هل تريد التفاعل مع هذه المساهمة؟ كل ما عليك هو إنشاء حساب جديد ببضع خطوات أو تسجيل الدخول للمتابعة.


 
الرئيسيةالرئيسية  PortalPortal  جستجوجستجو  أحدث الصورأحدث الصور  ثبت نامثبت نام  ورود  

 

 داداشي...

اذهب الى الأسفل 
+10
s@ba
nAvId
Jany
amin
maryashena
دلارام
yasamiin
Yasaman
بهاره
Assal
14 مشترك
رفتن به صفحه : الصفحة السابقة  1, 2, 3, 4
نويسندهپيام
nAvId
عضو باشگاه 1000 تایی
عضو باشگاه 1000 تایی
nAvId


تعداد پستها : 2240
Age : 36
Location : همه جاي ايران سراي من است
Registration date : 2007-12-04

داداشي... - صفحة 4 Empty
پستعنوان: رد: داداشي...   داداشي... - صفحة 4 Icon_minitimeالأربعاء يوليو 16, 2008 4:58 pm

قلممممممم فنگ ...

همونطور که مرجان جان گفت ، شام همچین تاثیری هم نذاشت ...

ولی خب ، یه خورده قلمت عوض شد ... Wink

خوبه خودتم میدونی هر سلامی ، یه وداع هم داره ...

و چه خوبه که از اول به چیزی عادت نکنی که وداع باهاش سخت نباشه ... !

نمیدونم چرا ...

ولی هنوز دلم میخواد برم خدمت ... !

اونم ارتش ...

مممممممممم ... میبینم که ...

به به ... به فکر ما هم که بودی ... Laughing

راستی ، اسلحه جدیدت مبارک ... باهاش خوب بنویس ... Wink
بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل
http://www.werfriends.blogfa.com
Yasaman
عضو باشگاه 1000 تایی
عضو باشگاه 1000 تایی
Yasaman


تعداد پستها : 2411
Location : بندر بوشهر
Registration date : 2007-12-02

داداشي... - صفحة 4 Empty
پستعنوان: رد: داداشي...   داداشي... - صفحة 4 Icon_minitimeالخميس يوليو 17, 2008 11:11 am

خيلي قشنك بود داداشي
با نظر مرجان در مورد دلتنگي كاملا موافقم!
و آرزوي مجيد رو تكرار ميكنم:
ان شاالله اسلحه ات هميشه قلم باشه!
بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل
http://www.yassesefid.blogfa.com
Arakadrish
مشتاق
مشتاق
Arakadrish


تعداد پستها : 986
Location : كاخك
Registration date : 2007-12-04

داداشي... - صفحة 4 Empty
پستعنوان: رد: داداشي...   داداشي... - صفحة 4 Icon_minitimeالأحد يناير 11, 2009 1:00 pm

حالم بد شد بس تقبل الله و طيب الله به ناف اين ملاهاي بي خاصيت و درجه داراي بي بته بستم !! آخ كه چقدر هوس كرده ام بي تربيتي كنم و جملات
قصار و كلمات گهربار نشسته بلغور كنم ... اين رو كه به حساب بي ادبي بنده نميذاريد ؟
بذاريد يه دهن كجي باشه به سيد و حاجي (هر چند هرگز نميفهمن) كه ، ديني رو كه با جامه كوب بخواي توي حلق مردم فرو كني ، بالا ميارن و تف
ميكنن توي صورتت !!
اين نماز جماعات اجباري و توسلات برنامه ريزي شده ي طولاني ، همون يه جو غيرت نداشته م رو هم بخار كرد «ولا يزيد الظالمين الا خسارا»

اين سيد پدر س... (اينجوري نگاه نكنين منظورم صلوته . البته صلوتي كه با سين شروع ميشه !! ميخوام از اين صلوت بي قاعده ي من هيچ خيري
به خودش و تير و طايفه اش نرسه!! ) از اون لامسب هاي تيره !! ميگه : ‹آي حالي ميداد تو جمع يالثاراتي ها بودي و با باطوم سر و صورت اين
دانشجوهاي نجس رو له و لورده ميكردي ›!!
يه شالگردن سبز سيدي با كلي دعا و شعر رنگاوارنگ روش ... يه دونه شالگردن سياه ريشه دار مناسب براي سوگواري ... و يه دونه چفيه ي
حزب الهي ، از ملزومات زندگي اين اعجوبه است !!
دم خطش محاسنش رو روز به روز ميگيره اما وختي بهش ميگي اين لنگ هاي سياهت (پاهاي سياهت) رو يه آبي بكش ، ميفرمايند : ‌‹كو فرصت›
ولي ناكس آي شعر و حكايت بلده ... تو بگو توي فلان عمليات كدوم شهر آزاد شده تا برات شناسنامه ي تك تك زرمنده هاي شركت كننده رو رديف
كنه !!

ارواي خاك گورش كه هنوز توش نخوابيده ... ببين حواسم رو چجوري پرت كرد ! خير سرم اومده ام يه مشت درد دل كنم و حال و احوال اهالي خونه ي
دلگير شده مون رو بگيرم !!

خب ، همه خوبين ؟ بقول سيد ‹همه چي ريديفه ؟›
------------------------------------------
بگذريم ... اين جور حرف زدن و بد مردم رو گفتن نه راسته كار منه و نه دلچسب مزاق لطيف و حساس شماها ... از سيد و مريد بزرگوارش حاجي :
گر بگويم شرحشان بي حد شود ____ مثنوي هفتاد من كاغذ شود
جالب اينجاست كه هر دوشون رو دوس دارم و خير و عافيتشون رو ميخوام ... نميدونم حكمت اين روده درازي ها آباد كردن تاپيك هاي سوت و كور بود
يا تمرين تبديل شدن به موجودي كه اصلا دوست ندارم باشم ... مثلا سيد و حاجي !!
بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل
MajidDiab
عضو باشگاه 1000 تایی
عضو باشگاه 1000 تایی
MajidDiab


تعداد پستها : 6314
Age : 39
Location : تهران / تبریز
Registration date : 2007-12-05

داداشي... - صفحة 4 Empty
پستعنوان: رد: داداشي...   داداشي... - صفحة 4 Icon_minitimeالأحد يناير 11, 2009 2:24 pm

خدا تو و سید و حاجی . هم بچه ها رو حفظ کنه Laughing
بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل
http://www.a-d-w.blogfa.com
amin
عضو باشگاه 1000 تایی
عضو باشگاه 1000 تایی
amin


تعداد پستها : 2691
Registration date : 2007-12-02

داداشي... - صفحة 4 Empty
پستعنوان: رد: داداشي...   داداشي... - صفحة 4 Icon_minitimeالأحد يناير 11, 2009 5:48 pm

Arakadrish نوشته است:
حالم بد شد بس تقبل الله و طيب الله به ناف اين ملاهاي بي خاصيت و درجه داراي بي بته بستم !! آخ كه چقدر هوس كرده ام بي تربيتي كنم و جملات
قصار و كلمات گهربار نشسته بلغور كنم ... اين رو كه به حساب بي ادبي بنده نميذاريد ؟
بذاريد يه دهن كجي باشه به سيد و حاجي (هر چند هرگز نميفهمن) كه ، ديني رو كه با جامه كوب بخواي توي حلق مردم فرو كني ، بالا ميارن و تف
ميكنن توي صورتت !!
اين نماز جماعات اجباري و توسلات برنامه ريزي شده ي طولاني ، همون يه جو غيرت نداشته م رو هم بخار كرد «ولا يزيد الظالمين الا خسارا»

اين سيد پدر س... (اينجوري نگاه نكنين منظورم صلوته . البته صلوتي كه با سين شروع ميشه !! ميخوام از اين صلوت بي قاعده ي من هيچ خيري
به خودش و تير و طايفه اش نرسه!! ) از اون لامسب هاي تيره !! ميگه : ‹آي حالي ميداد تو جمع يالثاراتي ها بودي و با باطوم سر و صورت اين
دانشجوهاي نجس رو له و لورده ميكردي ›!!
يه شالگردن سبز سيدي با كلي دعا و شعر رنگاوارنگ روش ... يه دونه شالگردن سياه ريشه دار مناسب براي سوگواري ... و يه دونه چفيه ي
حزب الهي ، از ملزومات زندگي اين اعجوبه است !!
دم خطش محاسنش رو روز به روز ميگيره اما وختي بهش ميگي اين لنگ هاي سياهت (پاهاي سياهت) رو يه آبي بكش ، ميفرمايند : ‌‹كو فرصت›
ولي ناكس آي شعر و حكايت بلده ... تو بگو توي فلان عمليات كدوم شهر آزاد شده تا برات شناسنامه ي تك تك زرمنده هاي شركت كننده رو رديف
كنه !!

ارواي خاك گورش كه هنوز توش نخوابيده ... ببين حواسم رو چجوري پرت كرد ! خير سرم اومده ام يه مشت درد دل كنم و حال و احوال اهالي خونه ي
دلگير شده مون رو بگيرم !!

خب ، همه خوبين ؟ بقول سيد ‹همه چي ريديفه ؟›
------------------------------------------
بگذريم ... اين جور حرف زدن و بد مردم رو گفتن نه راسته كار منه و نه دلچسب مزاق لطيف و حساس شماها ... از سيد و مريد بزرگوارش حاجي :
گر بگويم شرحشان بي حد شود ____ مثنوي هفتاد من كاغذ شود
جالب اينجاست كه هر دوشون رو دوس دارم و خير و عافيتشون رو ميخوام ... نميدونم حكمت اين روده درازي ها آباد كردن تاپيك هاي سوت و كور بود
يا تمرين تبديل شدن به موجودي كه اصلا دوست ندارم باشم ... مثلا سيد و حاجي !!

سلام داداش سلمان گلم رسیدن به خیر لوطی
تو می دونی چه قدر دوستت داریم و واسمون عزیزی بازم اینجوری بی وفایی مکنی؟
دلم برات یه ذره شده بود دلمو روشن کردی
امسال این سید رو فراوان دیدم آدمایی که تا نوک دماغشونو نمی تونن(یا نمی خوان) ببینن و تازه
خودشونو نماینده خدا و پیامبر می دونن و البته برای همه حکم صادر مکننو صد البته حکمشون هم
حکم خداست و لازم الاجرا!!!!
دنیاشون کوچیک حرفاشون قشنگ
ظاهرشون موجه خلوتشون پرگناه
چپیه شون سپید اما رخسارشون سیاه
اما از همه بدتر دلشون پراز ریا
باید از قول خواجه شیراز گفت بهشون:
عیب رندان مکن ای زاهد پاکیزه سرشت
که گناه دگران بر تو نخواهند نوشت
من اگر نیکم و گر بد تو برو خود راباش
هر کسی آن درود عاقبت کار که کشت
.
.
نه من از پرده تقوی به در افتادم و بس
پدرم نیز بهشت ابد از دست بهشت

به قول تو لوطی ما رو چه به این منبر رفتنا و ایراد گرفتنا ما که خودمون سراپا ایرادیم و نامه عملمومن سیاه(خودمو می گم)
خدایا پاکمون کن بعد خاکمون کن cheers

حالا از این حرفا بگذریم خودت چطوری سلمان جان؟
همه چی ردیفه؟ Laughing Laughing
بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل
meysam-r
عضو باشگاه 1000 تایی
عضو باشگاه 1000 تایی
meysam-r


تعداد پستها : 1071
Registration date : 2007-12-28

داداشي... - صفحة 4 Empty
پستعنوان: رد: داداشي...   داداشي... - صفحة 4 Icon_minitimeالإثنين يناير 12, 2009 1:15 am

اولا سلام داداش از گل بهترم

ثانیا واسه حرفهایی که زدی حرفی نیست ...جز یه خنده تلخ تر از زهر ... No

ثالثا اینا ارزش یه اخم تو رو هم نداره...
flower Very Happy
بخند بابا دلمو خوش کرده بودم بیام یه یل میاد استقبال...تو اینطوری قالب تهی کنی من که... No
بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل
بهاره
عضو باشگاه 1000 تایی
عضو باشگاه 1000 تایی
بهاره


تعداد پستها : 7588
Location : قم
Registration date : 2007-12-25

داداشي... - صفحة 4 Empty
پستعنوان: رد: داداشي...   داداشي... - صفحة 4 Icon_minitimeالإثنين يناير 12, 2009 10:03 am

Arakadrish نوشته است:
حالم بد شد بس تقبل الله و طيب الله به ناف اين ملاهاي بي خاصيت و درجه داراي بي بته بستم !! آخ كه چقدر هوس كرده ام بي تربيتي كنم و جملات
قصار و كلمات گهربار نشسته بلغور كنم ... اين رو كه به حساب بي ادبي بنده نميذاريد ؟
بذاريد يه دهن كجي باشه به سيد و حاجي (هر چند هرگز نميفهمن) كه ، ديني رو كه با جامه كوب بخواي توي حلق مردم فرو كني ، بالا ميارن و تف
ميكنن توي صورتت !!
اين نماز جماعات اجباري و توسلات برنامه ريزي شده ي طولاني ، همون يه جو غيرت نداشته م رو هم بخار كرد «ولا يزيد الظالمين الا خسارا»

اين سيد پدر س... (اينجوري نگاه نكنين منظورم صلوته . البته صلوتي كه با سين شروع ميشه !! ميخوام از اين صلوت بي قاعده ي من هيچ خيري
به خودش و تير و طايفه اش نرسه!! ) از اون لامسب هاي تيره !! ميگه : ‹آي حالي ميداد تو جمع يالثاراتي ها بودي و با باطوم سر و صورت اين
دانشجوهاي نجس رو له و لورده ميكردي ›!!
يه شالگردن سبز سيدي با كلي دعا و شعر رنگاوارنگ روش ... يه دونه شالگردن سياه ريشه دار مناسب براي سوگواري ... و يه دونه چفيه ي
حزب الهي ، از ملزومات زندگي اين اعجوبه است !!
دم خطش محاسنش رو روز به روز ميگيره اما وختي بهش ميگي اين لنگ هاي سياهت (پاهاي سياهت) رو يه آبي بكش ، ميفرمايند : ‌‹كو فرصت›
ولي ناكس آي شعر و حكايت بلده ... تو بگو توي فلان عمليات كدوم شهر آزاد شده تا برات شناسنامه ي تك تك زرمنده هاي شركت كننده رو رديف
كنه !!

ارواي خاك گورش كه هنوز توش نخوابيده ... ببين حواسم رو چجوري پرت كرد ! خير سرم اومده ام يه مشت درد دل كنم و حال و احوال اهالي خونه ي
دلگير شده مون رو بگيرم !!

خب ، همه خوبين ؟ بقول سيد ‹همه چي ريديفه ؟›
------------------------------------------
بگذريم ... اين جور حرف زدن و بد مردم رو گفتن نه راسته كار منه و نه دلچسب مزاق لطيف و حساس شماها ... از سيد و مريد بزرگوارش حاجي :
گر بگويم شرحشان بي حد شود ____ مثنوي هفتاد من كاغذ شود
جالب اينجاست كه هر دوشون رو دوس دارم و خير و عافيتشون رو ميخوام ... نميدونم حكمت اين روده درازي ها آباد كردن تاپيك هاي سوت و كور بود
يا تمرين تبديل شدن به موجودي كه اصلا دوست ندارم باشم ... مثلا سيد و حاجي !!

آخ كه چقدر معني اين حرفات رو خوب ميفهمم

يه جايي بودم كه يه دختر و پسر كه فقط تنها گناهشون حرف زدن توي خيابون با هم بود رو آورده بودن
يه حاجي سيدي اونجا بود از اون بي پ........ وحشتناك بود .. قيافه مذهبي و آروم
اما پر بود از خشونت و زشتي .. فحشاي هرزه اي كه به اون دختر ميداد و اجازه حرف زدن رو ازش گرفته بود
انقدر فحش هرزه ميداد كه من گريم گرفته بود واسه اون دختر بيچاره .. طفلي بدون هيچ جرمي اين تهمتها رو ميشنيد
و كسي هم حريف اون از خدا بي خبر نبود .. نميدونم چه جوي واسه خودشون درست كردن كه انگار همه خوشيها رو فقط واسه خودشون ميخوان
از اين افكار و زندگيشون به شدت حالت تهوع ميگيرم .. يه مشت آدم افسرده در قالب تن كه نميدونن زندگي چيه يا دنيا و آخرت كجاست
حرمت و شعار روز عاشورا رو هم از بين ميبرن با اين تظاهراي مسخرشون .. اينا يه مشت دين زده ي وارونه هستن... Evil or Very Mad
بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل
Jany
عضو باشگاه 1000 تایی
عضو باشگاه 1000 تایی
Jany


تعداد پستها : 2939
Location : قلب شما
Registration date : 2007-12-05

داداشي... - صفحة 4 Empty
پستعنوان: رد: داداشي...   داداشي... - صفحة 4 Icon_minitimeالإثنين يناير 12, 2009 10:13 am

اه..چقدر عصبانی هستی سلمان... تو این کسادی دنیا
چیزی که پیدا میشه اونم زیاد مسلمون دو آتیشه نا مسلمونه
منظورم اصل مسلمونی رو فراموش کرده است
حرص نخور همون اللهی که به نافشون میبندی نگهدار تو بقیه
بچه های اینجا باشه
بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل
Arakadrish
مشتاق
مشتاق
Arakadrish


تعداد پستها : 986
Location : كاخك
Registration date : 2007-12-04

داداشي... - صفحة 4 Empty
پستعنوان: رد: داداشي...   داداشي... - صفحة 4 Icon_minitimeالثلاثاء يناير 13, 2009 1:25 pm

راست ميگي مجيد جان خدا همه مون رو حفظ كنه ... علي الخصوص از سرماي آتي و شكم خالي !!
آخه به بوسعيد گفتن در حق مريدان دعايي بنما ... گفت :
پروردگارا ، براي قوت ياران ما ، سفره اي رنگين مهيا كن . به همين سادگي و قشنگي !!
از قديم گفت ان :
سايه ي خورشيد سواران طلب ____ رنج خود و راحت ياران طلب

آخه يكي مثل من ، كه اگه يه دقيقه توي ضيافت بالا انداختن يه لقمه نون و ماستش تاخير بيفته ، آسمون رو به ريسمون مي بافه و
جد و آباد كلهم مسئولين نظام رو جولو چشمشون حاضر ميكنه رو چه به دعاي فرج آقا و نائل اومدن به فيض شهادت !!
بقول برادران دلسوز ما در ... (!!) : شما دعا بفرماييد ، آمينش با ما !!



قربونت برم لوطي ... مرام تو ... تاج سري براي اين كشيده ي زهر در بدري !
من چيكاره ام ! نور بباره به گور دايناسورا كه نفت رو اختراع كردن تا هيچ چراغي بي رونق نمونه ... چراغ دلت هميشه برقرار !
منت خداي را عز و جل كه به رحمت نظاره كند ، هم اهل دلي مثل تو رو و هم يه لاقبايي مثل من و همپياله هاي من و ... بل هم اضل !!
راستش رو بخواي همه اش تقصير خودته !!
اين سيد جد كمر زده ي ما (خنده ي شغالي كه پوزش به انگور نميرسه ، ميگه ترشه !!) اصل و نسبش مال همون طرفاي خودتونه !!
چيه اين جنساي بنجل تحويل ملت ميدين ؟؟
بگذريم ... همه چي ريديفه (امان از دست تو سيد !) اگر بگذارند ____ ديدن روي بعضي ها هم زيباست اگر بگذارند



يل ؟
من كه خيلي وخته جلال و شوكت پهلووني رو به انضمام سيبيلاي بنا گوش در رفته ي قجري رو قايم كرده ام زير پَل (پَل: قسمت پلكاني انتهاي زمينهاي مزروعي)
كار شب و روز منه اين همه از ... !! چيزه ... اشتباه شد (لبخند و آزرم)
كار شب و روزم شده كز كردن و زمزمه كردن:
بدنامي حيات دو روزي نبود بيش ____ آنهم سيبيل با تو بگويم چه سان گذشت
يكروز صرف تيغ زدن محاسن شد براي بردن قلب آن و اين ____ روز دگر به تاب دادن آن بهر ريا گذشت !!

اين كه با وجود راست بودنش ، محض مزاح بود
زمزمه ميكنم :
آنجا كه تويي بودنم آنجا كافيست ____ آرزوي دگرم غايت بي انصافيست

خب دله ديگه ... ميشه به نماز سحر خوشش كرد ... ميشه به ديدار دلبر !!
بگو توي اين زمونه براي كي دلي مونده كه دنبال دلبر بگرده !... دل فداي او شد و جان نيز هم .
براي تو دلي مونده كه ب اومدن من خوشش كني آق مولم ؟؟



به به !! چشم آراك خان روشن ... توي مملكت اسلامي كدوم دختر و پسر بيحيايي بودن كه با هم حرف زده ان ؟؟
اصلا دختر تا وختي توي خونه است مثل ضبط صوت دو كاست سوني اصل جاپون (ژاپن) فابريك پلم (پلمپ) شده است ، چه معني ميده دختر از خونه بياد بيرون و
بخواد همكلوم نامحرم بشه ؟؟
ناز شست حاج آقا ... خوب رسواشون كرده ... ايولا داره به جان همين آقا سيد ما .
همه چي حساب كتاب داره ... همين خود حاج آقا هر وخ بخواد با همشيره اي اختلاط كنه ، جنگي يه صيغه ي تر تميز و بهداشتي تلاوت ميفرمان و علاوه بر مزاياي
مادي و ... كلي هم ثواب اخروي ميبرن !!
اين جووناي جاهل بي نماز اصلا هيچي بلد نيستن ... آخه آدم بايد احكام شرعيه و مبتلا به و ضروريه رو ياد بگيره .
حيف اون قديما ... جوون ميرف توي بازار دم دست حاج آقا سرد و گرم روزگار رو ميچشيد و دين و ايمونش رو محكم ميكرد ... از وختي اين دانشگاه هاي خراب شده
داير شده ، اين همه فسق و فجور و بي ناموسي باب شده بين مردم !! اصلا لعنت به اين جووناي روشنفكر غرب زده ي بي دين و ايمون !!
(گلي به گوشه ي جمال چمران ها و بابايي هايي كه رفتن توي مهد كفر ، دنياي مدرن رو شناختن ... نمازشون رو توي اتاق ژنرال ها و جلوي چشم بهت زده شون
خوندن و هستي شون رو گذاشتن براي زنده موندن همين جووناي بي غيرت ... چه اشتباهي كردن كه با نيم خشت گلي شون (مهرشون) توي خلوت عارفانه شون
پوست پيشوني شون رو تقويت نكردن ! )
بهاره جان ، بقول دكتر : فاجعه روزي اتفاق ميفته كه قدرت و مذهب با هم دست اخوت بدن (يه همچين چيزي!)
البته احساس ميكنم شمشير رو خيلي از رو بستم ... تو تا جايي كه قرين حقيقته قبولش كن !



من و غصه مرجان ؟؟ من و حرص ؟؟
ايستاده ام چو شير به پاي !
هر وخ سيد خودش رو «حاج سيد» خطاب ميكنه ، منم شيطنتم گل ميكنه و « هاش سي ال » (اسيد كلريد ريك، HCL ، درست گفتم حاج مجيد ؟؟) صداش ميكنم !!
و چه دفاع جانانه و سياست عاقلانه اي !!
اللهم اجعل عواقب امورنا خيرا ... و قلوبنا نسبت به هم مهربانا ... و بساط دوستي مستداما
اينم دعاي مخصوص خودم :
اشبع جوع اصدقائنا ليلا و نهارا ... تو كه يه پا عربي مرجان ، اينم ترجمه كن!
بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل
بهاره
عضو باشگاه 1000 تایی
عضو باشگاه 1000 تایی
بهاره


تعداد پستها : 7588
Location : قم
Registration date : 2007-12-25

داداشي... - صفحة 4 Empty
پستعنوان: رد: داداشي...   داداشي... - صفحة 4 Icon_minitimeالثلاثاء يناير 13, 2009 2:34 pm

Arakadrish نوشته است:
به به !! چشم آراك خان روشن ... توي مملكت اسلامي كدوم دختر و پسر بيحيايي بودن كه با هم حرف زده ان ؟؟
اصلا دختر تا وختي توي خونه است مثل ضبط صوت دو كاست سوني اصل جاپون (ژاپن) فابريك پلم (پلمپ) شده است ، چه معني ميده دختر از خونه بياد بيرون و
بخواد همكلوم نامحرم بشه ؟؟
ناز شست حاج آقا ... خوب رسواشون كرده ... ايولا داره به جان همين آقا سيد ما .
همه چي حساب كتاب داره ... همين خود حاج آقا هر وخ بخواد با همشيره اي اختلاط كنه ، جنگي يه صيغه ي تر تميز و بهداشتي تلاوت ميفرمان و علاوه بر مزاياي
مادي و ... كلي هم ثواب اخروي ميبرن !!
اين جووناي جاهل بي نماز اصلا هيچي بلد نيستن ... آخه آدم بايد احكام شرعيه و مبتلا به و ضروريه رو ياد بگيره .
حيف اون قديما ... جوون ميرف توي بازار دم دست حاج آقا سرد و گرم روزگار رو ميچشيد و دين و ايمونش رو محكم ميكرد ... از وختي اين دانشگاه هاي خراب شده
داير شده ، اين همه فسق و فجور و بي ناموسي باب شده بين مردم !! اصلا لعنت به اين جووناي روشنفكر غرب زده ي بي دين و ايمون !!
(گلي به گوشه ي جمال چمران ها و بابايي هايي كه رفتن توي مهد كفر ، دنياي مدرن رو شناختن ... نمازشون رو توي اتاق ژنرال ها و جلوي چشم بهت زده شون
خوندن و هستي شون رو گذاشتن براي زنده موندن همين جووناي بي غيرت ... چه اشتباهي كردن كه با نيم خشت گلي شون (مهرشون) توي خلوت عارفانه شون
پوست پيشوني شون رو تقويت نكردن ! )
بهاره جان ، بقول دكتر : فاجعه روزي اتفاق ميفته كه قدرت و مذهب با هم دست اخوت بدن (يه همچين چيزي!)
البته احساس ميكنم شمشير رو خيلي از رو بستم ... تو تا جايي كه قرين حقيقته قبولش كن !

!

راستش توي اين دنياي وانفساانقدر اتفاقاي عجيب و غريب ميبينم كه ديگه از شنيدن هيچ موضوعي اينطوري Shocked نميشم

يكي از آشناها متخصص جراحي زيباييه .. تقريباً دو هفته پيش يكي از اين خانوماي حوزوي پوشيه زده و به قول بعضيا چشم و گوش بسته مياد مطب براي جراحي سينه
و چون به آقاي دكتر نامحرم بوده دختر نه سالش رو عقد دكتر ميكنه تا دكتر معاينش كنه و جراحيش رو انجام بده
آخه يكي نيست بگه پدرت خوب، مادرت خوب تو رو چه به جراحي زيبايي اونم به دست نامحرم Suspect
حروم خدا رو راحت حلال كردن .. اگه به صيغه باشه كه خيلي راحت ميشه محرم هر كسي خواستي بشي clown
بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل
Jany
عضو باشگاه 1000 تایی
عضو باشگاه 1000 تایی
Jany


تعداد پستها : 2939
Location : قلب شما
Registration date : 2007-12-05

داداشي... - صفحة 4 Empty
پستعنوان: رد: داداشي...   داداشي... - صفحة 4 Icon_minitimeالثلاثاء يناير 13, 2009 3:06 pm

Arakadrish نوشته است:
اينم دعاي مخصوص خودم :
اشبع جوع اصدقائنا ليلا و نهارا ... تو كه يه پا عربي مرجان ، اينم ترجمه كن!
جمله ت ایهام داشت..دو پهلو بود البته هر دوتاش رو قبول دارم.
هم یه پا عربم یعنی هیچی حالیم نیست..همون ضرب المثل از بیخ عربه
هم اینکه ترجمه جمله من دراوردیت(مثل عربیهایی که خودم بلغور میکنم) هم میشه
گرسنگی دوستانمان را شب و روز رفع بفرما
بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل
 
داداشي...
بازگشت به بالاي صفحه 
صفحه 4 از 4رفتن به صفحه : الصفحة السابقة  1, 2, 3, 4

صلاحيات هذا المنتدى:شما نمي توانيد در اين بخش به موضوعها پاسخ دهيد
 :: عمومي :: سفره خانه-
پرش به: