگی و تنهایی , بالاخره قرص درخشان و کامل ماه نمایان شد زلفای نورانی مهتابش رو , رو شونه های آسمون پریشون کرد یه آسمون بود و یه دنیا ستاره اما ... فقط یه دونه ماه , واسه اون پهنای بی انتهای کهکشون !!
طفلک ماه نمیتونه همیشگی توی آسمون بمونه چون , چشمای کوچیک ستاره ها , تحمل دیدن این همه زیبایی رو ندارن !! »
دلارام ... چرا چشم ستاره ها اینقدر کوچیکه ؟؟ یه سوالایی هست که جوابش فقط سکوته و نگاه... و یه غم سنگین که قلبت رو فشار میده از من جواب این سوال رو نخواه ...چشم ستاره من کوره و چشم خودم پر اشک فقط می گم که حتی دل سیاه هم می تونه آرزو کنه نور روشن و زلال و پاک ماه بهش بتابه باقیش باشه با حضرت حافظ خیال نقش تو در کارگاه دیده کشیدم...........به صورت تو نگاری ندیدم و نشنیدم اگرچه در طلبت هم عنان باد شمالم...........به گرد سرو خرامان قامتت نرسیدم امید در شب زلفت به روز عمر نبستم...........طمع به دور دهانت ز کام دل ببریدم به شوق چشمه نوشت چه قطره ها که فشاندم...........ز لعل باده فروشت چه عشوه ها که خریدم ز غمزه بر دل ریشم چه تیرها که گشادی...........زغصه بر سر کویت چه بارها که کشیدم ز کوی یار بیار ای نسیم صبح غباری...........که بوی خون دل ریش از آن تراب شنیدم گناه چشم سیاه تو بود و گردن دلخواه...........که من چو آهوی وحشی ز آدمی ببریدم چو غنچه بر سرم از کوی او گذشت نسیمی...........که پرده بر دل خونین ببوی او بدریدم به خاک پای تو سوگند و نور دیده حافظ...........که بی رخ تو فروغ از چراغ دیده ندیدم | |
|
| |
meysam-r عضو باشگاه 1000 تایی
تعداد پستها : 1071 Registration date : 2007-12-28
| عنوان: رد: صندلي داغ الثلاثاء مارس 11, 2008 8:58 am | |
| - دلارام نوشته است:
- Arakadrish نوشته است:
- من که سوالم رو میپرسم ...
راهی نداری دلارام , باید بیای بشینی و یه کم جیلیز و ویلیز کنی !! خودمونیم جیلیز و ویلیز که نه ... آخه کی دلش میاد
اما سوال :
« از پشت یازده افق خونرنگ دلتنگی و تنهایی , بالاخره قرص درخشان و کامل ماه نمایان شد زلفای نورانی مهتابش رو , رو شونه های آسمون پریشون کرد یه آسمون بود و یه دنیا ستاره اما ... فقط یه دونه ماه , واسه اون پهنای بی انتهای کهکشون !!
طفلک ماه نمیتونه همیشگی توی آسمون بمونه چون , چشمای کوچیک ستاره ها , تحمل دیدن این همه زیبایی رو ندارن !! »
دلارام ... چرا چشم ستاره ها اینقدر کوچیکه ؟؟ یه سوالایی هست که جوابش فقط سکوته و نگاه... و یه غم سنگین که قلبت رو فشار میده از من جواب این سوال رو نخواه ...چشم ستاره من کوره و چشم خودم پر اشک فقط می گم که حتی دل سیاه هم می تونه آرزو کنه نور روشن و زلال و پاک ماه بهش بتابه باقیش باشه با حضرت حافظ
خیال نقش تو در کارگاه دیده کشیدم...........به صورت تو نگاری ندیدم و نشنیدم اگرچه در طلبت هم عنان باد شمالم...........به گرد سرو خرامان قامتت نرسیدم امید در شب زلفت به روز عمر نبستم...........طمع به دور دهانت ز کام دل ببریدم به شوق چشمه نوشت چه قطره ها که فشاندم...........ز لعل باده فروشت چه عشوه ها که خریدم ز غمزه بر دل ریشم چه تیرها که گشادی...........زغصه بر سر کویت چه بارها که کشیدم ز کوی یار بیار ای نسیم صبح غباری...........که بوی خون دل ریش از آن تراب شنیدم گناه چشم سیاه تو بود و گردن دلخواه...........که من چو آهوی وحشی ز آدمی ببریدم چو غنچه بر سرم از کوی او گذشت نسیمی...........که پرده بر دل خونین ببوی او بدریدم به خاک پای تو سوگند و نور دیده حافظ...........که بی رخ تو فروغ از چراغ دیده ندیدم می بینم که آبجی خانم ما بیشتر از این که جزغاله بشه داره با حرفاش دل ما رو جزغاله میکنه... چه مزه ای داره بشینی و کسی رو که دوسش داری یه عمری ازش تو ذهنت یه سری چیزایی خلق کردی ...وصفش رو از زبون خواهر با احساس و با کمالات بشنوی ... عزیزم بشین که خوش نشستنی است با هيچ كس نشاني زان دلستان نديدم...يا من خبر ندارم يا او نشان ندارد | |
|
| |
دلارام عضو باشگاه 1000 تایی
تعداد پستها : 4639 Location : تهران Registration date : 2007-12-02
| عنوان: رد: صندلي داغ الثلاثاء مارس 11, 2008 3:12 pm | |
| | |
|
| |
دلارام عضو باشگاه 1000 تایی
تعداد پستها : 4639 Location : تهران Registration date : 2007-12-02
| عنوان: رد: صندلي داغ الثلاثاء مارس 11, 2008 3:17 pm | |
| میثم جان کاش اینجا نیازمند کلمه های کوچیک و سیاه نبودم ..
این کیست این این کیست این این یوسف ثانی است این خضر است و الیاس این مگر یا آب حیوانی است این این باغ روحانی است این یا بزم یزدانی است این سرمه سپاهانی است این یا نور سبحانی است این آن جان جان افزاست این یا جنت الماواست این ساقی خوب ماست این یا باده جانی است این تنگ شکر را ماند این سودای سر را ماند این آن سیمبر را ماند این شادی و آسانی است این امروز مستیم ای پدر توبه شکستیم ای پدر از قحط رستیم ای پدر امسال ارزانی است این ای مطرب داووددم آتش بزن در رخت غم بردار بانگ زیر و بم کاین وقت سرخوانی است این مست و پریشان توام موقوف فرمان توام اسحاق قربان توام این عید قربانی است این رستیم از خوف و رجا عشق از کجا شرم از کجا ای خاک بر شرم و حیا هنگام پیشانی است این گلهای سرخ و زرد بین آشوب و بردابرد بین در قعر دریا گرد بین موسی عمرانی است این هر جسم را جان می کند جان را خدادان می کند داور سلیمان می کند یا حکم دیوانی است این ای عشق قلماشیت گو از عیش و خوش باشیت گو کس می نداند حرف تو گویی که سریانی است این خورشید رخشان می رسد مست و خرامان می رسد با گوی و چوگان می رسد سلطان میدانی است این هر جا یکی گویی بود در حکم چوگان می دود چون گوی شو بیدست و پا هنگام وحدانی است این گویی شوی بیدست و پا چوگان او پایت شود در پیش سلطان می دوی کاین سیر ربانی است این آن آب بازآمد به جو بر سنگ زن اکنون سبو سجده کن و چیزی مگو کاین بزم سلطانی است این | |
|
| |
yasamiin عضو باشگاه 1000 تایی
تعداد پستها : 2958 Age : 37 Location : *ايران*تهران*خاكم*وطنم*.-~*¨¨`*~-.¸,.-~*¨¨`*~-.¸ Registration date : 2007-12-18
| عنوان: رد: صندلي داغ الثلاثاء مارس 11, 2008 3:57 pm | |
| سلام سلام دلارام جونم ميبينم كه كله همه كندست جز من.... چطور متولي ببين هي اين طوري كن كه جزغاله نشي من خودمم همين كارو كردم | |
|
| |
yasamiin عضو باشگاه 1000 تایی
تعداد پستها : 2958 Age : 37 Location : *ايران*تهران*خاكم*وطنم*.-~*¨¨`*~-.¸,.-~*¨¨`*~-.¸ Registration date : 2007-12-18
| عنوان: رد: صندلي داغ الثلاثاء مارس 11, 2008 3:59 pm | |
| تا حالا شده بخواي با سر بري توي شوووشه ؟ | |
|
| |
yasamiin عضو باشگاه 1000 تایی
تعداد پستها : 2958 Age : 37 Location : *ايران*تهران*خاكم*وطنم*.-~*¨¨`*~-.¸,.-~*¨¨`*~-.¸ Registration date : 2007-12-18
| عنوان: رد: صندلي داغ الثلاثاء مارس 11, 2008 4:24 pm | |
| به نظرت اين smile چيه؟ سبزه ها شكل جلبكه... | |
|
| |
meysam-r عضو باشگاه 1000 تایی
تعداد پستها : 1071 Registration date : 2007-12-28
| عنوان: رد: صندلي داغ الثلاثاء مارس 11, 2008 4:54 pm | |
| هیچ برون نمی رود از دلم آرزوی تو خواهر گلم ممنون از شعرت ان شا الله که در ظل توجهاتشون قرار بگیری | |
|
| |
s@ba مشتاق
تعداد پستها : 700 Location : تهران Registration date : 2008-01-09
| عنوان: رد: صندلي داغ الثلاثاء مارس 11, 2008 5:31 pm | |
| سلام گلم....... به نظرت بزرگترین تفاوت بین مردها و زنها چیه...........؟ یعنی چیه که اونها رو بیشتر از هم دور می کنه.............؟ | |
|
| |
Arakadrish مشتاق
تعداد پستها : 986 Location : كاخك Registration date : 2007-12-04
| عنوان: رد: صندلي داغ الثلاثاء مارس 11, 2008 7:04 pm | |
| ممنون دلارام بخاطر جواب قشنگ که دادی و شعر دلنشینی که گذاشتی ... بذار یه سوال دیگه هم بپرسم و ...
بنی اسراییل بعد از خارج شدن از مصر , چهل سال بهترین روزی رو بدون هیچ زحمتی از خدا میگرفتن ...
براشون از آسمون , ترنجبینی شیرینتر از عسل و مرغ بریونی مسحور کننده و لذیذ فرستاده میشد !!
چرا هوس کردن برن سیر و عدس و پیاز بکارن و با دست خودشون زمین رو شخم بزنن و بعد ...
اون همه سختی و مصیبت بکشن ؟؟
مگه چی کم داشتن ؟؟
اين مطلب آخرين بار توسط Arakadrish در الثلاثاء مارس 11, 2008 9:04 pm ، و در مجموع 1 بار ويرايش شده است. | |
|
| |
دلارام عضو باشگاه 1000 تایی
تعداد پستها : 4639 Location : تهران Registration date : 2007-12-02
| عنوان: رد: صندلي داغ الثلاثاء مارس 11, 2008 7:05 pm | |
| | |
|
| |
دلارام عضو باشگاه 1000 تایی
تعداد پستها : 4639 Location : تهران Registration date : 2007-12-02
| عنوان: رد: صندلي داغ الثلاثاء مارس 11, 2008 7:07 pm | |
| - yasamiin نوشته است:
- تا حالا شده بخواي با سر بري توي شوووشه ؟
اگه منظور همون شیشه باشه، می ترسم با سر برم توی آخه سرم خون میاد ولی گاهی خیلی هوس می کنم یه چیزی پرت کنم به سمت شیشه بزنم خوردش کنم آآآآی حالی میده | |
|
| |
دلارام عضو باشگاه 1000 تایی
تعداد پستها : 4639 Location : تهران Registration date : 2007-12-02
| عنوان: رد: صندلي داغ الثلاثاء مارس 11, 2008 7:09 pm | |
| | |
|
| |
دلارام عضو باشگاه 1000 تایی
تعداد پستها : 4639 Location : تهران Registration date : 2007-12-02
| عنوان: رد: صندلي داغ الثلاثاء مارس 11, 2008 7:12 pm | |
| - s@ba نوشته است:
- سلام گلم.......
به نظرت بزرگترین تفاوت بین مردها و زنها چیه...........؟
یعنی چیه که اونها رو بیشتر از هم دور می کنه.............؟ به نظر من زنها و مرد ها از هم دور نیستن اصل جنسشون یکیه ولی برنامه ای که خدا ریخته روشون باهم فرق می کنه، همون نرم افزارشون واسه همین دنیاهاشون باهم متفاوته کافیه سعی کنن همدیگرو همونجور که هستن بشناسن بدون اینکه سعی کنن طرفشون رو تغییر بدن، یا دنیاش رو مسخره کنن یا ارزشهاش رو کوچیک بشمارن | |
|
| |
yasamiin عضو باشگاه 1000 تایی
تعداد پستها : 2958 Age : 37 Location : *ايران*تهران*خاكم*وطنم*.-~*¨¨`*~-.¸,.-~*¨¨`*~-.¸ Registration date : 2007-12-18
| عنوان: رد: صندلي داغ الأربعاء مارس 12, 2008 9:08 am | |
| تا حالا شده آبگوشت و به نيت چلوكباب بخوري؟ نخند جدي ميگم ااااااا | |
|
| |
دلارام عضو باشگاه 1000 تایی
تعداد پستها : 4639 Location : تهران Registration date : 2007-12-02
| عنوان: رد: صندلي داغ الأربعاء مارس 12, 2008 1:19 pm | |
| | |
|
| |
Jany عضو باشگاه 1000 تایی
تعداد پستها : 2939 Location : قلب شما Registration date : 2007-12-05
| عنوان: رد: صندلي داغ الأربعاء مارس 12, 2008 2:07 pm | |
| سلام دلارام چند تا سئوال هیچ وقت شده بخوای خودت را یه جور دیگه نشون بدی به غیر از اونچه که هستی؟ از چی بیشتر از همه بدت میاد؟ دروغ مصلحت امیز برات چه معنایی داره؟ خیلی زود تحت تاثیر قرار میگیری یا نه؟ بذار فکر کنم یادم اومد بقیه ش هم میپرسم فقط آبجی سفارش یاسمین یادت نره نمیخوام خدای نکرده گرمت هم بشه چه برسه به اینکه کباب بشی | |
|
| |
yasamiin عضو باشگاه 1000 تایی
تعداد پستها : 2958 Age : 37 Location : *ايران*تهران*خاكم*وطنم*.-~*¨¨`*~-.¸,.-~*¨¨`*~-.¸ Registration date : 2007-12-18
| عنوان: رد: صندلي داغ الأربعاء مارس 12, 2008 5:25 pm | |
| | |
|
| |
دلارام عضو باشگاه 1000 تایی
تعداد پستها : 4639 Location : تهران Registration date : 2007-12-02
| عنوان: رد: صندلي داغ الخميس مارس 13, 2008 2:39 am | |
| سلام دلارام سلام به روی ماهت، مرجان خانوم گلچند تا سئوال هیچ وقت شده بخوای خودت را یه جور دیگه نشون بدی به غیر از اونچه که هستی؟ آره، خیلی وقتا مخصوصا وقتایی که غمگینم یا وقتایی که حسی دارم که کسی جز خودم نمی تونه درکش کنه تا حالا ادای غمگین بودن رو در نیاوردم، ولی ادای شاد بودن رو زیاد اما در این مورد که صفتی رو نداشته باشم و بهش تظاهر کنم.. آره، اینم شده تا حالااز چی بیشتر از همه بدت میاد؟ نمی دونم مرجان دقیقا نمی دونم چه چیزی هست که از بین چیزای بد بیشتر از همه ازش بدم میاد خیلی چیزا هست که بده مثل تظاهری که باعث ایجاد اعتماد دروغین بشه (این رو می گم به این دلیل که تظاهر همیشه هم بد نیست، یه چیزایی هست که از بس خوبه که حتی تظاهر بهش هم خوبه. ولی یه وقتایی هست که تظاهر می کنی کسی واست خیلی مهمه، و اون شخص احساس می کنه تو پشت و پناهشی و بهت اعتماد می کنه، ولی وقتی که باید کمکش کنی تنهاش میذاری، این بی نهایت بده.) ولی یه چیز رو می دونم از شکستن دل خیلی خیلی بدم میاد همیشه دعا می کنم خدا کمکم کنه هیچ وقت دچار این گناه نابخشودنی نشم کاش بشه که نشمدروغ مصلحت امیز برات چه معنایی داره؟ دروغ، دروغه توی اصل قضیه تغییری ایجاد نمی کنه اون مصلحت ولی خب، گاهی لازمه دیگه دروغی که از فتنه ای جلو گیری کنه یا جون کسی رو نجات بده لازمهخیلی زود تحت تاثیر قرار میگیری یا نه؟ بستگی داره به خیلی چیزا مثلا به حالتم آخه گاهی مثل سنگ می شم و هیچ چیزی در وجودم اثر نمی کنه ولی گاهی خیلی انعطاف پذیر می شم یا به اون کسی یا اون حسی که قراره تحت تاثیرش قرار بگیرم به اینکه چقدر قدرتمند باشه ولی در کل بیشتر تحت تاثیر احساسات و عقل خودم هستم تا محیط و آدمای اطرافم بذار فکر کنم یادم اومد بقیه ش هم میپرسم فقط آبجی سفارش یاسمین یادت نره نمیخوام خدای نکرده گرمت هم بشه چه برسه به اینکه کباب بشی قربونت برم عزیزم چشم | |
|
| |
دلارام عضو باشگاه 1000 تایی
تعداد پستها : 4639 Location : تهران Registration date : 2007-12-02
| عنوان: رد: صندلي داغ الخميس مارس 13, 2008 3:51 am | |
| - Arakadrish نوشته است:
- ممنون دلارام بخاطر جواب قشنگ که دادی و شعر دلنشینی که گذاشتی ...
بذار یه سوال دیگه هم بپرسم و ...
بنی اسراییل بعد از خارج شدن از مصر , چهل سال بهترین روزی رو بدون هیچ زحمتی از خدا میگرفتن ...
براشون از آسمون , ترنجبینی شیرینتر از عسل و مرغ بریونی مسحور کننده و لذیذ فرستاده میشد !!
چرا هوس کردن برن سیر و عدس و پیاز بکارن و با دست خودشون زمین رو شخم بزنن و بعد ...
اون همه سختی و مصیبت بکشن ؟؟
مگه چی کم داشتن ؟؟ بسم الله الرحمن الرحیم 49. و (نیز به یاد آورید) آن زمان که شما را از چنگال فرعونیان رهایی بخشیدیم؛ که همواره شما را به بدترین صورت آزار می دادند: پسران شما را سر می بریدند؛ و زنان شما را (برای کنیزی) زنده نگه می داشتند. و در اینها آزمایش بزرگی از طرف پروردگارتان برای شما بود. 50. و (به خاطر آورید) هنگامی را که دریا را برای شما شکافتیم، و شما را نجات دادیم؛ و فرعونیان را غرق ساختیم، در حالیکه شما تماشا می کردید. . . . 57. و ابر را بر شما سایبان قرار دادیم؛ و "من" ( =شیره مخصوص و لذیذ درختان) و "سلوی" ( =مرغان مخصوص شبیه کبوتر) را بر شما فرستادیم؛ (و گفتیم: ) " از نعمت های پاکیزه ای که بر شما روزی داده ایم بخورید" ؛ (ولی شما کفران کردید) آنها به ما ستم نکردند بلکه به خود ستم می نمودند. 58. و (به خاطر بیاورید) زمانی را که گفتیم "در این شهر ( =بیت المقدس) وارد شوید و از نعمت های فراوان آن از هر جا که می خواهید بخورید و از در (معبد بیت المقدس) با خضوع و خشوع وارد گردید و بگویید " خداوندا گناهان مارا بریز." تا خطاهای شما را ببخشیم؛ و به نیکوکاران پاداش بیشتری خواهیم داد." 59. اما افراد ستمگر، این سخن را که به آنها گفته شده بود، تغییر دادند؛ (و به جای آن، جمله استهزا آمیزی گفتند) لذا بر ستمگران، در برابر این نافرمانی، عذابی از آسمان فرستادیم. 60. و (به یاد آورید) زمانی که موسی برای قوم خویش آب طلبید، و به او دستور دادیم:" عصای خود را بر آن سنگ مخصوص بزن!" ناگاه دوازده چشمه آب از آن جوشید؛ آن گونه که هر یک (از طوایف دوازده گانه بنی اسرائیل)، چشمه مخصوص خود را می شناختند. (و گفتیم: ) "از روزی های الهی بخورید و بیاشامید، و در زمین فساد نکنید." 61. و (نیز به خاطر آورید) زمانی را که گفتید:" ای موسی! هرگز حاضر نیستیم به یک نوع غذا اکتفا کنیم. از خدای خود بخواه که از آنچه در زمین می رویاند، از سبزیجات و خیار و سیر و عدس و پیازش، برای ما فراهم سازد." و (موسی) گفت:" آیا غذای پست تر را به جای غذای بهتر انتخاب می کنید؟! (اکنون که چنین است، بکوشید از این بیابان) در شهری فرود آیید؛ زیرا هر چه خواستید، در آنجا برای شما هست." و (مهر) ذلت و نیاز، بر پیشانی آنها زده شد، و باز گرفتار خشم خدایی شدند؛ چرا که آنها نسبت به آیات الهی کفر می ورزیدند؛ و پیامبران را به ناحق می کشتند. اینها به خاطر آن بود که گناهکار و متجاوز بودند. صدق الله العلی العظیم من اصل داستان رو نمی دونستم، واسه همین گشتم آیه هایی که مربوط به این داستان می شه رو پیدا کردم، سوره بقره. تفسیر کردن این داستان در قد و قواره من نیست و هیچ اظهار نظری هم نمی کنم ولی تا اونجا که از این آیه ها و آیه های بعدش فهمیدم، بنی اسرائیل هیچی کم نداشتن فقط بهونه گیری می کردن و سعی می کردن آیه های الهی رو نبینن چون ایمانشون از ته دل نبود خیال می کردن می تونن با این کارا خدا رو سر کار بذارن هی می گفتن یه نشونه بفرست ما ایمان میاریم، هر چی خدا معجزه میفرستاد بازم قبول نمی کردن و بازم معجزه می خواستن خدا هم مجازاتشون کرد .. | |
|
| |
دلارام عضو باشگاه 1000 تایی
تعداد پستها : 4639 Location : تهران Registration date : 2007-12-02
| عنوان: رد: صندلي داغ الخميس مارس 13, 2008 3:53 am | |
| | |
|
| |
Arakadrish مشتاق
تعداد پستها : 986 Location : كاخك Registration date : 2007-12-04
| عنوان: رد: صندلي داغ الخميس مارس 13, 2008 11:28 am | |
| ایول دلارام ... عالی بود ... از کجا اون همه آیه درباره ی این موضوع پیدا کردی ... دس مریزاد بابا ... من هنوزم سوال دارم چیکار کنم خب ؟؟ کدوم رو بیشتر دوس داری ؟ گم شدن توی رویاها یا پیدا کردن یک خاطره ی قدیمی ؟؟ نظرت رو درباره ی اهدا کردن اعضای بدن در صورت مرگ مغزی بگو ... کدوم بدتره ؟ بدونی میخوای چیکار کنی اما برای انجام دادنش مجبور به انتظار کشیدن باشی یا وقت عمل باشه اما برای انتخاب مردد و دو دل مونده باشی ؟؟ کدوم تاپیک رو از همه بیشتر دوس داری ؟؟ فعلا همینا ... مواظب خودت باش و اگه لباس پلاستیکی تنته برو عوض کن از داغی پلاسیده نشه | |
|
| |
yasamiin عضو باشگاه 1000 تایی
تعداد پستها : 2958 Age : 37 Location : *ايران*تهران*خاكم*وطنم*.-~*¨¨`*~-.¸,.-~*¨¨`*~-.¸ Registration date : 2007-12-18
| عنوان: رد: صندلي داغ الخميس مارس 13, 2008 3:26 pm | |
| فكر كن سر يه پيچ توي زندگيت وايستادي...برمي گردي و عقب رو نگاه ميكني... حالا زندگي كه داري همون زندگي كه مي خواستي؟ | |
|
| |
دلارام عضو باشگاه 1000 تایی
تعداد پستها : 4639 Location : تهران Registration date : 2007-12-02
| عنوان: رد: صندلي داغ الجمعة مارس 14, 2008 9:01 am | |
| ایول دلارام ... عالی بود ... از کجا اون همه آیه درباره ی این موضوع پیدا کردی ... آیه های سوره بقره بود، پرسیدم از کسی و بعد اینجا برای شما تایپ کردمدس مریزاد بابا ... من هنوزم سوال دارم چیکار کنم خب ؟؟ کدوم رو بیشتر دوس داری ؟ گم شدن توی رویاها یا پیدا کردن یک خاطره ی قدیمی ؟؟ اولی، کلا از اینکه توی گذشته چرخ بزنم خوشم نمیاد، ولی خب، گاهی گذشته خودش میاد سراغ آدم نظرت رو درباره ی اهدا کردن اعضای بدن در صورت مرگ مغزی بگو ... در مورد همتون، دور از جون به شدت در مورد خودم می گم هر چی سبکتر برم توی خاک، بیشتر خوشحال میشم اووومممممم... همین!
کدوم بدتره ؟ بدونی میخوای چیکار کنی اما برای انجام دادنش مجبور به انتظار کشیدن باشی یا وقت عمل باشه اما برای انتخاب مردد و دو دل مونده باشی ؟؟ تردید... تردید خیلی بده، آدم رو خل می کنه وقتی از چیزی مطمئن باشی، صبر کردن واسش هم آسونتره هم لذت بخش ولی وقتی تردید داری اصلا نمی تونی حتی درست قدم برداری خیلی بدم میاد از مردد بودن از معلق بودن توی هواکدوم تاپیک رو از همه بیشتر دوس داری ؟؟ همه تاپیک ها رو دوست دارم ولی تاپیکای قدیمی تر یه کم بیشتر به دل آدم میشینه مثل آشپزخونه یا کلاس روانشناسی ولی همه جای فروم واسم عزیز و دوست داشتنیه هر جا که شما ها باشید
فعلا همینا ... مواظب خودت باش و اگه لباس پلاستیکی تنته برو عوض کن از داغی پلاسیده نشه احساس داغی نمی کنم فکر می کردم خیلی بیشتر از اینا بسوزم ولی انگار سهمیه بنزین این صندلیه تموم شده کسی کارت سوختمند هوش نداره؟ | |
|
| |
دلارام عضو باشگاه 1000 تایی
تعداد پستها : 4639 Location : تهران Registration date : 2007-12-02
| عنوان: رد: صندلي داغ الجمعة مارس 14, 2008 9:12 am | |
| - yasamiin نوشته است:
- فكر كن سر يه پيچ توي زندگيت وايستادي...برمي گردي
و عقب رو نگاه ميكني... حالا زندگي كه داري همون زندگي كه مي خواستي؟ به زندگیم که نگاه می کنم از یه جاهاییش ناراضیم از یه جاهاییش هم راضیم ولی وقتی که فکر می کنم احساس می کنم حتی اگر برگردم به عقب باز همین ها تکرار میشه شاید بازم همین کارایی رو بکنم که تا امروز کردم نمی دونم دلم می خواد یه چیزایی از زندگیم به کل پاک بشه می دونم که نمی شه ولی خب، نمی دونم باید باهاشون چه کار کنم بعلاوه اینکه به یه سری چیزا هم اعتقاد دارم مثلا اینکه این چیزی که تا امروز برام پیش اومده حتما صلاحم بوده و وسیله آزمایشم به گذشته ها کاری ندارم هر چی بود رفت پی کارش به فکر امروز و فردام.. | |
|
| |
| صندلي داغ | |
|