- Arakadrish نوشته است:
- حالم بد شد بس تقبل الله و طيب الله به ناف اين ملاهاي بي خاصيت و درجه داراي بي بته بستم !! آخ كه چقدر هوس كرده ام بي تربيتي كنم و جملات
قصار و كلمات گهربار نشسته بلغور كنم ... اين رو كه به حساب بي ادبي بنده نميذاريد ؟
بذاريد يه دهن كجي باشه به سيد و حاجي (هر چند هرگز نميفهمن) كه ، ديني رو كه با جامه كوب بخواي توي حلق مردم فرو كني ، بالا ميارن و تف
ميكنن توي صورتت !!
اين نماز جماعات اجباري و توسلات برنامه ريزي شده ي طولاني ، همون يه جو غيرت نداشته م رو هم بخار كرد «ولا يزيد الظالمين الا خسارا»
اين سيد پدر س... (اينجوري نگاه نكنين منظورم صلوته . البته صلوتي كه با سين شروع ميشه !! ميخوام از اين صلوت بي قاعده ي من هيچ خيري
به خودش و تير و طايفه اش نرسه!! ) از اون لامسب هاي تيره !! ميگه : ‹آي حالي ميداد تو جمع يالثاراتي ها بودي و با باطوم سر و صورت اين
دانشجوهاي نجس رو له و لورده ميكردي ›!!
يه شالگردن سبز سيدي با كلي دعا و شعر رنگاوارنگ روش ... يه دونه شالگردن سياه ريشه دار مناسب براي سوگواري ... و يه دونه چفيه ي
حزب الهي ، از ملزومات زندگي اين اعجوبه است !!
دم خطش محاسنش رو روز به روز ميگيره اما وختي بهش ميگي اين لنگ هاي سياهت (پاهاي سياهت) رو يه آبي بكش ، ميفرمايند : ‹كو فرصت›
ولي ناكس آي شعر و حكايت بلده ... تو بگو توي فلان عمليات كدوم شهر آزاد شده تا برات شناسنامه ي تك تك زرمنده هاي شركت كننده رو رديف
كنه !!
ارواي خاك گورش كه هنوز توش نخوابيده ... ببين حواسم رو چجوري پرت كرد ! خير سرم اومده ام يه مشت درد دل كنم و حال و احوال اهالي خونه ي
دلگير شده مون رو بگيرم !!
خب ، همه خوبين ؟ بقول سيد ‹همه چي ريديفه ؟›
------------------------------------------
بگذريم ... اين جور حرف زدن و بد مردم رو گفتن نه راسته كار منه و نه دلچسب مزاق لطيف و حساس شماها ... از سيد و مريد بزرگوارش حاجي :
گر بگويم شرحشان بي حد شود ____ مثنوي هفتاد من كاغذ شود
جالب اينجاست كه هر دوشون رو دوس دارم و خير و عافيتشون رو ميخوام ... نميدونم حكمت اين روده درازي ها آباد كردن تاپيك هاي سوت و كور بود
يا تمرين تبديل شدن به موجودي كه اصلا دوست ندارم باشم ... مثلا سيد و حاجي !!
سلام داداش سلمان گلم رسیدن به خیر لوطی
تو می دونی چه قدر دوستت داریم و واسمون عزیزی بازم اینجوری بی وفایی مکنی؟
دلم برات یه ذره شده بود دلمو روشن کردی
امسال این سید رو فراوان دیدم آدمایی که تا نوک دماغشونو نمی تونن(یا نمی خوان) ببینن و تازه
خودشونو نماینده خدا و پیامبر می دونن و البته برای همه حکم صادر مکننو صد البته حکمشون هم
حکم خداست و لازم الاجرا!!!!
دنیاشون کوچیک حرفاشون قشنگ
ظاهرشون موجه خلوتشون پرگناه
چپیه شون سپید اما رخسارشون سیاه
اما از همه بدتر دلشون پراز ریا
باید از قول خواجه شیراز گفت بهشون:
عیب رندان مکن ای زاهد پاکیزه سرشت
که گناه دگران بر تو نخواهند نوشت
من اگر نیکم و گر بد تو برو خود راباش
هر کسی آن درود عاقبت کار که کشت
.
.
نه من از پرده تقوی به در افتادم و بس
پدرم نیز بهشت ابد از دست بهشت
به قول تو لوطی ما رو چه به این منبر رفتنا و ایراد گرفتنا ما که خودمون سراپا ایرادیم و نامه عملمومن سیاه(خودمو می گم)
خدایا پاکمون کن بعد خاکمون کن
حالا از این حرفا بگذریم خودت چطوری سلمان جان؟
همه چی ردیفه؟