كلاس روانشناسي و مشاوره...

meysam-r نوشته است:

دلارام نوشته است:: سلام میثم جان
ممنون به خاطر این جمله ای که از حضرت علی (ع) در ابتدای درس گفتی، خیلی برام جالب بود
..............

می گم یه کلاس توجیهی واسه این هم صنفات بذار، همچین اساسی روووووووشنشون کن که با دختر جماعت درافتادن همانا مساوی است با ورافتادن
امین رو که زنش دادم رفت، حالا می خوام یه نقشه اساسی واسه سلمان و اون اختراع جدیدش بکشم از خانومهای عزیز و مستعد در امر نقشه های زیرکانه دعوت به همکاری می شود
یعنی خدا به دادت برسه سلمان
می خوام همین جوری کلاست رو پر رونق کنم و تو هی مثبت بذاری برام

اين حضرات وقتي دم در كلاس يكي يكي فلك شدن احترام به خواهراشون رو ياد ميگيرن

ایـــــــــــــــــــــــول lol!

خیلی خوشم اومد آقا معلم cheers

کارت درسته Laughing

اما زیاد نزنشون آخه خیلی پسرای خوبی هستن، فقط یه نموره بدجنسن، اونم نه بدجنس بد کهههههه، بدجنس خوب Laughing

تازه همیشه هم به ما احترام میذارن از بس که با شخصیتن
اصلا پشیمون شدم، فلک نمی خواد، فقط یه منفی واسشون بذار دل ما خنک شه Laughing

فکر کنم امرو فقط خودم و خودتون تو کلاسیم.
شاگرد شره تون هم دوباره مهمونی اجباری دعوته
والا صد تا جک و جوونور تو کلاس داشتند وول میخوردند
امروز که گفتیم کلاس آرومه فکر کنم خیلی آروومه
هیچ کس نیست.
حالا که فرصت شد میخوام برای یه تحقیق ازتون اجازه بگیرم.
من خیلی رو رفتار این سلمان فکر کردم. فکر کنم این والد انتقاد گرش ول کنش نیست.
میخوام تحقیق کنم ببینم مامانش تو بچگیش به جای پستونک نارنجک تو دهنش
نمیگذاشته تا آرومش کنه.
که این بچه همه ش تو فکر انفجاره حالا بگذریم که شاگرد اوله.
آقا من اول اینجوری بودم queen

بعد از تحقیقات آقا سلمان و شرکتشون تو جشن تولدم اینجوری شدم king

منظورم سر و تاجمه فکر بد نکنید.

Jany نوشته است:: فکر کنم امرو فقط خودم و خودتون تو کلاسیم.
شاگرد شره تون هم دوباره مهمونی اجباری دعوته
والا صد تا جک و جوونور تو کلاس داشتند وول میخوردند
امروز که گفتیم کلاس آرومه فکر کنم خیلی آروومه
هیچ کس نیست.
حالا که فرصت شد میخوام برای یه تحقیق ازتون اجازه بگیرم.
من خیلی رو رفتار این سلمان فکر کردم. فکر کنم این والد انتقاد گرش ول کنش نیست.
میخوام تحقیق کنم ببینم مامانش تو بچگیش به جای پستونک نارنجک تو دهنش
نمیگذاشته تا آرومش کنه.
که این بچه همه ش تو فکر انفجاره حالا بگذریم که شاگرد اوله.
آقا من اول اینجوری بودم
بعد از تحقیقات آقا سلمان و شرکتشون تو جشن تولدم اینجوری شدم
منظورم سر و تاجمه فکر بد نکنید.

meysam-r نوشته است:: جلسه ششم
کجایی بچه مرشد(سلمان)...میخوام شروع کنم

محبوبه خانم این تن بمیره چند لحظه این باغ وحشت رو تعطیل کن و انقدر ترس تو جون این طفلکی مرجان و عسل نریز...بذار 2 قرون درس گوش بدن ...

نوید خان حالا با اون قیافه شیش در چهار که گرفتی کلاس منو دودر می کنی...
خوب حقته که سلمان فلکت کنه...مصبره دیگه کاریش نمیشه کرد...

اون امین خان هم که همش دلش پیش اون پیره زنست... تو فکر فرو میره و راه به راه بالا سرش ابر سبز میشه ...
همشیره (دلارام) دمت قیژ یه مثبت واسه این لقمه ای که واسه امین گرفتی تو توبره ام برات ذخیره کردم... به شرط این که عروس و داماد رو راضی کنی واسه مشاوره قبل و حین و بعد ازدواج بیان پیش من(حق دلالیت محفوظه آبجی خانم ... )
الهام خانم... عزیز من این شعرهای عاشقونه ی پر از افسردگیه دوقطبیه ی مزمن شبه حاد رو که تو دکان عشق مینویسی رو بیخیال شو ... بیا این ور بازار ببین دنیا دسته کیه ...
یاسمن جان هنوز گیره اون یه جمله ای... فکر کنم اشتباه چاپی بوده... ولش کن خودم با استادت حرف میزنم... یه جمله از خودم به زبون شیرین آذربایجانی به تاریخ بی ادبیات انگلیسی های مزدور اضافه کنن...
نه خیر این آشوب بین نوالیون و نانسیون تا به خون خونریزی نکشه قرار نیست فیصله
پیدا کنه...( مریم جون بهار جون از خر شیطون یه نوک پا بیاین پایین... با بقیه تون هم هستم ها)...
میگما به سلامتی سرکار علیه نوال السلطنه هم که صبح طلاق گرفته بود تا شب به همت بر بچه های محل آشتی کرد و دوباره برگشت پیشه شعبون قصاب (عمو سیبیلوش ) دیگه موضوع این پچ پچتون چیه؟
تا کی تو حاشیه میخواین خون به جیگره من کنین؟؟؟
آنیکا خانم ممنون از قدم رنجه تون ... آبجی خدا وکیلی فقط شما و مبینا حال این معلم پیر و قراضه رو درک میکنین و هی تند تند چوب لای چرخم نمی گذارین...
ای روزگار مسبت رو شکر بس که با این اراک خان چرخیدیم ... حرف زدن مرف زدنمون هم تغییر مغییر کردا...ببین چه بروز جملات ادبی و لفظ قلمی من آووردی داداش؟؟؟انصافه ؟
هان؟؟
الان این مجید خان لفظ قلم پور با خوندن این جمله های چپ اندرقیچی قند تو دلش آب میشه...
اَه اَه اَه اَه
بی خیل تریپ حرف زدنم بشین بابا ...وقت مکتب داره تموم میشه...
حالا میریم که به اتفاق همه ی مشتی های کلاس داشته باشیم جلسه ی ششم مکتب
آ میز میثم روانشناس پور اصل تبریزی رو...

جلسه ششم

بنام خداوند بخشنده مهربان

هنگام خشم ، نه تصمیم، نه تنبیه، نه دستور.
مولای متقیان حضرت علی (ع)

با یک مثال والد و تقابلش با والدها و کودک رو براتون توضیح میدم:
با در نظر گرفتن بالغ به عنوان یک خلبان هواپیما ، از وقایع و وضعیت پیرامونش در هنگام هدایت هواپیما به خوبی آگاه است:وضعیت هوا، ارتفاع ، میزان و مصرف سوخت ، مسافت و صدها مورد دیگر که به او آگاهی می دهند تا بداند در داخل و خارج هواپیما چه میگذرد . او خود را با اطلاعاتی که به دست آورده است منطبق کرده و براساس آنها عمل می کند . او از نقشه های قدیمی ( والد انتقادگر) استفاده نمی کند و زمانی که با طوفانی روبرو میشود تسلیم نمی شود و خود را نمی بازد (کودک آزرده و بی پناه درون).
بالغ در واقع مانند همان خلبان هواپیما به حرکت ما در زندگی کمک کرده و در جهت دستیابی به هدفهایمان ، ما را هدایت می کند. بالغ در صورتیکه اصول پرواز را بداند( اطلاعات کامل و درستی از دنیای اطراف و از درون خود داشته باشد) تحت تاثیر طوفان ها و مشکلات پرواز( تاثیر اطلاعات مغرضانه و تعصب آمیز والد انتقادگر و یا احساسات قدیمی و کهنه ی کودک قرار نمی گیرد. بلکه با در نظر داشتن هر سه حالت نفسانی شخصیت را تحت اختیار داشته و تصمیم درست را اتخاذ می کند...
در اینجا اهمیت شناخت از خود و جهان اطراف و داشتن چهار چوب ذهنی درست که آن را اعتقاد می نامیم اهمیت پیدا می کند...
بچه ها بقیه اش باشه واسه بعد خیلی خوابم میاد...
منتظر حضورتون و نظرات قشنگتون هستم ...
حضرت علی (ع) یار و نگهدار همه تون ...
میثم

آقا معلم من تو فکر پیرزنه نبودم تو فکر یکی دیگه بودم Laughing

که حالا بماند... lol!

در ضمن ممنون از درس امروز
جمله حضرت علی هم خیلی آموزنده بود Wink

سلام امین خان ... خوبی داداش از این طرفا... Laughing

فکر کردم این درس رو حذف کردی...
Laughing

بسوزه پدر عاشقی چه ها که نمی کنه Laughing

ولی واقعا مشکوک شدیها... خبریه Laughing

به من بگو من سنگ صبور و راز نگهدارم...تازه این بار چون خیلی گلی حق مشاوره نمی گیرم... تو فکر کی بودی عزیز Laughing

meysam-r نوشته است:: سلام امین خان ... خوبی داداش از این طرفا...
فکر کردم این درس رو حذف کردی...

بسوزه پدر عاشقی چه ها که نمی کنه
ولی واقعا مشکوک شدیها... خبریه
به من بگو من سنگ صبور و راز نگهدارم...تازه این بار چون خیلی گلی حق مشاوره نمی گیرم... تو فکر کی بودی عزیز

تو فکره...
تو فکره....
دهنت قرصه آق معلم؟
میشه بهت اعتماد کرد؟
نه اصلا قویا تکذیب می کنم Laughing

amin نوشته است:

meysam-r نوشته است:: سلام امین خان ... خوبی داداش از این طرفا...
فکر کردم این درس رو حذف کردی...

بسوزه پدر عاشقی چه ها که نمی کنه
ولی واقعا مشکوک شدیها... خبریه
به من بگو من سنگ صبور و راز نگهدارم...تازه این بار چون خیلی گلی حق مشاوره نمی گیرم... تو فکر کی بودی عزیز

تو فکره...
تو فکره....
دهنت قرصه آق معلم؟
میشه بهت اعتماد کرد؟
نه اصلا قویا تکذیب می کنم Laughing

عيبي نداره ان شاء الله هرچي هست خيره Laughing

همين تكذيب كردنت هم مشكوكه ولي ازنظر روانشناسي اگه عيالتون متوجه بشه كه تكذيبش كردين ها دچار شوك عاطفي ميشه و با دمپايي مشكلات رواني عاطفيش رو جبران ميكنه... Laughing

meysam-r نوشته است:

amin نوشته است:

meysam-r نوشته است:: سلام امین خان ... خوبی داداش از این طرفا...
فکر کردم این درس رو حذف کردی...

بسوزه پدر عاشقی چه ها که نمی کنه
ولی واقعا مشکوک شدیها... خبریه
به من بگو من سنگ صبور و راز نگهدارم...تازه این بار چون خیلی گلی حق مشاوره نمی گیرم... تو فکر کی بودی عزیز

تو فکره...
تو فکره....
دهنت قرصه آق معلم؟
میشه بهت اعتماد کرد؟
نه اصلا قویا تکذیب می کنم Laughing

عيبي نداره ان شاء الله هرچي هست خيره Laughing

همين تكذيب كردنت هم مشكوكه ولي ازنظر روانشناسي اگه عيالتون متوجه بشه كه تكذيبش كردين ها دچار شوك عاطفي ميشه و با دمپايي مشكلات رواني عاطفيش رو جبران ميكنه... Laughing

با اجازه ي آقا مولم !!

نه مرجان ، اين بيچاره ، بس كه توي بچگي اشتياقش به آتيش و ترقه و مواد منفجره سركوب شده ، الان خودش

يه بشكه ي باروته !! عقده اي عقده اي !! هر چي ميبينه و به هر كي ميرسه ، يه جوري بايد كرمش رو بريزه !

درمون :

يه جوونمرد از خود گذشته ميخواد ... از آتيش بازي نترسه ... كبريت بكشه ، اين فيتيله ي بشكه رو آتيش بده

!!

دعاي يه عمر مردم رو واسه ي خودش بخره !! از انفجار بشكه ، تو اين زمستوني خودش و يه ملت رو گرم كنه

... !

من اومدم
راستی مرجان مواظب اون عنکبوته باش ببخشید اون رتیله این یکی راستی راستی زنده ست
گذاشتمش تو کیف پولت خیالت راحت زهرشو کشیده الان بی خطر بی خطر
فقط یکم باش بازی کن
بیچاره نیاز به محبت داره

خواهر مهربونت

Jany نوشته است:: فکر کنم امرو فقط خودم و خودتون تو کلاسیم.
شاگرد شره تون هم دوباره مهمونی اجباری دعوته
والا صد تا جک و جوونور تو کلاس داشتند وول میخوردند
امروز که گفتیم کلاس آرومه فکر کنم خیلی آروومه
هیچ کس نیست.
حالا که فرصت شد میخوام برای یه تحقیق ازتون اجازه بگیرم.
من خیلی رو رفتار این سلمان فکر کردم. فکر کنم این والد انتقاد گرش ول کنش نیست.
میخوام تحقیق کنم ببینم مامانش تو بچگیش به جای پستونک نارنجک تو دهنش
نمیگذاشته تا آرومش کنه.
که این بچه همه ش تو فکر انفجاره حالا بگذریم که شاگرد اوله.
آقا من اول اینجوری بودم
بعد از تحقیقات آقا سلمان و شرکتشون تو جشن تولدم اینجوری شدم
منظورم سر و تاجمه فکر بد نکنید.

نه آقا سلمان اشتباه شده.
فروم ما با خود شما گرم گرمه
خدا نکنه کسی داداش ما رو به اتیش بکشه
من هم منصرف شدم می رم دنبال ریشه یابی
کله پاچه و ابگوشت بارگذاشتنت.
بدون انفجار گرم باشی و دل ما رو گرم کنی
bom

نه...نـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــه

Arakadrish نوشته است:: با اجازه ي آقا مولم !!

نه مرجان ، اين بيچاره ، بس كه توي بچگي اشتياقش به آتيش و ترقه و مواد منفجره سركوب شده ، الان خودش

يه بشكه ي باروته !! عقده اي عقده اي !! هر چي ميبينه و به هر كي ميرسه ، يه جوري بايد كرمش رو بريزه !

درمون :

يه جوونمرد از خود گذشته ميخواد ... از آتيش بازي نترسه ... كبريت بكشه ، اين فيتيله ي بشكه رو آتيش بده

!!

دعاي يه عمر مردم رو واسه ي خودش بخره !! از انفجار بشكه ، تو اين زمستوني خودش و يه ملت رو گرم كنه

... !

سلام آقا معلم خسته نباشی Smile

من حاضریم رو زدم Very Happy

کم پیدایی آقا معلم؟؟؟

ممنون مرجان .

پس منتظر ميمونم ... هر وقت آبگوشت و كله پاچه ي ما آماده شد . منو صدا بزن

تو خودت خوبي ... همه رو خوب ميبيني ...

Very Happy

الهام نوشته است:: سلام آقا معلم خسته نباشی

من حاضریم رو زدم

کم پیدایی آقا معلم؟؟؟

سلام الهام جان خوبي خانم... يكي از اعضاي خانواده ام مريضه ... يه مدتي بايد برگردم تبريز ... به بچه ها سلام برسون...بهشون بگو كلاس تعطيله... الهام جان تو دل پاكي داري واسه ام خيلي دعا كن... دلم واسه همتون تنگ ميشه...ياحق

سلام
خدا بد نده! Crying or Very sad

امیدوارم هیچی نباشه .
ما هم دعا می کنیم حالشون خوب خوب بشه. farao

Anikaو Mobina نوشته است:: سلام
خدا بد نده! امیدوارم هیچی نباشه .
ما هم دعا می کنیم حالشون خوب خوب بشه.

سلام آنيكا خانم ... به مبينا جون هم سلام برسون... بگو اون دعا كنه خدا دعاي كوچييكترا رو زودتر جواب ميده... ياحق

meysam-r نوشته است:

الهام نوشته است:: سلام آقا معلم خسته نباشی

من حاضریم رو زدم

کم پیدایی آقا معلم؟؟؟

سلام الهام جان خوبي خانم... يكي از اعضاي خانواده ام مريضه ... يه مدتي بايد برگردم تبريز ... به بچه ها سلام برسون...بهشون بگو كلاس تعطيله... الهام جان تو دل پاكي داري واسه ام خيلي دعا كن... دلم واسه همتون تنگ ميشه...ياحق

انشالا که زود خوب میشه
منم دعا می کنم براش
زودتر هم کلاسو دایر میکنی
خبر سلامتیشو بهمون بده میثم جان

میثم جان منم دعا می کنم
ایشاا... خدا سلامتی بده بهشون

ان شا ا... بلا دور باشه
دعا می کنیم بیماری سختی نباشه
شما هم مواظب خودتون باشید

آبگوشت که هر وقت خواستی
سه سوت آماده است
من دو تا غذا خوب بلدم
آبگوشت و ماکارونی.خیلی هم دوست دارم
..........
خودت خوبی اقا سلمان
اما گاهی این همه شر و شورت منو نگران میکنه.
امیدوارم زندگیت شاد باشه
پر از اتیش بازی از اونایی که تو آسمونه
چون اتیش از دور قشنگه
یادم نیست چه شعری بود که تو مدرسه میخوندیم
ولی مفهمومش این بود که اونایی
که اتش گرفتن خرمنی را از دور میبینند از زیبایی
آتش آن لذت می برند
اما از ناراحتی صاحب خرمن خبر ندارند
فکر کنم تو بدونی چون ماشاءا...ماشاءا... تو همه رشته ای استادی

Arakadrish نوشته است:: ممنون مرجان .

پس منتظر ميمونم ... هر وقت آبگوشت و كله پاچه ي ما آماده شد . منو صدا بزن

تو خودت خوبي ... همه رو خوب ميبيني ...

ای وای ... Sad

خدا بد نده ...

بلا دور باشه ان شاء الله ...

Neutral

من هم دعا میکنم هر چه زودتر حالشون بهتر بشه ...

البته ، اگه لایقش باشم ... Crying or Very sad

meysam-r نوشته است:

الهام نوشته است:: سلام آقا معلم خسته نباشی

من حاضریم رو زدم

کم پیدایی آقا معلم؟؟؟

سلام الهام جان خوبي خانم... يكي از اعضاي خانواده ام مريضه ... يه مدتي بايد برگردم تبريز ... به بچه ها سلام برسون...بهشون بگو كلاس تعطيله... الهام جان تو دل پاكي داري واسه ام خيلي دعا كن... دلم واسه همتون تنگ ميشه...ياحق

سلام ميثم جان ....خیلی ناراحت شدم...ان شا الله هر چه زودتر گرفتاری برطرف بشه..
ما اینجا منتظریم Crying or Very sad

در ضمن شما به من لطف دارین...

سلام میثم جان....

خیلی ناراحت شدم... Crying or Very sad

ایشالا زودتر خوب شن.....

منم دعا می کنم که زود زود خوب شنو برگردی پیشمون....

فقط خواهشا زود خبر سلامتیشونو به ما بده... Crying or Very sad

Jany نوشته است:

آبگوشت که هر وقت خواستی
سه سوت آماده است
من دو تا غذا خوب بلدم
آبگوشت و ماکارونی.خیلی هم دوست دارم
..........
خودت خوبی اقا سلمان
اما گاهی این همه شر و شورت منو نگران میکنه.
امیدوارم زندگیت شاد باشه
پر از اتیش بازی از اونایی که تو آسمونه
چون اتیش از دور قشنگه
یادم نیست چه شعری بود که تو مدرسه میخوندیم
ولی مفهمومش این بود که اونایی
که اتش گرفتن خرمنی را از دور میبینند از زیبایی
آتش آن لذت می برند
اما از ناراحتی صاحب خرمن خبر ندارند
فکر کنم تو بدونی چون ماشاءا...ماشاءا... تو همه رشته ای استادی

Arakadrish نوشته است:: ممنون مرجان .

پس منتظر ميمونم ... هر وقت آبگوشت و كله پاچه ي ما آماده شد . منو صدا بزن

تو خودت خوبي ... همه رو خوب ميبيني ...

ممنون مرجان

اون شعري رو كه ميگي ... يادم نيس اما اين رو هميشه يادمه

باز باران با ترانه ... با گهرهاي فراوان ...

ميزند بر بام خانه ...

يادم آرد روز باران ... گردش يك روز ديرين ... خوب و شيرين

...

اين رو هيچ وقت يادم نميره ...

تو خونه مون ، همه ميدونن ، غذاي مورد علاقه ام ... آبگوشته و ماكاروني ... بخوان حال بدن ... اينا رو ميپزن !

البــته ... اگه بخوان حال بدن !!

من فقط توي يه رشته استادم !! بهونه گيري !!

شاد باشي و خندون ... اميدوارم از حرفام چيزي به دل نگيري !!

-----------------------------------------------------------------------

آق مولم چي شده ؟؟

كليه مليه اي ... قلبي ملبي ، چيزي لازم بود ... پيشمرگ آماده است !!

اين چاقو ... اينم كاسه ... ببر و ببر !!

غمگين نبينمت ...

meysam-r نوشته است:

Anikaو Mobina نوشته است:: سلام
خدا بد نده! امیدوارم هیچی نباشه .
ما هم دعا می کنیم حالشون خوب خوب بشه.

سلام آنيكا خانم ... به مبينا جون هم سلام برسون... بگو اون دعا كنه خدا دعاي كوچييكترا رو زودتر جواب ميده... ياحق

من همون دیروز بهش گفتم و با هم دعا کردیم .حتم دارم حالشون کاملا خوب شده باشه! به هر حال گاهی
این جور مشکلات برای هر کسی پیش میاد، نگران نباشید .با وجود فرزند صالحی مثل شما حتما سلامتی به زودی
حاصل خواهد شد و ایشون هم مثل من مادر خوشبختی هستند .فرزند صالح گلیست از گلهای بهشت. flower