جوک

یه روز یه پیر مرده با پسرش سوار یه هواپیما می شن
یه ربعه هواپیما به مقصد می رسه.
پیرمرده به پسرش می گه:اگه می دونستم اینقدر زودمی رسیم، پیاده می آمدیم!!!

یه روز یه خرگوشه می ره داروخونه، می گه : آقا هویج دارین؟
می گه: نه
روز بعد هم میاد میگه: آقا هویج دارین؟
آقاهه می گه:نه،یک بار دیگه اگه بیایی، دندوناتو می کشم.
روز بعد دوباره می گه :آقا هویج دارین؟

می گه :نه و دندوناشو کشید.
روز بعد هم میاد می گه :آقا آب هویج دارین؟؟!!!




این اولین جوکی بود که مبینا یاد گرفت!

به غضنفر مي گن مي دوني چرا روي خيابون ولي عصر اين اسمو گذاشتن ؟
مي گه:چون صبح و ظهر هيچ خبري نيست ولي عصر بيا ببين چه خبره

يارو اونقدر واسه دوست دخترش نامه ميفرسته که بالاخره دوست دخترش با نامه رسون ازدواج ميکنه

یارو X چربی داشته میره دکتر، دکتره میگه روزی 4 کیلومتر بدو.
بعد یه هفته X زنگ میزنه به دکتره میگه : دکتر رسیدم لب مرز هالا چی کار کنم؟!!!

پليس به X: اينجا ماهي‌گيري قدغنه!!! X: ولي اينجا تابلو نزدين!!! پليس: نزديم كه نزديم، زود باش از بالاي اون آكواريوم بيا پايين!!!!

اگر شوهر آدم برنامه نويس باشد...
شوهر: سلام،من Log in کردم.
زن: لباسی رو که صبح بهت گفتم خريدی؟
شوهر: Bad command or File name.
زن: ولی من صبح بهت تاکيد کرده بودم
شوهر: Syntax Error, Abort, Retry, Cancel.
زن: خوب حقوقتو چيکار کردی؟
شوهر: File in Use, Read only, Try after some Time.
زن: پس حداقل کارت عابر بانکتو بده به من.
شوهر: Sharing Violation, Access Denied.
زن: می دونی، ازدواج با تو واقعا يک تصميم اشتباه بود.
شوهر: Data Type Mismatch.
زن: تو يک موجود بدرد نخور هستی.
شوهر: By Default.
زن: پس حداقل بيا بريم بيرون يه چيزی بخوريم.
شوهر: Hard Disk Full.
زن: ببينم ميتونی بگی نقش من تو زندگی تو چيه؟
شوهر: Unknown Virus Detected.
زن: خب مادرم چی؟
شوهر: Unrecoverable Error.
زن: و رابطه تو با رئيست؟
شوهر: The only User with Write Permission.
زن: تو اصلا منو بيشتر دوست داری يا کامپيوترتو؟
شوهر: Too Many Parameters.
زن: خوب پس منم ميرم خونه بابام.
شوهر: Program Performed Illegal Operation, It will be Closed.
زن: خوب گوشاتو بازکن، من ديگه بر نميگردم!
شوهر: Close all Programs and Logout for another User.
زن: می دونی، صحبت کردن باتو فايده نداره، من رفتم.
شوهر: Its now Safe to Turn off your Computer

یه X می ره لامپ مهتابی بخره، داخل مغازه می شه ولی چون نمی دونست چی بگه، می گه: ببخشین حاج آقا، لطفا ۱ متر لامپ بدین

مبینا به مر یم می گه:چرا زنبور همیشه گل می خوره؟
مر یم می گه:چون دروازه بانشان خوب نیست!

یه روز یه هزارپا به مهمونی می ره تا می یاد کفشاشو همرو دراره ؛ مهمونی تموم می شه!!!!

یه روز ترکه می ره مرغداری، جو می گیرش؛ تخم می کنه!!!

ترکه خوابش سنگین بود، تختش می شکنه!!

یه روز ترکه تولدشو توی مدرسه برگزار می کنه.
بهش می گن: چرا تولدتو توی مدرسه گرفتی؟
می گه: چون خیلی کلاس داره!!!

اصفهانیه خونش آتیش می گیره،اس ام اس می زنه به آتش نشانی.می گه یه خونه آتیش گرفته
زنگ بزنید تا ادرسشو بدم!!!

يه بار اصفهانیه داشته با خانوادش از جلوي رستوران رد ميشده بوي خوب غذا رو احساس مي كنن. به بچه هاش ميگه بچه ها اگه بچه هاي خوبي باشين يه دفه ديگه هم از اينجا ردتون مي كنم!!

ميدوني يه اصفهاني روچه جوري شكنجه ميدن؟؟؟مي بندنش به تيرچراغ برق ميگن كوچه بغلي شام ميدن

یک روز یک ترکه داشته خرشو میزده میگن چرا خرتو می زنی ؟میگه به تو چه اختلافات خانوادگیه!

قصد توهین به هیچ ملیت و نژاد و.. خاصی نیست.لطفا فقط از دید طنز به جوکها نگاه کنید
همه ی جوکها توسط دخترم ارسال می شه، این قسمت توسط ایشون نوشته شده.

رضا زاده تصميم ميگيره وزنه 1000 كيلويي بلند كنه، حضرت ابوالفضل
بهش زنگ ميزنه ميگه ايندفعه ديگه رو من حساب نكن ها! هر چيزي حدي داره!!

nAvId نوشته است:

بچه:مامان نهار چي داريم؟
مادر با عصابنيت : زهر مار !
بچه : آخ جون ... از شر املت راحت شديم ...

=============================

هويجه با مامانش ميره بيرون ، وسط راه به مامانش ميگه مامان آب هويج دارم!!!

خیلی خیلی خیلی با حال بود

nAvId نوشته است:

يه روز اصفهانيه تو مسابقات رالي شرکت ميکنه وسط راه مسافر سوار ميکنه!!!

=======================

غضنفر ميره رستوران، گارسون ميخواد بزارتش سر كار ميگه: غذاي امروز «كوجموتونو تياپوفو ساخارينو گلاسه» با «ليمو» است! غضنفر ميگه: «کوجموتونو تياپوفو ساخارينو گلاسه» با چي؟

پسر اینا رو از کجا میاری؟ جوک با ادبی با مزه کم پیدا میشه

Anikaو Mobina نوشته است:

یه روز یه مرده با عرق گیر و بیژامه اومد بیرون
ازش می پرسن:چرا با عرق گیر و بیژامه اومدی بیرون؟
می گه: مگه نمی گن شهر ما خانه ی ما!!



این جوک در پیک پارسال مبینا بود.

یه روز یه ترکه با پیژامه و کت نشسته بوده تو خونش
بهش میگن چرا کت پوشیدی؟
میگه شاید مهمون بیاد
میگن پس چرا پیژامه پوشیدی؟
میگه خوب شایدم نیاد

Anikaو Mobina نوشته است:

نه
از یک ترکه می پرسند:با کامپیوتر بلدی کار کنی؟
می گه: آره، خیلی بلدم
بهش می گن: پس روشنش کن
می گه:نه دیگه تا اون حد!!!

خیلی باحال بود ایول

بدون اگه يك اصفهاني يه پيام فرستاد بدون دوست نداره .
اگه دو تا فرستاد بدون خيلي دوست داره .
اگه سه تا فرستاد حتما بدون كه سيم كارتش مال خودش نيست .

به يك نفر مي گويند(با كشور جمله بساز!))
مي گويد(با كش ور رفتم , خورد به صورتم!))

معلم به دانش آموز می گوید: شیر خشک چگونه درست می شه؟
دانش اموز میگه:گاو بد بخت را اینقدر حرص و جوش می دن تا شیرش
خشک شود.