هل تريد التفاعل مع هذه المساهمة؟ كل ما عليك هو إنشاء حساب جديد ببضع خطوات أو تسجيل الدخول للمتابعة.


 
الرئيسيةالرئيسية  PortalPortal  جستجوجستجو  أحدث الصورأحدث الصور  ثبت نامثبت نام  ورود  

 

 كلاس روانشناسي و مشاوره...

اذهب الى الأسفل 
+19
s@ba
Arghavan
ليلا
بهاره
meysam-r
Yasaman
magnoon diab
nAvId
Jany
maryashena
الهام
Assal
Arakadrish
MajidDiab
amin
Anika
دلارام
Ali
meysam
23 مشترك
رفتن به صفحه : الصفحة السابقة  1 ... 10 ... 17, 18, 19 ... 29 ... 40  الصفحة التالية
نويسندهپيام
meysam-r
عضو باشگاه 1000 تایی
عضو باشگاه 1000 تایی
meysam-r


تعداد پستها : 1071
Registration date : 2007-12-28

كلاس روانشناسي و مشاوره... - صفحة 18 Empty
پستعنوان: رد: كلاس روانشناسي و مشاوره...   كلاس روانشناسي و مشاوره... - صفحة 18 Icon_minitimeالإثنين يناير 28, 2008 5:29 pm

6-صبا جان
راستش من آدم شوخی هستم و به ندرت ناراحتم اما وقتی ناراحت شم هیچ کس به جز خودم نمی تونه منو از لاکم در بایره اینو خانواده بارها تلاش کرده اما نتوسته،مشکل من اینه که اگر کسی حرفی به من بزنه ناراحت شم به هیچ عنوان بهش چیزی نمی گم نمی گم بلد نیستم چرا خیلی هم بلدم اما هیچی نمی گم و دفعه ی بعد هم که می بینمش انگار نه انگار اتفاقی افتاده اما من بعد از حرف اون شخص شاید بگم نزدیک دو ساعت خودخوری می کنم که چرا اینو حرفو به من زده یا من چیکار کردم که این حرفو زده البته در همه ی موضوعات اینجوری نیست در بعضی از موضاعات حاد. حتی خواهرم و اطرافیان بهم گفتن صبا تو چرا جوابشو راحت ندادی اما نمی دونم واقعا چیکار کنم تا از خودخوری بعد از این اتفاق بیرون بیام و چه جوری جواب بدم البته با این که می دونم نمی تونم
ممنون آقا میثم که به حرفام گوش میدین و اگه میتونید کمک کنید چون خیلی اذیت میشم.؟


میدونی صبا خانم شما این ملکه شده تو ذهنت که بایستی سکوت کنی(پیام والد انتقادگر درونت به جلسات اول مراجعه شود) و از موقعیت فرار کنی و این بر می گرده به نوع زندگی

و درونی شدن این مسئله در شما طی زمانها...ولی باید بدونی تو چند تا مسئله رو با هم قاطی کردی ...به این تعریف ها دقت کن ببین کدومش رو همیشه در پیش می گیری؟

پرخاشگری:یعنی دفاع از حقوق خود به طرز خصمانه .

بی جرئتی نهفته: یعنی اهمیت ندادن به خواسته ها و نیازها خود و پذیرفتن خواسته های دیگران حتی اگربه ضرر شخص باشد.


جرئت ورزی: یعنی دفاع از حقوق خود و بیان افکار و احساسات به شیوه ای مستقیم در عین احترام به دیگران.


تاثیرات روحی – اجتماعی – جسمانی این حالت شما:
1-از دست دادن اعتماد به نفس و تبدیل شدن به فردی نالایق در ذهن خود و سرزنش کردن

2- سوئ استفاده کردن دیگران و از دست دادن حقوق طبیعی و لطمه خوردن چهره و وجهه شما در خانه و اجتماع به عنوان فرد کم جرئت

3-اضطراب و ترس همیشگی هنگام ایجاد بحث یا جدلی در هر مکان

4- افزایش فشار خون- بیماریهای قلبی عروقی بیماریهای گوارشی بخصوص زخمها در اثر سرکوب نمودن خشم در خود

5- کینه به دل گرفتن از دیگران و عدم لذت بردن از مصاحبت با افراد

راهکار:
1-1ز موقعیت های کوچک شروع کنید و با قبولاندن این منظور که شما می توانید حق خودتان را بدون ناراحتی و با منطق بگیرید...

2- بازسازی مواردی که دلتان میخواسته پاسخ منطقی بدهید اما نداده اید...و تمرین پاسخ های مناسب در آن شرایط...

3- وبالابردن اعتماد به نفس (قبلا بحث شده)

صبا جان باید به باور برسی که می تونی از خودت دفاع کنی و حقت رو بگیری ... فرار نکنی از موقعیتها بلکه بایستی و با اقتدار حرفت رو بزنی
بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل
Anika
عضو باشگاه 1000 تایی
عضو باشگاه 1000 تایی
Anika


تعداد پستها : 1395
Registration date : 2007-12-03

كلاس روانشناسي و مشاوره... - صفحة 18 Empty
پستعنوان: رد: كلاس روانشناسي و مشاوره...   كلاس روانشناسي و مشاوره... - صفحة 18 Icon_minitimeالإثنين يناير 28, 2008 5:45 pm

سلام
به قدری در کلام شما آگاهی ،تجربه و همه ی پاسخ ها کامل و منحصر به فرد است و اصلا کلیشه و شعار
شامل آن نمیشود؛ که شک کردمواقعا شما چه کسی هستید؟من نمیدونم ولی کمتر کسی توانسته اینگونه عمل کند.
قبلا با مشاورهایی که در تلویزیون و رادیو می آیند صحبت کرده ام ولی هیچ کدام را قبول نداشتم.البته هیج کسی بهتر
از خود انسان نمی تواند به خودش کمک کند.من تا به حال دوستان و آشنایان بارها شده که راهنمایی خواستند و
خیلی خوب توانسته ام راهکارهای مناسبی به آنان پیشنهاد کنم. و بعد از عمل به آن ،کاملا راضی و خرسند بودند.در مورد
خود و نزدیکانم نیز تا حالا بسیار عالی پیش امده ام.ولی گاهی (جدیدا) اتفاقاتی روی می دهدکه در مورد خود احساس
می کنم دارم کم می آورم. البته روی هم رفته بسیار مقاوم و شکست ناپذیر عمل نموده ام ولی اخیرا در مورد برخی مسایل احساس
سر در گمی می کنم.به هر حال به شما تبریک می گویم و پیشنهاد می کنم یک دفتر مشاوره تاسیس کنید.
اینطور که من می بینم امکان دارد چند نفری در این راستا با شما همکاری می کنند .در هر صورت؛ادامه بدهید.راستی رشته ی
تحصیلیتونو می شه بپرسم؟ farao flower
بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل
meysam-r
عضو باشگاه 1000 تایی
عضو باشگاه 1000 تایی
meysam-r


تعداد پستها : 1071
Registration date : 2007-12-28

كلاس روانشناسي و مشاوره... - صفحة 18 Empty
پستعنوان: رد: كلاس روانشناسي و مشاوره...   كلاس روانشناسي و مشاوره... - صفحة 18 Icon_minitimeالإثنين يناير 28, 2008 6:03 pm

Anika نوشته است:
سلام
به قدری در کلام شما آگاهی ،تجربه و همه ی پاسخ ها کامل و منحصر به فرد است و اصلا کلیشه و شعار
شامل آن نمیشود؛ که شک کردمواقعا شما چه کسی هستید؟من نمیدونم ولی کمتر کسی توانسته اینگونه عمل کند.
قبلا با مشاورهایی که در تلویزیون و رادیو می آیند صحبت کرده ام ولی هیچ کدام را قبول نداشتم.البته هیج کسی بهتر
از خود انسان نمی تواند به خودش کمک کند.من تا به حال دوستان و آشنایان بارها شده که راهنمایی خواستند و
خیلی خوب توانسته ام راهکارهای مناسبی به آنان پیشنهاد کنم. و بعد از عمل به آن ،کاملا راضی و خرسند بودند.در مورد
خود و نزدیکانم نیز تا حالا بسیار عالی پیش امده ام.ولی گاهی (جدیدا) اتفاقاتی روی می دهدکه در مورد خود احساس
می کنم دارم کم می آورم. البته روی هم رفته بسیار مقاوم و شکست ناپذیر عمل نموده ام ولی اخیرا در مورد برخی مسایل احساس
سر در گمی می کنم.به هر حال به شما تبریک می گویم و پیشنهاد می کنم یک دفتر مشاوره تاسیس کنید.
اینطور که من می بینم امکان دارد چند نفری در این راستا با شما همکاری می کنند .در هر صورت؛ادامه بدهید.راستی رشته ی
تحصیلیتونو می شه بپرسم؟ farao flower
سلام آنیکا خانم خوبین؟
خوشحالم از حضورتون ...
مبینا گلی خوبه؟ flower
ممنون شما لطف دارین ... من رشته ام روانشناسی عمومیه....

همکاری ...مشاوره ...من دو دستی این کلا سو اداره اش رو میسپرم به شما مطمئنم هم بهتر از هرکس می تونین اداه اش کنین...

تا حرفای کتابی و تئوری رو عملی و ملموس نکنیم علممون تلاشمون بی فایده است ...

بازم بیاین اینجا ...یاحق Laughing
بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل
Anika
عضو باشگاه 1000 تایی
عضو باشگاه 1000 تایی
Anika


تعداد پستها : 1395
Registration date : 2007-12-03

كلاس روانشناسي و مشاوره... - صفحة 18 Empty
پستعنوان: رد: كلاس روانشناسي و مشاوره...   كلاس روانشناسي و مشاوره... - صفحة 18 Icon_minitimeالإثنين يناير 28, 2008 6:13 pm

منظورم این نبود و اصلا چنین جسارتی به خود نمی دهم.ا و اصلا هم اهل بزرگنمایی و غلو نیستم. فقط جدا برایم هم جالب بود و هم اینکه
می خواستم از محضرتون بیشتر فیض ببرم و راهنمایی بخوام.من بیشتر مطالبتون رو تا آنجا که تونستم
خواندم بعضی ها که البته مشترک هست ولی بسیاری از اونها رو جایی ندیدم.شما کار مشاوره انجام farao flower
می دهید درسته؟
بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل
meysam-r
عضو باشگاه 1000 تایی
عضو باشگاه 1000 تایی
meysam-r


تعداد پستها : 1071
Registration date : 2007-12-28

كلاس روانشناسي و مشاوره... - صفحة 18 Empty
پستعنوان: رد: كلاس روانشناسي و مشاوره...   كلاس روانشناسي و مشاوره... - صفحة 18 Icon_minitimeالإثنين يناير 28, 2008 6:17 pm

Anika نوشته است:
منظورم این نبود و اصلا چنین جسارتی به خود نمی دهم.ا و اصلا هم اهل بزرگنمایی و غلو نیستم. فقط جدا برایم هم جالب بود و هم اینکه
می خواستم از محضرتون بیشتر فیض ببرم و راهنمایی بخوام.من بیشتر مطالبتون رو تا آنجا که تونستم
خواندم بعضی ها که البته مشترک هست ولی بسیاری از اونها رو جایی ندیدم.شما کار مشاوره انجام farao flower
می دهید درسته؟
بله ... تجربه ی خیلی خوبیه ...تو کارم خیلی بهم کمک کرده...هر امری باشه من در خدمتم Laughing flower
بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل
s@ba
مشتاق
مشتاق
s@ba


تعداد پستها : 700
Location : تهران
Registration date : 2008-01-09

كلاس روانشناسي و مشاوره... - صفحة 18 Empty
پستعنوان: رد: كلاس روانشناسي و مشاوره...   كلاس روانشناسي و مشاوره... - صفحة 18 Icon_minitimeالإثنين يناير 28, 2008 6:48 pm

ممنون آقا میثم از جوابتون فکر می کنم خیلی کمک کرد

اما بیشتر مسئله به اینه که نمی خوام رابطم با کسی خراب بشه یا کسی ناراحت شه Crying or Very sad
بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل
nAvId
عضو باشگاه 1000 تایی
عضو باشگاه 1000 تایی
nAvId


تعداد پستها : 2240
Age : 35
Location : همه جاي ايران سراي من است
Registration date : 2007-12-04

كلاس روانشناسي و مشاوره... - صفحة 18 Empty
پستعنوان: رد: كلاس روانشناسي و مشاوره...   كلاس روانشناسي و مشاوره... - صفحة 18 Icon_minitimeالإثنين يناير 28, 2008 6:48 pm

باز هم سلام ...

این دفعه هم عالی بود ... Very Happy

من معمولا روش سوم ، یعنی جرئت ورزی رو در پیش میگیرم ...

حالا وو ممکنه یه خورده هم از حق خودم بگذرم که غالبا هم میگذرم ... منتهی تا جایی که خیلی بهم آسیب نزنه ...

Very Happy
بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل
http://www.werfriends.blogfa.com
meysam-r
عضو باشگاه 1000 تایی
عضو باشگاه 1000 تایی
meysam-r


تعداد پستها : 1071
Registration date : 2007-12-28

كلاس روانشناسي و مشاوره... - صفحة 18 Empty
پستعنوان: رد: كلاس روانشناسي و مشاوره...   كلاس روانشناسي و مشاوره... - صفحة 18 Icon_minitimeالإثنين يناير 28, 2008 10:51 pm

s@ba نوشته است:
ممنون آقا میثم از جوابتون فکر می کنم خیلی کمک کرد

اما بیشتر مسئله به اینه که نمی خوام رابطم با کسی خراب بشه یا کسی ناراحت شه Crying or Very sad
پی حق باش صبا جون Laughing
بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل
meysam-r
عضو باشگاه 1000 تایی
عضو باشگاه 1000 تایی
meysam-r


تعداد پستها : 1071
Registration date : 2007-12-28

كلاس روانشناسي و مشاوره... - صفحة 18 Empty
پستعنوان: رد: كلاس روانشناسي و مشاوره...   كلاس روانشناسي و مشاوره... - صفحة 18 Icon_minitimeالإثنين يناير 28, 2008 10:53 pm

nAvId نوشته است:
باز هم سلام ...

این دفعه هم عالی بود ... Very Happy

من معمولا روش سوم ، یعنی جرئت ورزی رو در پیش میگیرم ...

حالا وو ممکنه یه خورده هم از حق خودم بگذرم که غالبا هم میگذرم ... منتهی تا جایی که خیلی بهم آسیب نزنه ...

Very Happy
سلام نوید جان خیلی خوبه قدر این اخلاقت رو بدون Laughing
بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل
Arakadrish
مشتاق
مشتاق
Arakadrish


تعداد پستها : 986
Location : كاخك
Registration date : 2007-12-04

كلاس روانشناسي و مشاوره... - صفحة 18 Empty
پستعنوان: رد: كلاس روانشناسي و مشاوره...   كلاس روانشناسي و مشاوره... - صفحة 18 Icon_minitimeالثلاثاء يناير 29, 2008 1:09 am

آق مولم ...

نظر روانشناسي درباره ي عشق چيه ؟

بين مرد و زن فرقي ميكنه ؟ (عشق الهي رو نميگم) . ميدونم اين يه موضوع خيلي كلي و گسترده است . همچين دو جمله ي توپ بگو و خلاص



و ديگه اينكه ، من زنهاي بيوه ي مسن زيادي رو ديده ام كه به تنهايي ، بدون هيچ مشكلي ، سالها زندگي ميكنن اما مردهاي تنهايي كه زنشون ميميره ...

خيلي زود در هم ميشكنن ... چرا ؟ (طفلك مردها !!)
بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل
دلارام
عضو باشگاه 1000 تایی
عضو باشگاه 1000 تایی
دلارام


تعداد پستها : 4639
Location : تهران
Registration date : 2007-12-02

كلاس روانشناسي و مشاوره... - صفحة 18 Empty
پستعنوان: رد: كلاس روانشناسي و مشاوره...   كلاس روانشناسي و مشاوره... - صفحة 18 Icon_minitimeالثلاثاء يناير 29, 2008 3:52 am

تو چقدر خوبی میثم
همه چیز رو با احساس مسئولیت کامل توضیح میدی و از هیچی کم نمیذاری
خداییش دستت درد نکنه
خدا آقا دکتر رو برامون حفظ کنه cheers
اینم واسه اینکه بخندی دلت شاد شه Laughing Laughing Laughing
بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل
الهام
عضو باشگاه 1000 تایی
عضو باشگاه 1000 تایی
الهام


تعداد پستها : 2828
Age : 35
Location : ایـــــران
Registration date : 2007-12-02

كلاس روانشناسي و مشاوره... - صفحة 18 Empty
پستعنوان: رد: كلاس روانشناسي و مشاوره...   كلاس روانشناسي و مشاوره... - صفحة 18 Icon_minitimeالثلاثاء يناير 29, 2008 1:40 pm

سلام گرم و صمیمی به آقا معلم خوبم... I love you I love you
بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل
http://toradoostdaram.blogfa.com
meysam-r
عضو باشگاه 1000 تایی
عضو باشگاه 1000 تایی
meysam-r


تعداد پستها : 1071
Registration date : 2007-12-28

كلاس روانشناسي و مشاوره... - صفحة 18 Empty
پستعنوان: رد: كلاس روانشناسي و مشاوره...   كلاس روانشناسي و مشاوره... - صفحة 18 Icon_minitimeالثلاثاء يناير 29, 2008 1:48 pm

Arakadrish نوشته است:
آق مولم ...

نظر روانشناسي درباره ي عشق چيه ؟

بين مرد و زن فرقي ميكنه ؟ (عشق الهي رو نميگم) . ميدونم اين يه موضوع خيلي كلي و گسترده است . همچين دو جمله ي توپ بگو و خلاص



و ديگه اينكه ، من زنهاي بيوه ي مسن زيادي رو ديده ام كه به تنهايي ، بدون هيچ مشكلي ، سالها زندگي ميكنن اما مردهاي تنهايي كه زنشون ميميره ...

خيلي زود در هم ميشكنن ... چرا ؟ (طفلك مردها !!)
سلام یه جواب توپ برات دارم فقط فرصت بده بهم عزیزم Laughing
بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل
meysam-r
عضو باشگاه 1000 تایی
عضو باشگاه 1000 تایی
meysam-r


تعداد پستها : 1071
Registration date : 2007-12-28

كلاس روانشناسي و مشاوره... - صفحة 18 Empty
پستعنوان: رد: كلاس روانشناسي و مشاوره...   كلاس روانشناسي و مشاوره... - صفحة 18 Icon_minitimeالثلاثاء يناير 29, 2008 1:49 pm

دلارام نوشته است:
تو چقدر خوبی میثم
همه چیز رو با احساس مسئولیت کامل توضیح میدی و از هیچی کم نمیذاری
خداییش دستت درد نکنه
خدا آقا دکتر رو برامون حفظ کنه cheers
اینم واسه اینکه بخندی دلت شاد شه Laughing Laughing Laughing

سلام دلارام خانم

خوبی خانمی؟

خوبی از خودته ...وظیفه است... ان شاء الله خدا توفیق بده تا از خجالت این همه محبتتون بر بیام Laughing
بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل
meysam-r
عضو باشگاه 1000 تایی
عضو باشگاه 1000 تایی
meysam-r


تعداد پستها : 1071
Registration date : 2007-12-28

كلاس روانشناسي و مشاوره... - صفحة 18 Empty
پستعنوان: رد: كلاس روانشناسي و مشاوره...   كلاس روانشناسي و مشاوره... - صفحة 18 Icon_minitimeالثلاثاء يناير 29, 2008 1:51 pm

الهام نوشته است:
سلام گرم و صمیمی به آقا معلم خوبم... I love you I love you

سلام بر شما خانم مهربون و با محبت ...

خوبی خواهری؟

باور کنین یه صبح تا شب نمیام تو کلاس دلم واسه همه تون تنگ میشه...
Laughing

شرمنده کردی الهام جان flower
بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل
Yasaman
عضو باشگاه 1000 تایی
عضو باشگاه 1000 تایی
Yasaman


تعداد پستها : 2411
Location : بندر بوشهر
Registration date : 2007-12-02

كلاس روانشناسي و مشاوره... - صفحة 18 Empty
پستعنوان: رد: كلاس روانشناسي و مشاوره...   كلاس روانشناسي و مشاوره... - صفحة 18 Icon_minitimeالثلاثاء يناير 29, 2008 2:25 pm

meysam-r نوشته است:
Yasaman نوشته است:
سلام ميثم جان
خوبي؟
ببخشيد ميدونم خيلي خيلي شاگرد بدي هستم...
Embarassed Embarassed Embarassed
آقا معلم من يه سوال دارم...

خب...من تازگياااا متوجه شدم كه وقتي مي خوام با خودكار يا مداد بنويسم ، مداد يا خودكارو خيلي فشار ميدم.منظورم اينه كه خيلي محكم ميگيرمشون.البته متوجه نميشماااااا.وقتي كارم تموم ميشه ميبينم كه واااااااااااااااااي چقدر دستم درد ميكنه.
البته اين عادت جديدي نيست.
فكر ميكنم از خيلي خيلي وقت پيشا اين جوري بودم.
من تو خونه خيلي كار نمي كنم. يعني وقتش نيست. اگه كاري هم بكنم خيلي سنگين نيست...ولي مچ دست راستم خيلي ضعيفه.زود خسته ميشه...فكر ميكنم به خاطر همين عادتم باشه....
به نظر شما دليل خاصي داره؟ منظورم از نظر روانشناسيه
خيلي پر روام.مي دونم.
سر كلاس نميام...بعد ميام فقط سوال مي پرسم Embarassed Embarassed
ببخش منو
flower

سلام یاسمن جان خوبی خانم؟ Laughing


از زبان و ترجمه و درسها چه خبر؟


خوش اومدی عذرت تا وقتی امتحاناتت تموم بشه موجه Laughing

راجع به سوالت... جواب روانشناسی نداره ... یه عادته که از دوران بچه گی برات مونده...

عادت بدی هم هستش...که باید ترکش کنی … Laughing

من تو بعضی از بیماریها به طور مختصر اطلاعات دارم Laughing


حالا جواب علمی و پزشکیش...(جامعه دکترا و پزشکان منو عفو کنن واسه جسارتم No )

دو نوع آسیب ممکن است باعث این دردها بشه:

1- سندرم تونل مچ دست(سندرم تونل کارپال ) یا سندرم مچ دست تنیس بازان

عصب مدین( median nerve) عصبی است که در جلوی مچ دست از داخل یک تونل استخوانی لیفی به نام کارپال تونل عبور می کند و به عضلات جمع کننده انگشتان عصب می دهد

و همچنین حس نیمه خارجی کف دست و انگشتان را تامین می کند. التهاب عضلات,تاندونها یا شکستگی در محل تونل کارپال سبب تحت فشار قرار گرفتن این عصب در داخل تونل

شده و سبب بروز علایم این سندرم می شود.

علایم:
یک درد گنگ در مچ و ساعد به همراه درد تیر کشنده به انگشتان یایک درد سوزاننده مچ دست به همراه بی حسی در انگشتان شست,اشاره و انگشت میانی درد معمولا در شب

هنگام تشدید می شود


این سندرم اولین بار همون طور که از اسمش مشخصه در تنیس بازان شناخته شده ...اما به طور عمده در زنان خانه دار... تایپیست ها... حسابدارن... قصابان آشپزها ...رانندگان...

سوارکاران و کسانی که استفاده زیادی از کامپیوتر(موس) دارند دیده میشود...

درمان:

استراحت به مچ با استفاده ازمچ بند یا آتل

افراد ابتلا به دیابت(دیابت از علل مهم این عارضه می باشد)

در موارد ملایم استراحت به مچ با آتل بندی و استفاده از داروهای ضد التهابی اساس درمان است

در مواردی که علایم پایدار بماند شاید جراحی لازم باشد

2- بورسیت مچ دست

بورسها یک کیسه کوچک حاوی مایع هستند که سبب لغزندگی و نرم کردن حرکات تاندونها درمحل مفصل ها می شوند. در اثر حرکات و ضربات تکرار شونده به بورس در آن التهاب رخ

میدهد. این امر در کسانی که زیاد بر روی مچ دست اعمال نیرو می کنند مثل رانندگان و سوارکاران و زنان میانسال که زیاد کار خانه انجام میدهند بیشتر رخ میدهد.

علایم: دردمچ هنگامی که مچ به سمت عقب خم شود یا هنگام اعمال وزن روی مچ علامت اصلی آن است, گاهی تورم در روی مچ دست وجود دارد.

درمان:درمان بر اساس استراحت به مچ و سرما درمانی استوار است, در موارد شدید تر گاهی پزشک از امواج فراصوت یا داروهای ضد التهابی و یا در درجه آخر از تخلیه مایع درون

بورس توسط سوزن استفاده می کند.

پیشگیری:

1-ورزش
شما که کارتون فقط نوشتن یا کار با کامپیوتر هست و از مچ دستتون زیاد کار نمی کشین ...(ای تنبل Laughing )باید با ورزش عضلات مچ دستتون رو تقویت کنین ( یه سری حلقه های

لاستیکی هست که کمک میکنه)

2- تغذیه مناسب

استفاده از غذاهای پر ویتامین بخصوص ویتامین B6

3- استفاده از پدهای مناسب برای موس و همچنین موس اپتیک به جای قدیمی ها و همچنین موس هایی که در وسط اونها برای اسکرول صفحات یه زائده دارن...

(این واسه ولگردهای عزیز آخ ببخشید منظورم وب گردهای عزیز بود Laughing Embarassed )

4- برای شما هم تمرین کنین بدون فشار دادن زیاد به خودکار و مداد بنویسین و بعد از هر 30 دقیقه یه استراحت به مچ دستتون بدین ...

شکستن یه عادت سخته اما غیر ممکن نیست ...

اگه اینها رو رعایت نکنین کارتون خدای نکرده به جراحی میکشه ها ...

امیدوارم این اطلاعات به دردتون بخوره من سعی کردم خلاصه بگم

بازم این طرفها تشریف بیارین خوشحال می کنین ... یاحق
Laughing
آقا اجازه
Embarassed Embarassed Embarassed
روم نميشه بيام تو
اجازه ميدين؟؟؟

ميثم جون ممنون
همون موقع خوندم ولي فرصت نشد تشكر كنم
خيلي سعي كردم تركش كنم

يه كمي هم موفق بودم!
flower
بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل
http://www.yassesefid.blogfa.com
meysam-r
عضو باشگاه 1000 تایی
عضو باشگاه 1000 تایی
meysam-r


تعداد پستها : 1071
Registration date : 2007-12-28

كلاس روانشناسي و مشاوره... - صفحة 18 Empty
پستعنوان: رد: كلاس روانشناسي و مشاوره...   كلاس روانشناسي و مشاوره... - صفحة 18 Icon_minitimeالثلاثاء يناير 29, 2008 4:50 pm

سلام یاسی جون خوبی عزیزم...

خوش اومدی امتحانتت رو خوب دادی ...

خواهش می کنم تشکر نمی خواد همین که یه کم حتی بدرد بخوره واسه من بسه ... موفق باشی گلم flower
بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل
Jany
عضو باشگاه 1000 تایی
عضو باشگاه 1000 تایی
Jany


تعداد پستها : 2939
Location : قلب شما
Registration date : 2007-12-05

كلاس روانشناسي و مشاوره... - صفحة 18 Empty
پستعنوان: رد: كلاس روانشناسي و مشاوره...   كلاس روانشناسي و مشاوره... - صفحة 18 Icon_minitimeالثلاثاء يناير 29, 2008 5:11 pm

سلام آقا معلم خسته نباشید شاگرد تنبلتون بالاخره اومد
در این مورد باید بگم که قبلا کوچک تر که بودم بلافاصله به گریه می افتادم
بهم بر میخورد ولی حالا حرفم رو میزنم.برام مهم نیست که دیگران
شنیدن حق را دوست دارند یا نه ولی خیلی خودم را کنترل میکنم که به پرخاشگری نرسه
من معمولا در مواردی که مربوط به حق دیگرانه کنترلم بیشتر از دستم در میره.
بعضی وقتا که احساس میکنم حرفم حالت توهن امیز داشته خیلی ناراحت میشم.
که باز هم سعی میکنم حتی در عصبانیت هم گفته هام را تحت کنترل داشته باشم.
ممنون از درس خوبتون

meysam-r نوشته است:
6-صبا جان
راستش من آدم شوخی هستم و به ندرت ناراحتم اما وقتی ناراحت شم هیچ کس به جز خودم نمی تونه منو از لاکم در بایره اینو خانواده بارها تلاش کرده اما نتوسته،مشکل من اینه که اگر کسی حرفی به من بزنه ناراحت شم به هیچ عنوان بهش چیزی نمی گم نمی گم بلد نیستم چرا خیلی هم بلدم اما هیچی نمی گم و دفعه ی بعد هم که می بینمش انگار نه انگار اتفاقی افتاده اما من بعد از حرف اون شخص شاید بگم نزدیک دو ساعت خودخوری می کنم که چرا اینو حرفو به من زده یا من چیکار کردم که این حرفو زده البته در همه ی موضوعات اینجوری نیست در بعضی از موضاعات حاد. حتی خواهرم و اطرافیان بهم گفتن صبا تو چرا جوابشو راحت ندادی اما نمی دونم واقعا چیکار کنم تا از خودخوری بعد از این اتفاق بیرون بیام و چه جوری جواب بدم البته با این که می دونم نمی تونم
ممنون آقا میثم که به حرفام گوش میدین و اگه میتونید کمک کنید چون خیلی اذیت میشم.؟


میدونی صبا خانم شما این ملکه شده تو ذهنت که بایستی سکوت کنی(پیام والد انتقادگر درونت به جلسات اول مراجعه شود) و از موقعیت فرار کنی و این بر می گرده به نوع زندگی

و درونی شدن این مسئله در شما طی زمانها...ولی باید بدونی تو چند تا مسئله رو با هم قاطی کردی ...به این تعریف ها دقت کن ببین کدومش رو همیشه در پیش می گیری؟

پرخاشگری:یعنی دفاع از حقوق خود به طرز خصمانه .

بی جرئتی نهفته: یعنی اهمیت ندادن به خواسته ها و نیازها خود و پذیرفتن خواسته های دیگران حتی اگربه ضرر شخص باشد.


جرئت ورزی: یعنی دفاع از حقوق خود و بیان افکار و احساسات به شیوه ای مستقیم در عین احترام به دیگران.


تاثیرات روحی – اجتماعی – جسمانی این حالت شما:
1-از دست دادن اعتماد به نفس و تبدیل شدن به فردی نالایق در ذهن خود و سرزنش کردن

2- سوئ استفاده کردن دیگران و از دست دادن حقوق طبیعی و لطمه خوردن چهره و وجهه شما در خانه و اجتماع به عنوان فرد کم جرئت

3-اضطراب و ترس همیشگی هنگام ایجاد بحث یا جدلی در هر مکان

4- افزایش فشار خون- بیماریهای قلبی عروقی بیماریهای گوارشی بخصوص زخمها در اثر سرکوب نمودن خشم در خود

5- کینه به دل گرفتن از دیگران و عدم لذت بردن از مصاحبت با افراد

راهکار:
1-1ز موقعیت های کوچک شروع کنید و با قبولاندن این منظور که شما می توانید حق خودتان را بدون ناراحتی و با منطق بگیرید...

2- بازسازی مواردی که دلتان میخواسته پاسخ منطقی بدهید اما نداده اید...و تمرین پاسخ های مناسب در آن شرایط...

3- وبالابردن اعتماد به نفس (قبلا بحث شده)

صبا جان باید به باور برسی که می تونی از خودت دفاع کنی و حقت رو بگیری ... فرار نکنی از موقعیتها بلکه بایستی و با اقتدار حرفت رو بزنی
بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل
meysam-r
عضو باشگاه 1000 تایی
عضو باشگاه 1000 تایی
meysam-r


تعداد پستها : 1071
Registration date : 2007-12-28

كلاس روانشناسي و مشاوره... - صفحة 18 Empty
پستعنوان: رد: كلاس روانشناسي و مشاوره...   كلاس روانشناسي و مشاوره... - صفحة 18 Icon_minitimeالثلاثاء يناير 29, 2008 5:15 pm

سلام خواهر خوبم...
Laughing Laughing Laughing
بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل
meysam-r
عضو باشگاه 1000 تایی
عضو باشگاه 1000 تایی
meysam-r


تعداد پستها : 1071
Registration date : 2007-12-28

كلاس روانشناسي و مشاوره... - صفحة 18 Empty
پستعنوان: رد: كلاس روانشناسي و مشاوره...   كلاس روانشناسي و مشاوره... - صفحة 18 Icon_minitimeالأربعاء يناير 30, 2008 2:05 am

آرزوي آرزو
تاسوعاست
يه گوشه دور از همه نشسته ...
چشماي قهوه اي روشن صورت كشيده و كمي استخواني و گونه هاي سرخ ...
با چتريهاي نامرتبي كه به شكل بدي كوتاه شده ...
بايد باهاش حرف بزنم به خاطر برادرش هم كه شده و راضيش كنم برگرده ...
تو دلم ميگم بابا ميثم همه الان هيئت رفتن تو هم كه!!! دردسر درست نكن پاشو برو تو هيئت و به عزاداريت برس ...تو روزها و شب هاي عزيز كه كار نمي كنن ... ميگم باداباد بالاخره يه چيزي ميشه گناه داره بي پناهه...
چيزي ازش نمي دونم فقط ميدونم كه يه مدتيه قاطي كرده ...
جز سلام و احوال پرسي چيزي بينمون رد و بدل نميشه ...
با فاصله ازش ميشينم و خودم مشغول خوندن نشون ميدم... اول مشاهده بعدا...
براش ميوه و چاي ميارن با يه ولعي ميخوره كه هركس ندونه فكر ميكنه داره ميوه هاي بهشتي ميخوره...

خوردنش كه تموم ميشه ... كيف كوچيكش رو باز ميكنه ... يه مشت خودكار يه دفترچه كوچيك در مياره ...

شروع ميكنه به كشيدن نقاشي ... صفحه رو پر ميكنه از گلهاي سرخ كه همشون به يه شاخه متصل هستند...
سرش رو بالا ميكنه ...
ميثم : ميگم نقاشي هم بلدي ...
آرزو:آره پس چي تو هم فكر كردي من ديونه شدم... بيا بقيه اش رو ببين ... رفتم مصاحبه دادام قراره چاپ بشه ...
(بريده بريده و مضطرب حرف ميزنه ... لهجه اش هم نشون ميده آذربايجانيه) ...
ميثم: ميگم نه هركي گفته حتما خواست باهات شوخي كنه...
آرزو: من با كسي شوخي ندارم ...
ميثم: اسمت رو بهم نمي گي...
آرزو
ميثم: به به چه اسم قشنگي ... دختر دايي من هم اسمش آرزو هست ...آرزو جان از كجا اومدي كجا ميري ؟
آرزو: با پوزخند... از اردبيل... روستاي تازه كند...
ميثم: خوش به حالت كاش منم خونه ام تو روستابود ... فكر كنم خيلي باصفاست ...
آرزو: نه اگه با صفا بود فرار نمي كردم...(سرش رو پايين مي اندازه و ميره تو فكر بعد از مدت كوتاهي)
اگه نامرديه اونها رو ميدي اينو نمي گفتي!

ميثم: نامرديه كي؟ اصلا قصه زندگيت رو بگو بدم با نقاشي هات چاپ كنن...
آرزو:شما باشه ...شما هم تو جام جم كار مي كنين ... تو روزنامه يا تو شبكه يك...
ميثم : معلم هستم...
بين خودكاراش ميگرده و يه خودكار آبي بيك جدا مي كنه و ميده به من ...وقتي دستاش رو مياره جلو زخم هاي روي دستاش رو تازه مي بينم...
آرزو: بگير اين يادگاريه ... وقتي مجري يا روزنامه نگار شدم ...برو پيش همشهريهات و برادرهات پز بده...

ميثم: دست گلت درد نكنه... نگفتي چطوري اومدي...

آرزو: با اتوبوس ... وقتي نامادريم حواسش پرت شد ...فرار كردم ...همون طوري كه حرف ميزنه تو كيفش

سرك ميكشه و يه سري عكس در مياره ميريزه وسط... ببين اينا همش منم تو روستا ... قبل از اين كه...قبل از اينكه...
ميثم: عكسا رو ميگيرم ( عكساي يه دخت تپل و شاد كه تو تمام عكساش دستش پر از گلهاي شقايق وحشيه ... وسط منظره هاي سبز فقط چشماش شبيه اين دختريه كه روبرو نشسته ... )
قبل از اينكه چي؟
ارزو: قبل از اينكه ديوونه بشم...
يه بار بلند ميخنده...
وقتي تو پاركينگ ترمينال شب خوابيده بودم گرفتنم... هرچي گفتم ديونه نيستم ...قبول نكردن ... منم شيشه رو شكستم و فرار كردم...
من مصاحبه داشتم تو شبكه اول ... نمي فهميدن كه ديونه ها ...
آرزو: خيلي اوضاعش بهم ميريزه با يادآوري ... حالت فردي كه از تب زياد تشنج ميكنه ...بيقرار ميشه... مجبور ميشم بحث رو عوض مي كنم و ميگم : كدوم مجري رو دوست داري ؟
ارزو: با حرفم جون تازه اي ميگيره...
شهاب حسيني
تو بازيگرها هم پارسا پيروز فر
ميثم: ( واسه امتحان بهش ميگم) شهاب حسيني كه بازيگره؟...
آرزو: تو هم مثل اينكه مثل اونها ديونه اي ها(ريز ريز ميخنده)
اول مجري بوده ... اما الان بازيگر ...شده .. مثل من كه ميخوام اول مجري بشم وقتي معروف شدم برم تو سينما...
ميثم: تنها آرزوت مجري شدنه؟
ارزو: نه اينجا آخر دفترم نوشتم ببين... ( دفتر رو به طرفم ميگيره ... زخم هاي دستاش...)
دوست دارم اينا رو هم بخرم...
.
دفتر رو باز مي كنم بعد از تماشاي نقاشيه گلها ... آخر دفتر رو مي بينم ...
1-آلبوم
2-ساندويچ با نوشابه
3-عينك دودي
....................................................................................................

ديدن چيزهايي كه واسه من و شما مسخره و كوچيك ميرسه اما واسه اين دختر دست نيافتنيه ...
ديدن دختري كه با ضربات و كتك هايي كه از برادرش ونامادريش خورده اعصابش بهم ريخته ...
ديدن گلهاي شقايق تازه اي كه جلوي چشمام زير پا له شده...
و از همه بدتر زخماي دستش...
ديونه است ديگه!
كسي كه همه داراييش چند تا خودكار به راحتي ميبخشه ...خوب معلومه ديونه است؟
.
.
.
.
.
.
ديگه نمي تونم تاب بيارم از اتاق ميزنم بيرون و ميرم تو حياط ...

آرزو راست ميگه بعضي وقتها ما ها كه ادعا مي كنيم عاقليم ...ديونه تر از ديوونه هاييم...

آخه يكي نيست بگه...

ببخشيد بچه ها ديگه نمي تونم حرفي بزنم ... درس باشه براي بعد ...

شكر كردن خدا يادتون نره
.
.
.
شكر كردن خدا يادتون نره
.
.
.
شكر كردن خدا يادتون نره
.
.
.




هر زمانم که خط سبز توآيد در چشم.... سبزه بينم ز لب چشمه که برمي‌رويد

اي بسا برگ شقايق که دمادم در باغ.... از سرشک من و خوناب جگر مي‌رويد

ظاهر آنست که از خون دل فرهادست.... آن همه لاله که بر کوه و کمر مي‌رويد

[/center][img]كلاس روانشناسي و مشاوره... - صفحة 18 24x1kw11[/img]
بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل
Anika
عضو باشگاه 1000 تایی
عضو باشگاه 1000 تایی
Anika


تعداد پستها : 1395
Registration date : 2007-12-03

كلاس روانشناسي و مشاوره... - صفحة 18 Empty
پستعنوان: رد: كلاس روانشناسي و مشاوره...   كلاس روانشناسي و مشاوره... - صفحة 18 Icon_minitimeالأربعاء يناير 30, 2008 2:56 am

سلام .من از مطابتان استفاده می کنم ولی کمتر حرف می زنم.
این ماجرا واقعا اتفاق افتاده و شما دیدید چنین دختری رو؟منظورم آرزوست.
بالاخره چی شد؟یعنی شما چیکار کردید؟
نمی شد حالا از طریق نمی دونم بهزیستی و یا .. بهش کمک کنید؟ ببخشید ولی خاک بر سر
پدر این طفل معصوم. حتما مادرش یا فوت شده یا یکی بدبخت تر از آرزو هست! Crying or Very sad من از بچگی نسبت به این مسایل
و دردهای اینچنینی احساس همدردی می کردم و یادم میاد وقتی می دیدم فقرا و حتی گداها(قبلا بیشتر در جامعه بودند)
و یا تو تلویزیون می دیدم بچه های آفریقایی که لاغر بودند و از گرسنگی در حال مرگ بودندو...؛تا مدتی گریه می کردم.هیچوقت بی تفاوت نبودم. ولی بعد ها دیدم دنیا می تونه چقدر بی رحم باشه برای یک عده. و بایددر حد خودش آدم از نزدیکان شروع کنه..تو فامیل آشنا و...البته
این مورد زیاد شبیه به آنچه که من دیدم نیست ،ولی اینهاا بیشتر فقر فرهنگی دارند تا فقر اقتصادی.اگر خانواده ی آرزو درصدی درک و شعور داشتند
به اینشکل نمی شد اوضاعش. امیدوارم خدا کمک کند به آرزو و آرزوهای دیگر که بتونند به آرزوهاشون برسند...و ما هم یادمون نره وجود اینگونه دردها رو.
flower flower
بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل
دلارام
عضو باشگاه 1000 تایی
عضو باشگاه 1000 تایی
دلارام


تعداد پستها : 4639
Location : تهران
Registration date : 2007-12-02

كلاس روانشناسي و مشاوره... - صفحة 18 Empty
پستعنوان: رد: كلاس روانشناسي و مشاوره...   كلاس روانشناسي و مشاوره... - صفحة 18 Icon_minitimeالأربعاء يناير 30, 2008 4:03 am

Crying or Very sad Crying or Very sad Crying or Very sad
تو خیلی آدم قوی ای هستی که این چیزا رو می بینی و بازم می تونی سر پا وایسی و بهشون کمک کنی
من اگه اونجا بودم می زدم زیر گریه همچین که هیچ کس نتونه ساکتم کنه
جز گریه ازم کاری هم مگه بر میاد؟
Crying or Very sad Crying or Very sad
خدایا شکرت
بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل
Yasaman
عضو باشگاه 1000 تایی
عضو باشگاه 1000 تایی
Yasaman


تعداد پستها : 2411
Location : بندر بوشهر
Registration date : 2007-12-02

كلاس روانشناسي و مشاوره... - صفحة 18 Empty
پستعنوان: رد: كلاس روانشناسي و مشاوره...   كلاس روانشناسي و مشاوره... - صفحة 18 Icon_minitimeالأربعاء يناير 30, 2008 4:53 am

متاثر و متاسف شدم....اما اي كاش مي تونستيم كاري كنيم...
خداياااااااااااااااااااااااااااااا...خودت به آرزو و آرزوها كمك كن
به اميد طلوع صبح بي ظلم، بي جهل، صبح عشق و آزادگي
خدايا شكرت
بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل
http://www.yassesefid.blogfa.com
meysam-r
عضو باشگاه 1000 تایی
عضو باشگاه 1000 تایی
meysam-r


تعداد پستها : 1071
Registration date : 2007-12-28

كلاس روانشناسي و مشاوره... - صفحة 18 Empty
پستعنوان: رد: كلاس روانشناسي و مشاوره...   كلاس روانشناسي و مشاوره... - صفحة 18 Icon_minitimeالأربعاء يناير 30, 2008 11:04 am

Anika نوشته است:
سلام .من از مطابتان استفاده می کنم ولی کمتر حرف می زنم.
این ماجرا واقعا اتفاق افتاده و شما دیدید چنین دختری رو؟منظورم آرزوست.
بالاخره چی شد؟یعنی شما چیکار کردید؟
نمی شد حالا از طریق نمی دونم بهزیستی و یا .. بهش کمک کنید؟ ببخشید ولی خاک بر سر
پدر این طفل معصوم. حتما مادرش یا فوت شده یا یکی بدبخت تر از آرزو هست! Crying or Very sad من از بچگی نسبت به این مسایل
و دردهای اینچنینی احساس همدردی می کردم و یادم میاد وقتی می دیدم فقرا و حتی گداها(قبلا بیشتر در جامعه بودند)
و یا تو تلویزیون می دیدم بچه های آفریقایی که لاغر بودند و از گرسنگی در حال مرگ بودندو...؛تا مدتی گریه می کردم.هیچوقت بی تفاوت نبودم. ولی بعد ها دیدم دنیا می تونه چقدر بی رحم باشه برای یک عده. و بایددر حد خودش آدم از نزدیکان شروع کنه..تو فامیل آشنا و...البته
این مورد زیاد شبیه به آنچه که من دیدم نیست ،ولی اینهاا بیشتر فقر فرهنگی دارند تا فقر اقتصادی.اگر خانواده ی آرزو درصدی درک و شعور داشتند
به اینشکل نمی شد اوضاعش. امیدوارم خدا کمک کند به آرزو و آرزوهای دیگر که بتونند به آرزوهاشون برسند...و ما هم یادمون نره وجود اینگونه دردها رو.
flower flower

سلام ... واقعیه واقعیه بدون ... یه کلمه کم و زیاد ... شب عاشورا من که انقدر مقاومم تمام فکرم بهم ریخته بود... به سلمان گفتم...

بله فرستاده شد به بهزیستی ...

درست این قضیه تو روزهایی اتفاق افتاد که مردم داشتن واسه امام حسین عزاداری و بریز بپاش های آنچنانی می کردن ولی اینا 50 درصد برایش خودشونه... No
بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل
meysam-r
عضو باشگاه 1000 تایی
عضو باشگاه 1000 تایی
meysam-r


تعداد پستها : 1071
Registration date : 2007-12-28

كلاس روانشناسي و مشاوره... - صفحة 18 Empty
پستعنوان: رد: كلاس روانشناسي و مشاوره...   كلاس روانشناسي و مشاوره... - صفحة 18 Icon_minitimeالأربعاء يناير 30, 2008 11:12 am

دلارام نوشته است:
Crying or Very sad Crying or Very sad Crying or Very sad
تو خیلی آدم قوی ای هستی که این چیزا رو می بینی و بازم می تونی سر پا وایسی و بهشون کمک کنی
من اگه اونجا بودم می زدم زیر گریه همچین که هیچ کس نتونه ساکتم کنه
جز گریه ازم کاری هم مگه بر میاد؟
Crying or Very sad Crying or Very sad
خدایا شکرت

سلام دلارام جون ... حق با تو هست ... اما من اون لحظه به این فکر میکردم که تو کشوری که هممون ادعای مسلمونی می کنیم یه همچین بچه هایی هست ... این نمونه از هزار نمونه اش هست ... همون شب اومدم بگذارم اما پشیمون شدم و مطلب سایه رو نوشتم ... اینجور مطالب باعث میشه بچه ها ناراحت بشن... من آدم شادی هستم هرجا برم با لبخند همه رو به شاد بودن وا می دارم... شرمنده ناراحتت کردم عزیزم... No
بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل
 
كلاس روانشناسي و مشاوره...
بازگشت به بالاي صفحه 
صفحه 18 از 40رفتن به صفحه : الصفحة السابقة  1 ... 10 ... 17, 18, 19 ... 29 ... 40  الصفحة التالية
 مواضيع مماثلة
-

صلاحيات هذا المنتدى:شما نمي توانيد در اين بخش به موضوعها پاسخ دهيد
 :: قسمت خانه و خانواده :: قسمت ازدواج و خانواده-
پرش به: