هل تريد التفاعل مع هذه المساهمة؟ كل ما عليك هو إنشاء حساب جديد ببضع خطوات أو تسجيل الدخول للمتابعة.


 
الرئيسيةالرئيسية  PortalPortal  جستجوجستجو  أحدث الصورأحدث الصور  ثبت نامثبت نام  ورود  

 

 صندلي داغ

اذهب الى الأسفل 
+20
yasamiin
HeLena
magnoon diab
s@ba
h@sti
Jany
maryashena
Anika
amin
Assal
Yasaman
دلارام
Arakadrish
leila
nAvId
ليلا
meysam-r
بهاره
الهام
MajidDiab
24 مشترك
رفتن به صفحه : الصفحة السابقة  1 ... 11 ... 19, 20, 21 ... 28 ... 36  الصفحة التالية
نويسندهپيام
دلارام
عضو باشگاه 1000 تایی
عضو باشگاه 1000 تایی
دلارام


تعداد پستها : 4639
Location : تهران
Registration date : 2007-12-02

صندلي داغ - صفحة 20 Empty
پستعنوان: رد: صندلي داغ   صندلي داغ - صفحة 20 Icon_minitimeالثلاثاء مارس 11, 2008 7:02 am

Arakadrish نوشته است:
من که سوالم رو میپرسم ...
راهی نداری دلارام , باید بیای بشینی و یه کم جیلیز و ویلیز کنی !!
خودمونیم جیلیز و ویلیز که نه ... آخه کی دلش میاد

اما سوال :

« از پشت یازده افق خونرنگ دلتنگی و تنهایی , بالاخره قرص درخشان و کامل ماه نمایان شد
زلفای نورانی مهتابش رو , رو شونه های آسمون پریشون کرد
یه آسمون بود و یه دنیا ستاره اما ...
فقط یه دونه ماه , واسه اون پهنای بی انتهای کهکشون !!

طفلک ماه نمیتونه همیشگی توی آسمون بمونه چون , چشمای کوچیک ستاره ها , تحمل دیدن این همه زیبایی رو ندارن !! »


دلارام ...
چرا چشم ستاره ها اینقدر کوچیکه ؟؟

یه سوالایی هست که جوابش فقط سکوته و نگاه...
و یه غم سنگین که قلبت رو فشار میده
از من جواب این سوال رو نخواه ...چشم ستاره من کوره و چشم خودم پر اشک
فقط می گم
که حتی دل سیاه هم می تونه آرزو کنه نور روشن و زلال و پاک ماه بهش بتابه
باقیش باشه با حضرت حافظ



خیال نقش تو در کارگاه دیده کشیدم...........به صورت تو نگاری ندیدم و نشنیدم
اگرچه در طلبت هم عنان باد شمالم...........به گرد سرو خرامان قامتت نرسیدم
امید در شب زلفت به روز عمر نبستم...........طمع به دور دهانت ز کام دل ببریدم
به شوق چشمه نوشت چه قطره ها که فشاندم...........ز لعل باده فروشت چه عشوه ها که خریدم
ز غمزه بر دل ریشم چه تیرها که گشادی...........زغصه بر سر کویت چه بارها که کشیدم
ز کوی یار بیار ای نسیم صبح غباری...........که بوی خون دل ریش از آن تراب شنیدم
گناه چشم سیاه تو بود و گردن دلخواه...........که من چو آهوی وحشی ز آدمی ببریدم
چو غنچه بر سرم از کوی او گذشت نسیمی...........که پرده بر دل خونین ببوی او بدریدم
به خاک پای تو سوگند و نور دیده حافظ...........که بی رخ تو فروغ از چراغ دیده ندیدم
بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل
meysam-r
عضو باشگاه 1000 تایی
عضو باشگاه 1000 تایی
meysam-r


تعداد پستها : 1071
Registration date : 2007-12-28

صندلي داغ - صفحة 20 Empty
پستعنوان: رد: صندلي داغ   صندلي داغ - صفحة 20 Icon_minitimeالثلاثاء مارس 11, 2008 8:58 am

دلارام نوشته است:
Arakadrish نوشته است:
من که سوالم رو میپرسم ...
راهی نداری دلارام , باید بیای بشینی و یه کم جیلیز و ویلیز کنی !!
خودمونیم جیلیز و ویلیز که نه ... آخه کی دلش میاد

اما سوال :

« از پشت یازده افق خونرنگ دلتنگی و تنهایی , بالاخره قرص درخشان و کامل ماه نمایان شد
زلفای نورانی مهتابش رو , رو شونه های آسمون پریشون کرد
یه آسمون بود و یه دنیا ستاره اما ...
فقط یه دونه ماه , واسه اون پهنای بی انتهای کهکشون !!

طفلک ماه نمیتونه همیشگی توی آسمون بمونه چون , چشمای کوچیک ستاره ها , تحمل دیدن این همه زیبایی رو ندارن !! »


دلارام ...
چرا چشم ستاره ها اینقدر کوچیکه ؟؟

یه سوالایی هست که جوابش فقط سکوته و نگاه...
و یه غم سنگین که قلبت رو فشار میده
از من جواب این سوال رو نخواه ...چشم ستاره من کوره و چشم خودم پر اشک
فقط می گم
که حتی دل سیاه هم می تونه آرزو کنه نور روشن و زلال و پاک ماه بهش بتابه
باقیش باشه با حضرت حافظ



خیال نقش تو در کارگاه دیده کشیدم...........به صورت تو نگاری ندیدم و نشنیدم
اگرچه در طلبت هم عنان باد شمالم...........به گرد سرو خرامان قامتت نرسیدم
امید در شب زلفت به روز عمر نبستم...........طمع به دور دهانت ز کام دل ببریدم
به شوق چشمه نوشت چه قطره ها که فشاندم...........ز لعل باده فروشت چه عشوه ها که خریدم
ز غمزه بر دل ریشم چه تیرها که گشادی...........زغصه بر سر کویت چه بارها که کشیدم
ز کوی یار بیار ای نسیم صبح غباری...........که بوی خون دل ریش از آن تراب شنیدم
گناه چشم سیاه تو بود و گردن دلخواه...........که من چو آهوی وحشی ز آدمی ببریدم
چو غنچه بر سرم از کوی او گذشت نسیمی...........که پرده بر دل خونین ببوی او بدریدم
به خاک پای تو سوگند و نور دیده حافظ...........که بی رخ تو فروغ از چراغ دیده ندیدم

می بینم که آبجی خانم ما بیشتر از این که جزغاله بشه داره با حرفاش دل ما رو جزغاله میکنه...

چه مزه ای داره بشینی و کسی رو که دوسش داری یه عمری ازش تو ذهنت یه سری چیزایی خلق کردی ...وصفش رو از زبون خواهر با احساس و با کمالات بشنوی ...
عزیزم بشین که خوش نشستنی است flower

با هيچ كس نشاني زان دلستان نديدم...يا من خبر ندارم يا او نشان ندارد
بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل
دلارام
عضو باشگاه 1000 تایی
عضو باشگاه 1000 تایی
دلارام


تعداد پستها : 4639
Location : تهران
Registration date : 2007-12-02

صندلي داغ - صفحة 20 Empty
پستعنوان: رد: صندلي داغ   صندلي داغ - صفحة 20 Icon_minitimeالثلاثاء مارس 11, 2008 3:12 pm

خوب من اولین سری سوالاتمو می پرسم Laughing
فکر کردی یه 10 سری در راهه lol!

امین جان شما یازده سری سوال بپرس یکیش مهمون من lol!

1. اون سولی که از همه پرسیدم می خوام ببینم کی معنیشو میفهمه پس روش فکر کن دلارام جان(این جمله تو فیلم داشتن نداشتن گفته میشه)
تا حالا یه زنبور مرده کف پاتو گزیده؟؟(یا به قول محبوبه نیش زده؟)

والا من خیلی سعی کردم روشنفکرانه به این سوال نگاه کنم تا یه جواب معنا گرایانه بیابم، اما انگار این حرفا به ما نیومده Embarassed Laughing
تنها جوابی که توی دلم پیدا کردم این بود که من هیچ وقت پام رو روی یه زنبور مرده نمیذارم
اون که نمی تونه پرواز کنه بیاد من رو نیش بزنه
ولی اگه من پام رو روی اون گذاشتم و نیشم زد حقمه
تا من باشم چشمام رو باز کنم ببینم پام رو روی چی و کی میذارم


2.چرا آدم وقتی میفهمن دلی براشون تنگ میشه دلشون از سنگ میشه؟ Rolling Eyes

فراموشی خصلت آدمیزاده...
همین فراموشیه که یه جاهایی به نفعشه
و یه جاهایی دل می سوزونه
اگه آدم یادش باشه که بزرگترین گناها شکستن دله، دچار این فراموشی های بد نمی شه
اعتقادم رو بهت می گم امین جان
کار این جهان روی دل می چرخه


3.آرزوهات بزرگن یا کوچیک؟چند تا آرزوی شخصی بکن واسه خودت

هم آرزوی بزرگ دارم هم آرزوی کوچیک، به هر دو سری آرزوهام هم عشق می ورزم و دوستشون دارم و همش آویزون خدا هستم که آرزوهام رو برآورده کنه
البته هی بهش می گم اگه خیر من توش بود، این آرزوم رو برآورده کن
ولی بعضی وقتا که یه چیزی رو خیلی دلم می خواد خودم رو واسه خدا لوس می کنم می گم تو که اینقده خوب و بزرگی نمیشه یه کاری کنی صلاح من در این باشه که این آرزوم برآورده بشه؟ Embarassed Laughing
خدا هم میگه برو بچه خودت رو سیاه کن، ما خودمون زغالیم Laughing
ولی یه وقتایی به یه جاهایی میرسم که می فهمم "از خدا خواستن" و "کار خود رو به خدا واگذار کردن" یعنی چی، چه حسی داره وقتی خودت رو تسلیم اراده یه قدرتی می کنی که نامحدود و شکست ناپذیر و بی نهایت مهربونه و هیچ وقت برای هیچ کس بد نمی خواد
بدخواهی صفت آدمیزاده و خدا رو شکر که خدا آدم نیست
واسه همین مطمئنم وقتی که ازش بخوام من رو در پناه خودش بگیره حتما این کار رو می کنه و هر چی که برام قرار بده بهترینه
اینجور وقتا که اینجوری یه چیزی رو از خدا می خوام بهترین احساس دنیا میاد سراغم
یه آرامش عجیب، حتی وقتی جلوی کوهی از مشکلات و بدبختی ها وایسادی
یه احساس خوب، انگار که کسی مواظبته، جات امنه
شنیدن آرزوی شخصی من که به کار کسی نمیاد، ولی همین جا از خدا درخواست می کنم که همه مارو در پناه مهر و محبت خودش بگیره و کار ما رو به دست خودش بگیره و از هر نیازی بی نیازمون کنه


4.اول مرغ بوده یا تخم مرغ؟ کاملا توضیح بده Laughing

اوووومممممممم.... اول مرغ بوده یا اول تخم مرغ... scratch
به نظر من که در یک لحظه هر دوشون باهم پدید اومدن
چون اگه مرغ نبوده باشه کی از تخم مرغ مراقبت می کرده؟ دایناسور؟ Laughing
اگه تخم مرغ نبوده پس مرغ در طول روز چه کار می کرده؟
پس نتیجه می گیرم که هر دوتاش باهم در یه لحظه به وجود اومده lol!

5.قشنگترین روز زندگیت و بدترینش؟

من تا حالا به این که بهترین و بدترین لحظات زندگیم کی بوده خیلی فکر کردم ولی هیچ نیافتم
نمی دونم چرا تمام لحظه هایی که گذشته از نظر بدی و خوبی واسه من یکی بوده
از نظر ارزشمندی، لحظه هایی هست توی زندگیم که واسم خیلی ارزش داره و دوستش دارم
ولی از نظر بدی و خوبی، اینجوری نیست که از یه روز زندگیم متنفر باشم و از یه روز دیگه خیلی خوشم بیاد
نمی دونم چرا، احتمالا کلا آدم نرمالی نیستم
Laughing

6.آخرین کتابی که خوندی چی بود؟

آخرین کتابی که خوندم چی بود؟ مگه فرقی می کنه؟
امروز رفتم دو تا کتاب خریدم، بادبادک باز خالد حسینی و عشق سالهای وبای گابریل گارسیا مارکز
کلا رمان خیلی دوست دارم
کتاب خوندن رو هم دوست دارم ولی نه هر نوع کتابی
کتابی که دروغ نگه
عاری از هر نوع جنگ و سیاست و فلسفه من درآوردی
کتابی که قلب و احساسم از خوندنش لذت ببرن
واسه همین اغلب وقتی می خوام یادم بیاد آخرین کتابی که خوندم چی بوده، اسم اون کتابی میاد تو ذهنم که بیشتر به دلم نشسته
مثلا من هنوز عاشق "من او" هستم، یا "آناکارنینا" یا "روی ماه خداوند را ببوس" یا "پر"
هنوز مزه لیلی و مجنونی که بچگی هام خوندم زیر زبونمه


7.کی شدده حسابی گریه کرده باشی؟

امین جان یکی از کارای مورد علاقه من گریه کردنه
زیاد پیش اومده گریه کرده باشم
از عمق قلبم
انگار همه حرفای دلم مثل یخ باشن و گریه آبی باشه که از آب شدن اون یخا سرچشمه می گیره و از دریچه چشمم میاد بیرون
آآآآآآآآآی حالی میده، آآآآآآآآآآآآآآی حالی میده
هر وقت حال بده، هر وقت قلبم لطیف و ظریف باشه
هر وقت لیاقت اشک ریختن داشته باشم..


8. یه دل سیر کتک خوردی تا حالا؟

یکی از چیزاییه که بعضی وقتا آرزوش رو دارم
اینقده کتک بخورم که از حال برم
نتونم از جام تکون بخورم
ولی تا حالا یه دل سیرش نصیبم نشده، ایشاا... خدا قسمت کنه


9 تو گوش کسی زدی؟ lol!

بعضی وقتا خیلی دوست دارم بزنم
گاهی حتی اداش رو هم در میارم، اداش صدا هم داره، گییییییششششششششششش Laughing
ولی تا حالا خوشبختانه عملیش نکردم


10.آخرین خوابی رو کی دیدی تعریف کن Laughing

یه خوابی همین امروز دیدم که فقط یه تیکش یادم میاد
خواب دیدم در گوش داییم یه چیزی گفتم، حالا اینکه چی گفتم یادم نمیاد
Suspect Laughing Laughing


اینا رو جواب بده تا سری بعدی سولاتو بپرسم Laughing lol!

بنده اینجا نشستم شما هر چی می خوای بپرس
فقط قربون دستت یه لیوان آب به من بده گلوم خشک شد بس که حرف زدم
Laughing Laughing tongue
بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل
دلارام
عضو باشگاه 1000 تایی
عضو باشگاه 1000 تایی
دلارام


تعداد پستها : 4639
Location : تهران
Registration date : 2007-12-02

صندلي داغ - صفحة 20 Empty
پستعنوان: رد: صندلي داغ   صندلي داغ - صفحة 20 Icon_minitimeالثلاثاء مارس 11, 2008 3:17 pm

میثم جان
کاش اینجا نیازمند کلمه های کوچیک و سیاه نبودم
..



این کیست این این کیست این این یوسف ثانی است این
خضر است و الیاس این مگر یا آب حیوانی است این
این باغ روحانی است این یا بزم یزدانی است این
سرمه سپاهانی است این یا نور سبحانی است این
آن جان جان افزاست این یا جنت الماواست این
ساقی خوب ماست این یا باده جانی است این
تنگ شکر را ماند این سودای سر را ماند این
آن سیمبر را ماند این شادی و آسانی است این
امروز مستیم ای پدر توبه شکستیم ای پدر
از قحط رستیم ای پدر امسال ارزانی است این
ای مطرب داووددم آتش بزن در رخت غم
بردار بانگ زیر و بم کاین وقت سرخوانی است این
مست و پریشان توام موقوف فرمان توام
اسحاق قربان توام این عید قربانی است این
رستیم از خوف و رجا عشق از کجا شرم از کجا
ای خاک بر شرم و حیا هنگام پیشانی است این
گل​های سرخ و زرد بین آشوب و بردابرد بین
در قعر دریا گرد بین موسی عمرانی است این
هر جسم را جان می کند جان را خدادان می کند
داور سلیمان می کند یا حکم دیوانی است این
ای عشق قلماشیت گو از عیش و خوش باشیت گو
کس می نداند حرف تو گویی که سریانی است این
خورشید رخشان می رسد مست و خرامان می رسد
با گوی و چوگان می رسد سلطان میدانی است این
هر جا یکی گویی بود در حکم چوگان می دود
چون گوی شو بی​دست و پا هنگام وحدانی است این
گویی شوی بی​دست و پا چوگان او پایت شود
در پیش سلطان می دوی کاین سیر ربانی است این
آن آب بازآمد به جو بر سنگ زن اکنون سبو
سجده کن و چیزی مگو کاین بزم سلطانی است این
بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل
yasamiin
عضو باشگاه 1000 تایی
عضو باشگاه 1000 تایی
yasamiin


تعداد پستها : 2958
Age : 37
Location : *ايران*تهران*خاكم*وطنم*.-~*¨¨`*~-.¸,.-~*¨¨`*~-.¸
Registration date : 2007-12-18

صندلي داغ - صفحة 20 Empty
پستعنوان: رد: صندلي داغ   صندلي داغ - صفحة 20 Icon_minitimeالثلاثاء مارس 11, 2008 3:57 pm

سلام سلام دلارام جونم
ميبينم كه كله همه كندست جز من.... cheers

چطور متولي ببين هي اين طوري كن bounce كه جزغاله نشي من خودمم همين كارو كردم
بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل
yasamiin
عضو باشگاه 1000 تایی
عضو باشگاه 1000 تایی
yasamiin


تعداد پستها : 2958
Age : 37
Location : *ايران*تهران*خاكم*وطنم*.-~*¨¨`*~-.¸,.-~*¨¨`*~-.¸
Registration date : 2007-12-18

صندلي داغ - صفحة 20 Empty
پستعنوان: رد: صندلي داغ   صندلي داغ - صفحة 20 Icon_minitimeالثلاثاء مارس 11, 2008 3:59 pm

تا حالا شده بخواي با سر بري توي شوووشه ؟ bom
بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل
yasamiin
عضو باشگاه 1000 تایی
عضو باشگاه 1000 تایی
yasamiin


تعداد پستها : 2958
Age : 37
Location : *ايران*تهران*خاكم*وطنم*.-~*¨¨`*~-.¸,.-~*¨¨`*~-.¸
Registration date : 2007-12-18

صندلي داغ - صفحة 20 Empty
پستعنوان: رد: صندلي داغ   صندلي داغ - صفحة 20 Icon_minitimeالثلاثاء مارس 11, 2008 4:24 pm

به نظرت اين smile چيه؟ alien
سبزه ها شكل جلبكه...



scratch
بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل
meysam-r
عضو باشگاه 1000 تایی
عضو باشگاه 1000 تایی
meysam-r


تعداد پستها : 1071
Registration date : 2007-12-28

صندلي داغ - صفحة 20 Empty
پستعنوان: رد: صندلي داغ   صندلي داغ - صفحة 20 Icon_minitimeالثلاثاء مارس 11, 2008 4:54 pm

هیچ برون نمی رود از دلم آرزوی تو



خواهر گلم ممنون از شعرت ان شا الله که در ظل توجهاتشون قرار بگیری
بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل
s@ba
مشتاق
مشتاق
s@ba


تعداد پستها : 700
Location : تهران
Registration date : 2008-01-09

صندلي داغ - صفحة 20 Empty
پستعنوان: رد: صندلي داغ   صندلي داغ - صفحة 20 Icon_minitimeالثلاثاء مارس 11, 2008 5:31 pm

سلام گلم.......


به نظرت بزرگترین تفاوت بین مردها و زنها چیه...........؟

یعنی چیه که اونها رو بیشتر از هم دور می کنه.............؟ Question
بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل
Arakadrish
مشتاق
مشتاق
Arakadrish


تعداد پستها : 986
Location : كاخك
Registration date : 2007-12-04

صندلي داغ - صفحة 20 Empty
پستعنوان: رد: صندلي داغ   صندلي داغ - صفحة 20 Icon_minitimeالثلاثاء مارس 11, 2008 7:04 pm

ممنون دلارام بخاطر جواب قشنگ که دادی و شعر دلنشینی که گذاشتی ...
بذار یه سوال دیگه هم بپرسم و ...


بنی اسراییل بعد از خارج شدن از مصر , چهل سال بهترین روزی رو بدون هیچ زحمتی از خدا میگرفتن ...

براشون از آسمون , ترنجبینی شیرینتر از عسل و مرغ بریونی مسحور کننده و لذیذ فرستاده میشد !!

چرا هوس کردن برن سیر و عدس و پیاز بکارن و با دست خودشون زمین رو شخم بزنن و بعد ...

اون همه سختی و مصیبت بکشن ؟؟

مگه چی کم داشتن ؟؟


اين مطلب آخرين بار توسط Arakadrish در الثلاثاء مارس 11, 2008 9:04 pm ، و در مجموع 1 بار ويرايش شده است.
بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل
دلارام
عضو باشگاه 1000 تایی
عضو باشگاه 1000 تایی
دلارام


تعداد پستها : 4639
Location : تهران
Registration date : 2007-12-02

صندلي داغ - صفحة 20 Empty
پستعنوان: رد: صندلي داغ   صندلي داغ - صفحة 20 Icon_minitimeالثلاثاء مارس 11, 2008 7:05 pm

yasamiin نوشته است:
سلام سلام دلارام جونم
ميبينم كه كله همه كندست جز من.... cheers

چطور متولي ببين هي اين طوري كن bounce كه جزغاله نشي من خودمم همين كارو كردم


bounce bounce bounce bounce
آخیــــــش
حالا یه کم حالم بهتره cheers Laughing lol!
بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل
دلارام
عضو باشگاه 1000 تایی
عضو باشگاه 1000 تایی
دلارام


تعداد پستها : 4639
Location : تهران
Registration date : 2007-12-02

صندلي داغ - صفحة 20 Empty
پستعنوان: رد: صندلي داغ   صندلي داغ - صفحة 20 Icon_minitimeالثلاثاء مارس 11, 2008 7:07 pm

yasamiin نوشته است:
تا حالا شده بخواي با سر بري توي شوووشه ؟ bom

اگه منظور همون شیشه باشه، می ترسم با سر برم توی آخه سرم خون میاد pale
ولی گاهی خیلی هوس می کنم یه چیزی پرت کنم به سمت شیشه
بزنم خوردش کنم
آآآآی حالی میده
بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل
دلارام
عضو باشگاه 1000 تایی
عضو باشگاه 1000 تایی
دلارام


تعداد پستها : 4639
Location : تهران
Registration date : 2007-12-02

صندلي داغ - صفحة 20 Empty
پستعنوان: رد: صندلي داغ   صندلي داغ - صفحة 20 Icon_minitimeالثلاثاء مارس 11, 2008 7:09 pm

yasamiin نوشته است:
به نظرت اين smile چيه؟ alien
سبزه ها شكل جلبكه...



scratch

یه آدم فضایی اسگل و خوشحال Laughing Laughing
که در مواجهه با فضانوردای زمینی که بهش گفتن دستا بالا، بدون اینکه بفهمه دستا بالا به چه منظوری گفته میشه دستاش رو برده بالا و خیال کرده داره با زمینی ها بازی می کنه
scratch
بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل
دلارام
عضو باشگاه 1000 تایی
عضو باشگاه 1000 تایی
دلارام


تعداد پستها : 4639
Location : تهران
Registration date : 2007-12-02

صندلي داغ - صفحة 20 Empty
پستعنوان: رد: صندلي داغ   صندلي داغ - صفحة 20 Icon_minitimeالثلاثاء مارس 11, 2008 7:12 pm

s@ba نوشته است:
سلام گلم.......


به نظرت بزرگترین تفاوت بین مردها و زنها چیه...........؟

یعنی چیه که اونها رو بیشتر از هم دور می کنه.............؟ Question


به نظر من زنها و مرد ها از هم دور نیستن
اصل جنسشون یکیه ولی برنامه ای که خدا ریخته روشون باهم فرق می کنه، همون نرم افزارشون
واسه همین دنیاهاشون باهم متفاوته
کافیه سعی کنن همدیگرو همونجور که هستن بشناسن
بدون اینکه سعی کنن طرفشون رو تغییر بدن، یا دنیاش رو مسخره کنن یا ارزشهاش رو کوچیک بشمارن
بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل
yasamiin
عضو باشگاه 1000 تایی
عضو باشگاه 1000 تایی
yasamiin


تعداد پستها : 2958
Age : 37
Location : *ايران*تهران*خاكم*وطنم*.-~*¨¨`*~-.¸,.-~*¨¨`*~-.¸
Registration date : 2007-12-18

صندلي داغ - صفحة 20 Empty
پستعنوان: رد: صندلي داغ   صندلي داغ - صفحة 20 Icon_minitimeالأربعاء مارس 12, 2008 9:08 am

تا حالا شده آبگوشت و به نيت چلوكباب بخوري؟

نخند bounce
جدي ميگم ااااااا lol!
بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل
دلارام
عضو باشگاه 1000 تایی
عضو باشگاه 1000 تایی
دلارام


تعداد پستها : 4639
Location : تهران
Registration date : 2007-12-02

صندلي داغ - صفحة 20 Empty
پستعنوان: رد: صندلي داغ   صندلي داغ - صفحة 20 Icon_minitimeالأربعاء مارس 12, 2008 1:19 pm

yasamiin نوشته است:
تا حالا شده آبگوشت و به نيت چلوكباب بخوري؟

نخند bounce
جدي ميگم ااااااا lol!

من حتی املت هم به نیت چلو کباب می خورم tongue Laughing Laughing
بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل
Jany
عضو باشگاه 1000 تایی
عضو باشگاه 1000 تایی
Jany


تعداد پستها : 2939
Location : قلب شما
Registration date : 2007-12-05

صندلي داغ - صفحة 20 Empty
پستعنوان: رد: صندلي داغ   صندلي داغ - صفحة 20 Icon_minitimeالأربعاء مارس 12, 2008 2:07 pm

سلام دلارام
چند تا سئوال
هیچ وقت شده بخوای خودت را یه جور دیگه نشون بدی به غیر از اونچه که هستی؟
از چی بیشتر از همه بدت میاد؟
دروغ مصلحت امیز برات چه معنایی داره؟
خیلی زود تحت تاثیر قرار میگیری یا نه؟
scratch scratch scratch scratch
بذار فکر کنم یادم اومد بقیه ش هم میپرسم فقط آبجی سفارش یاسمین یادت نره bounce bounce
نمیخوام خدای نکرده گرمت هم بشه چه برسه به اینکه کباب بشی
بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل
yasamiin
عضو باشگاه 1000 تایی
عضو باشگاه 1000 تایی
yasamiin


تعداد پستها : 2958
Age : 37
Location : *ايران*تهران*خاكم*وطنم*.-~*¨¨`*~-.¸,.-~*¨¨`*~-.¸
Registration date : 2007-12-18

صندلي داغ - صفحة 20 Empty
پستعنوان: رد: صندلي داغ   صندلي داغ - صفحة 20 Icon_minitimeالأربعاء مارس 12, 2008 5:25 pm

دلارام نوشته است:
yasamiin نوشته است:
تا حالا شده آبگوشت و به نيت چلوكباب بخوري؟

نخند bounce
جدي ميگم ااااااا lol!

من حتی املت هم به نیت چلو کباب می خورم tongue Laughing Laughing

باريكلا خوشم اومد
بفرما املت...
بزن شارژشي Razz
كباب از دهن افتاد geek
بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل
دلارام
عضو باشگاه 1000 تایی
عضو باشگاه 1000 تایی
دلارام


تعداد پستها : 4639
Location : تهران
Registration date : 2007-12-02

صندلي داغ - صفحة 20 Empty
پستعنوان: رد: صندلي داغ   صندلي داغ - صفحة 20 Icon_minitimeالخميس مارس 13, 2008 2:39 am

سلام دلارام

سلام به روی ماهت، مرجان خانوم گل

چند تا سئوال
هیچ وقت شده بخوای خودت را یه جور دیگه نشون بدی به غیر از اونچه که هستی؟

آره، خیلی وقتا
مخصوصا وقتایی که غمگینم
یا وقتایی که حسی دارم که کسی جز خودم نمی تونه درکش کنه
تا حالا ادای غمگین بودن رو در نیاوردم، ولی ادای شاد بودن رو زیاد
اما در این مورد که صفتی رو نداشته باشم و بهش تظاهر کنم..
آره، اینم شده تا حالا


از چی بیشتر از همه بدت میاد؟

نمی دونم مرجان
دقیقا نمی دونم چه چیزی هست که از بین چیزای بد بیشتر از همه ازش بدم میاد
خیلی چیزا هست که بده
مثل تظاهری که باعث ایجاد اعتماد دروغین بشه (این رو می گم به این دلیل که تظاهر همیشه هم بد نیست، یه چیزایی هست که از بس خوبه که حتی تظاهر بهش هم خوبه. ولی یه وقتایی هست که تظاهر می کنی کسی واست خیلی مهمه، و اون شخص احساس می کنه تو پشت و پناهشی و بهت اعتماد می کنه، ولی وقتی که باید کمکش کنی تنهاش میذاری، این بی نهایت بده.)
ولی یه چیز رو می دونم
از شکستن دل خیلی خیلی بدم میاد
همیشه دعا می کنم خدا کمکم کنه هیچ وقت دچار این گناه نابخشودنی نشم
کاش بشه که نشم


دروغ مصلحت امیز برات چه معنایی داره؟

دروغ، دروغه
توی اصل قضیه تغییری ایجاد نمی کنه اون مصلحت
ولی خب، گاهی لازمه دیگه
دروغی که از فتنه ای جلو گیری کنه
یا جون کسی رو نجات بده
لازمه


خیلی زود تحت تاثیر قرار میگیری یا نه؟

بستگی داره
به خیلی چیزا
مثلا به حالتم
آخه گاهی مثل سنگ می شم و هیچ چیزی در وجودم اثر نمی کنه
ولی گاهی خیلی انعطاف پذیر می شم
یا به اون کسی یا اون حسی که قراره تحت تاثیرش قرار بگیرم
به اینکه چقدر قدرتمند باشه
ولی در کل بیشتر تحت تاثیر احساسات و عقل خودم هستم تا محیط و آدمای اطرافم


scratch scratch scratch scratch
بذار فکر کنم یادم اومد بقیه ش هم میپرسم فقط آبجی سفارش یاسمین یادت نره bounce bounce
نمیخوام خدای نکرده گرمت هم بشه چه برسه به اینکه کباب بشی

قربونت برم عزیزم
چشم
bounce bounce bounce
بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل
دلارام
عضو باشگاه 1000 تایی
عضو باشگاه 1000 تایی
دلارام


تعداد پستها : 4639
Location : تهران
Registration date : 2007-12-02

صندلي داغ - صفحة 20 Empty
پستعنوان: رد: صندلي داغ   صندلي داغ - صفحة 20 Icon_minitimeالخميس مارس 13, 2008 3:51 am

Arakadrish نوشته است:
ممنون دلارام بخاطر جواب قشنگ که دادی و شعر دلنشینی که گذاشتی ...
بذار یه سوال دیگه هم بپرسم و ...


بنی اسراییل بعد از خارج شدن از مصر , چهل سال بهترین روزی رو بدون هیچ زحمتی از خدا میگرفتن ...

براشون از آسمون , ترنجبینی شیرینتر از عسل و مرغ بریونی مسحور کننده و لذیذ فرستاده میشد !!

چرا هوس کردن برن سیر و عدس و پیاز بکارن و با دست خودشون زمین رو شخم بزنن و بعد ...

اون همه سختی و مصیبت بکشن ؟؟

مگه چی کم داشتن ؟؟

بسم الله الرحمن الرحیم

49. و (نیز به یاد آورید) آن زمان که شما را از چنگال فرعونیان رهایی بخشیدیم؛ که همواره شما را به بدترین صورت آزار می دادند: پسران شما را سر می بریدند؛ و زنان شما را (برای کنیزی) زنده نگه می داشتند. و در اینها آزمایش بزرگی از طرف پروردگارتان برای شما بود.

50. و (به خاطر آورید) هنگامی را که دریا را برای شما شکافتیم، و شما را نجات دادیم؛ و فرعونیان را غرق ساختیم، در حالیکه شما تماشا می کردید.
.
.
.
57. و ابر را بر شما سایبان قرار دادیم؛ و "من" ( =شیره مخصوص و لذیذ درختان) و "سلوی" ( =مرغان مخصوص شبیه کبوتر) را بر شما فرستادیم؛ (و گفتیم: ) " از نعمت های پاکیزه ای که بر شما روزی داده ایم بخورید" ؛ (ولی شما کفران کردید) آنها به ما ستم نکردند بلکه به خود ستم می نمودند.

58. و (به خاطر بیاورید) زمانی را که گفتیم "در این شهر ( =بیت المقدس) وارد شوید و از نعمت های فراوان آن از هر جا که می خواهید بخورید و از در (معبد بیت المقدس) با خضوع و خشوع وارد گردید و بگویید " خداوندا گناهان مارا بریز." تا خطاهای شما را ببخشیم؛ و به نیکوکاران پاداش بیشتری خواهیم داد."

59. اما افراد ستمگر، این سخن را که به آنها گفته شده بود، تغییر دادند؛ (و به جای آن، جمله استهزا آمیزی گفتند) لذا بر ستمگران، در برابر این نافرمانی، عذابی از آسمان فرستادیم.

60. و (به یاد آورید) زمانی که موسی برای قوم خویش آب طلبید، و به او دستور دادیم:" عصای خود را بر آن سنگ مخصوص بزن!" ناگاه دوازده چشمه آب از آن جوشید؛ آن گونه که هر یک (از طوایف دوازده گانه بنی اسرائیل)، چشمه مخصوص خود را می شناختند. (و گفتیم: ) "از روزی های الهی بخورید و بیاشامید، و در زمین فساد نکنید."

61. و (نیز به خاطر آورید) زمانی را که گفتید:" ای موسی! هرگز حاضر نیستیم به یک نوع غذا اکتفا کنیم. از خدای خود بخواه که از آنچه در زمین می رویاند، از سبزیجات و خیار و سیر و عدس و پیازش، برای ما فراهم سازد." و (موسی) گفت:" آیا غذای پست تر را به جای غذای بهتر انتخاب می کنید؟! (اکنون که چنین است، بکوشید از این بیابان) در شهری فرود آیید؛ زیرا هر چه خواستید، در آنجا برای شما هست." و (مهر) ذلت و نیاز، بر پیشانی آنها زده شد، و باز گرفتار خشم خدایی شدند؛ چرا که آنها نسبت به آیات الهی کفر می ورزیدند؛ و پیامبران را به ناحق می کشتند. اینها به خاطر آن بود که گناهکار و متجاوز بودند.

صدق الله العلی العظیم



من اصل داستان رو نمی دونستم، واسه همین گشتم آیه هایی که مربوط به این داستان می شه رو پیدا کردم، سوره بقره.
تفسیر کردن این داستان در قد و قواره من نیست و هیچ اظهار نظری هم نمی کنم
ولی تا اونجا که از این آیه ها و آیه های بعدش فهمیدم، بنی اسرائیل هیچی کم نداشتن
فقط بهونه گیری می کردن و سعی می کردن آیه های الهی رو نبینن چون ایمانشون از ته دل نبود
خیال می کردن می تونن با این کارا خدا رو سر کار بذارن
هی می گفتن یه نشونه بفرست ما ایمان میاریم، هر چی خدا معجزه میفرستاد بازم قبول نمی کردن و بازم معجزه می خواستن
خدا هم مجازاتشون کرد
..
بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل
دلارام
عضو باشگاه 1000 تایی
عضو باشگاه 1000 تایی
دلارام


تعداد پستها : 4639
Location : تهران
Registration date : 2007-12-02

صندلي داغ - صفحة 20 Empty
پستعنوان: رد: صندلي داغ   صندلي داغ - صفحة 20 Icon_minitimeالخميس مارس 13, 2008 3:53 am

yasamiin نوشته است:
دلارام نوشته است:
yasamiin نوشته است:
تا حالا شده آبگوشت و به نيت چلوكباب بخوري؟

نخند bounce
جدي ميگم ااااااا lol!

من حتی املت هم به نیت چلو کباب می خورم tongue Laughing Laughing

باريكلا خوشم اومد
بفرما املت...
بزن شارژشي Razz
كباب از دهن افتاد geek

چاکرتیم Laughing Laughing
املت.. چیزه.. منظورم کبابه
با دوغ می چسبه tongue Razz
قربونت اون پارچ دوغ رو رد کن بیاد Laughing lol!
بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل
Arakadrish
مشتاق
مشتاق
Arakadrish


تعداد پستها : 986
Location : كاخك
Registration date : 2007-12-04

صندلي داغ - صفحة 20 Empty
پستعنوان: رد: صندلي داغ   صندلي داغ - صفحة 20 Icon_minitimeالخميس مارس 13, 2008 11:28 am

ایول دلارام ...

عالی بود ... از کجا اون همه آیه درباره ی این موضوع پیدا کردی ...

دس مریزاد بابا ...

من هنوزم سوال دارم bounce چیکار کنم خب ؟؟ Embarassed

کدوم رو بیشتر دوس داری ؟
گم شدن توی رویاها یا پیدا کردن یک خاطره ی قدیمی ؟؟

نظرت رو درباره ی اهدا کردن اعضای بدن در صورت مرگ مغزی بگو ...

کدوم بدتره ؟
بدونی میخوای چیکار کنی اما برای انجام دادنش مجبور به انتظار کشیدن باشی یا
وقت عمل باشه اما برای انتخاب مردد و دو دل مونده باشی ؟؟

کدوم تاپیک رو از همه بیشتر دوس داری ؟؟



فعلا همینا ...

مواظب خودت باش و اگه لباس پلاستیکی تنته برو عوض کن از داغی پلاسیده نشه


Embarassed Laughing Laughing Laughing
بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل
yasamiin
عضو باشگاه 1000 تایی
عضو باشگاه 1000 تایی
yasamiin


تعداد پستها : 2958
Age : 37
Location : *ايران*تهران*خاكم*وطنم*.-~*¨¨`*~-.¸,.-~*¨¨`*~-.¸
Registration date : 2007-12-18

صندلي داغ - صفحة 20 Empty
پستعنوان: رد: صندلي داغ   صندلي داغ - صفحة 20 Icon_minitimeالخميس مارس 13, 2008 3:26 pm

فكر كن سر يه پيچ توي زندگيت وايستادي...برمي گردي
و عقب رو نگاه ميكني...
حالا زندگي كه داري همون زندگي كه مي خواستي؟
بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل
دلارام
عضو باشگاه 1000 تایی
عضو باشگاه 1000 تایی
دلارام


تعداد پستها : 4639
Location : تهران
Registration date : 2007-12-02

صندلي داغ - صفحة 20 Empty
پستعنوان: رد: صندلي داغ   صندلي داغ - صفحة 20 Icon_minitimeالجمعة مارس 14, 2008 9:01 am

ایول دلارام ...

عالی بود ... از کجا اون همه آیه درباره ی این موضوع پیدا کردی ...

آیه های سوره بقره بود، پرسیدم از کسی و بعد اینجا برای شما تایپ کردم

دس مریزاد بابا ...

من هنوزم سوال دارم bounce چیکار کنم خب ؟؟ Embarassed

کدوم رو بیشتر دوس داری ؟
گم شدن توی رویاها یا پیدا کردن یک خاطره ی قدیمی ؟؟

اولی، کلا از اینکه توی گذشته چرخ بزنم خوشم نمیاد، ولی خب، گاهی گذشته خودش میاد سراغ آدم

نظرت رو درباره ی اهدا کردن اعضای بدن در صورت مرگ مغزی بگو ...

در مورد همتون، دور از جون به شدت
در مورد خودم می گم
هر چی سبکتر برم توی خاک، بیشتر خوشحال میشم
اووومممممم... همین! Very Happy

کدوم بدتره ؟
بدونی میخوای چیکار کنی اما برای انجام دادنش مجبور به انتظار کشیدن باشی یا
وقت عمل باشه اما برای انتخاب مردد و دو دل مونده باشی ؟؟

تردید... تردید خیلی بده، آدم رو خل می کنه
وقتی از چیزی مطمئن باشی، صبر کردن واسش هم آسونتره هم لذت بخش
ولی وقتی تردید داری اصلا نمی تونی حتی درست قدم برداری
خیلی بدم میاد از مردد بودن
از معلق بودن توی هوا


کدوم تاپیک رو از همه بیشتر دوس داری ؟؟

همه تاپیک ها رو دوست دارم
ولی تاپیکای قدیمی تر یه کم بیشتر به دل آدم میشینه
مثل آشپزخونه
یا کلاس روانشناسی
ولی همه جای فروم واسم عزیز و دوست داشتنیه
هر جا که شما ها باشید

فعلا همینا ...

مواظب خودت باش و اگه لباس پلاستیکی تنته برو عوض کن از داغی پلاسیده نشه

Embarassed Laughing Laughing Laughing

احساس داغی نمی کنم
فکر می کردم خیلی بیشتر از اینا بسوزم
ولی انگار سهمیه بنزین این صندلیه تموم شده lol!
کسی کارت سوختمند هوش نداره؟ Laughing Laughing
بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل
دلارام
عضو باشگاه 1000 تایی
عضو باشگاه 1000 تایی
دلارام


تعداد پستها : 4639
Location : تهران
Registration date : 2007-12-02

صندلي داغ - صفحة 20 Empty
پستعنوان: رد: صندلي داغ   صندلي داغ - صفحة 20 Icon_minitimeالجمعة مارس 14, 2008 9:12 am

yasamiin نوشته است:
فكر كن سر يه پيچ توي زندگيت وايستادي...برمي گردي
و عقب رو نگاه ميكني...
حالا زندگي كه داري همون زندگي كه مي خواستي؟

به زندگیم که نگاه می کنم
از یه جاهاییش ناراضیم
از یه جاهاییش هم راضیم
ولی وقتی که فکر می کنم احساس می کنم حتی اگر برگردم به عقب باز همین ها تکرار میشه
شاید بازم همین کارایی رو بکنم که تا امروز کردم
نمی دونم
دلم می خواد یه چیزایی از زندگیم به کل پاک بشه
می دونم که نمی شه
ولی خب، نمی دونم باید باهاشون چه کار کنم
بعلاوه اینکه به یه سری چیزا هم اعتقاد دارم
مثلا اینکه این چیزی که تا امروز برام پیش اومده
حتما صلاحم بوده و وسیله آزمایشم
به گذشته ها کاری ندارم
هر چی بود رفت پی کارش
به فکر امروز و فردام..
بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل
 
صندلي داغ
بازگشت به بالاي صفحه 
صفحه 20 از 36رفتن به صفحه : الصفحة السابقة  1 ... 11 ... 19, 20, 21 ... 28 ... 36  الصفحة التالية
 مواضيع مماثلة
-

صلاحيات هذا المنتدى:شما نمي توانيد در اين بخش به موضوعها پاسخ دهيد
 :: عمومي :: سفره خانه-
پرش به: