ع ش ق!

h@sti نوشته است:

ممنونم الهام جون و لیلا جون ............



اما در مورد عشق فقط همین که نمیشه گفت همیشه باید عشق رو پنهون کرد بستگی به شرایط و زمانش داره ...........



گاهی اوقات قشنگی عشق به برملا کردن اونه .........گاهی اوقاتم نه کاملا برعکس.......


موضوع یه کم پیچیده شد نه؟...........

حق با توئه ... اما عشقای یواشکی یه حال دیگه ای داره

خب ... يه كم از عشق بگم ... آره ؟؟

عشق مثل درده ... دقيق و كامل !!

بايد درد رو كشيده باشي تا بتوني مفهومش رو درك كني ... يه عاشق ميتونه بشينه و تا صبح واست از خاطر خواهي و دلدادگي حرف بزنه اما ...

حرفاش براي كسي كه تجربه اي از عشق نداشته چيزي نيست جز آب توي هاون ...

آبجي الهام و صباي عزيز ...

آدم وقتي عشق رو تجربه ميكنه ... «عين» ش تلفظ نشده ، دردش رو با تمام وجود حس ميكنه ... و اين يكي از شگفتيهاي عشقه !!

مفهوم عشق رو نميشه با كلمه ها بيان كرد ، چرا كه اصلا بيان شدني نيست !!

اما از حالات و خيالات و مراتب عاشقي ميشه يه كم حرف زد !!

دل دماغي بود ميام و يه كم وراجي ميكنم

داداش سلمان

به نظرت مفهوم بقیه ی دردها رو میشه با کلمه بیان کرد؟؟

اون دردها رو هم آدم باید کشیده باشه تا بتونه مفهومش رو درک کنه

اون بدبختی که فرصت برای عشق و عاشقی نداره ....نیازی هم به این درد نداره

حالا همین بدبخت تا صبح که سهله اگه تا هزارسال هم حرف از درداش بزنه

برای کسی که نچشیده هیچ فایده ای نداره

همون آب در هاون کوبیدن

دقیقا من هم حرف الهام جون رو قبول دارم آقا سلمان.........

اگه شما برید توی تاپیک پلید زیبا که آقا رضا زده سر همین ما بحث داریم ...........

سر درد عشق.......

اینکه عاشقا فکر می کنن به جز دردر عشق دردی بالاتر از اون نیست.......(منظور عشق مجازی واقعی که انسان به انسان هست رو می گم........).............

و من این رو اصلا قبول ندارم.....

کسی که عاشقه به درد عشق فکر می کنه.........

و اونایی که عاشق نیستند به درد دیگران........

و به نظرتون کدوم سختره؟

من می گم عاشق خودخواه نیست (اینجا باز می گم عشق مجازی واقعی) بلکه فداکار هم هست..........

اما در مورد عاشقا می گم در مورد غمش خودخواه هستند..............

این که می گن بالاتر از دردر عشق غمی وجود نداره ............ نه قبول ندارم..........

فکر نمی کنید اونایی که عاشق نیستند غمشون سختره............

ببخشید اگه پر حرفی کردم.............

منتظرحرفاتون هستم.............

Assal نوشته است:

s@ba نوشته است:

Jany نوشته است:

صبا جون اول آرزوی سلامتی پدرت را دارم
و دوم اینکه یه ضرب المثل (نمیدونم مال کدوم کشور اروپایی )خوندم که مضمونش اینه
اگه به دنبال عشق بری ازت فرار میکنه اما اگه ازش فار کنی دنبالت میاد
پس اگه میخوای راحت بشی ازش فرار نکن برو دنبالش
به امید اینکه هرچه زودتر پدر غزیز خوب بشن و تو هم از نگرانی در بیای
خوشحالم که ما را برای آرام شدن انتخاب کردی
خیلی تبلیغی بود نه

s@ba نوشته است:

سلام بچه ها........

نمی دونم توی این اوضاع به ریخته اومدم اینجا چیکار کنم دنبال چی.........

فکر کنم عسل منو اینجا ببینه بخنده ....................

دلم گرفنه بود اومدم یه چیزی بخونم شاید از این حال و اوضاع بیرون بیام.........

این تاپیکو خونمدم هر 9 صفشو اما فقط چشام رو کلمه بود و فکرم جای دیگه.........

جسم و ذهنم با هم نبودن هر کدوم یه جا ..........

تنها جایی هم که اومدم اینجا بود وبس و نمی دونم چرا.......

اما در مورد عشق........

می گن عشق آدمد بزرگ می کنه،می گن عشق چه خوب چه بد مسیر زندگیتو روشن می کنه مثل یه چراغ قوه تو تاریکی شب.......

به نظر من عشق یه موجود که همه ی کسایی که عاشق میشن رو بنده ی خودش می کنه،حتی مغرورترین آدما...........

نمی دونم چرا ما آدما عشقو کثیف می کنیم ...........

خوش به حال همتون که عاشق شدید همتون از سد بلند عشق رد شدید........

اما من دوست ندارم عاشق بشم اون داره دنبالم میاد مثل قایموشک اون چشم گذاشت و من به جای قایم شدن فرار کردم ..........

هنوز هم دارم فرار می کنم نمی دونم کی و کجا منوو می بینه و بهم با صدای بلند میگه سوختی و من برنده شدم...................

اما نمی خوام منو بگیره ،اصلا نمی خوام خیلی تو راه قایم شدن تقلب کردم هنوز هم دارم تقلب می کنم اما کی اون منو بینه و نمره ی منو صفر بده معلوم
نیست..........

نه گلم با وجود شماها آدم حس تنهایی رو از یاد می بره.........

واقیعتو می گم گلم......

من دوست ندارم فعلا عاشق شم .............. اصلا آمادگیشو ندارم........

می دونم یکم قاطی دارم ولی ایشالله یه 5 یا 6 سال دیگه خدا بخواد اون موقع عاشق شم....... کاش عاشق شدن یه تایمری یا زمان سنج داشت که آدم خودش میزونش می کرد.........

و و قتی که عاشق بشم به هیچ کس نمی گم و نمی ذارم کسی بفهمه............

و فکر می کنم زیبایی عشق تو همینه.......

حتی نمی ذارم کسی که دوستش دارم بفهمه......


(البته اینو بگم بعد از این این هستی و عسل کله ی من رو می کنن که چرا نمی خوای به ما بگی)

صباااا؟؟

سر مرت زیادی کرده مامان؟؟

تو عاشق بشی و ما نفهمیم؟؟؟

اولا هنوز زوده...

چه خبره حالا؟؟

دوما تو خودت می دونی عواقب پنهون کاری چیه...

دیگه!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

فعلا همینه که هست.......................................

چیکار کنم ............

ولی انگار عقل می گه صبا عاشق شدی بگو چون نگی بدون کله ای........

ولی بازم می گم ................................ من به کسی نمگیمممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممم.......

بچه ها ببینید چیکارا کردید.......

دیگه من سر ندارم................

ولی در مورد این که زوده یا دیره عسل جان دوست دارم از قبل عشق بشناسم نمی گم آمادگی چون عشق یک دفعه میاد مثل زلزله ولی جاش فرق می کنه این دفعه تو دله خرابیاشم بیشتره..........

می دونی چرا اینقدر آدم عاشق دیدم که سرشون به سنگ خورده که می خوام من هم مثل اونا نباشم........ شاید اسمش رو بشه گذاشت تجربه...................

الهام نوشته است:

s@ba نوشته است:

الهام نوشته است:

صبا جون خيلي از حرفات خوشم مياد

اينکه نهايت عشق اينه که دروني باشه

ممنون

من هم پست های قبلتو خوندم........ در مورد عشق که باید دلیل داشته باشه........

اینو خیلی قبول دارم.............

خوب سفت کاری کردی من پشتتم.........

آخ جون دیگه تنها نیستم

آخه اینجا زیاد کسی با حرفای من موافق نبود


البته در این مورد

دمت گرم

نترس ما مقاومت می کنیم الهام جان......

من هنوز که هنوزه متقاعد نشدم......

لیلا جون آره بعضی موقعه ها قشنگ، منم دوست دارم که عشق پنهون باشه اما همیشه فکر نکنم .......



من هم با حرف آقا سلمان موافقم، هم با حرف الهام جون وصبا .......

به نظر من اصلا نمی شه این دوتا رو با هم مقایسه کرد یا اینکه گفت کدوم سختر و یا کدوم آسون تره.....

فکر میکنم هر دو تا یه دنیا مسایل که نمی شه به این راحتی در موردشون قضاوت کرد وحکم مطلق در موردشون داد.... که همیشه سختیها و غمهای عشق

سختره یا سختیها و غمهای دنیا یی......

به نظر من هر کدوم سختیا ی خودشونو دارن وکسی هم این سختیارو درک میکنه که رنجشو کشیده باشه........هم سختیای دنیایی ،هم سختیهای

عشق .......

سلام بچه ها ...

آبجي الهام ، صبا و هستي عزيز و البته بقيه

اول از همه بايد بگم با حرف الهام موافقم كه ميگه هيچ حسي رو نميشه با كلمه ها بيان كرد ... اما عشق يه تفاوت اساسي با بقيه ي احساسها

داره ... بر خلاف بقيه ... تلخ و شيرينه ... هم دوست داشتنيه ، هم زجر آور !!

هيچ غصه اي نيست كه حاضر به از دست دادنش نباشي ، الا عشق !!

همه ي احساس ها يك ويژگي مشترك دارن و اون اينه كه ، انسان سعي ميكنه اون مشكلات و غصه ها رو مطابق با صلاحديد و احساس خودش

اصلاح و مرتفع كنه . اما عاشق تمام سعيش اينه كه به رنگ محبوبش در بياد ... ويژگيهاي اون رو در وجود خودش خلق كنه !!


اگه بخوايم درباره احساسهاي پاكي مثل ايثار و شهادت و نوعدوستي حرف بزنيم ، خب مسلمه عشق زميني دربرابر ابهتشون پر كاهي هم نيست

اما بهترين ايثارگر و بهترين دلسوز ، چجوري به اين مقام رسيده ؟

طريقي غير از عشق الهي ؟؟

نظرم رو رك و راست بگم :

عشق معمولي زميني كه آدم رو به محافظه كاري و مصلحت طلبي بكشه هيچ ارزشي نداره كه هيچ ، خيلي هم پست و احمقانه است !!

من الان يه كم توي چتم ... هيچ كدوم از حرفام رو جدي نگيرين !! اصلا نفهميدم چي گفتم (اين رو جدي جدي گفتم !!)



روي حرفام قضاوت نكنين ... باشه ؟ گفتم كه احساس نكنين نسبت به حرفا و نظرتون بي تفاوتم ... اصلا به حرفايي كه گفتم فكر نكردم !!

بهتره بگم : فقط حرف زدم !!

ببخشيد ...

عشق مثل روغنی می مونه که به لولای در می زنن تا صدا نده، و در اثر اصطکاک از بین نره
نه درده، نه درمون
...

هستی جان درست میگه...

هر کدوم سختی و مشکلات خودش رو داره ... من نمیگم عشق آسونه خیلی هم سخته

البته عشق واقعی ...چون این روزا همه خودشونو عاشق میدونن..

اما ازاینکه عاشقا فکر میکنن تمام درد ورنج عالم ماله خودشونه و بقیه دارن تو باغای پر از گل قدم می زنن...من با این موضوع مشکل دارم


داداش سلمان اول اینکه دلم میخواست جدی حرف بزنی!!
دوم....
اگه عشق همزمان با تلخی، شیرین و دوست داشتنیه برای چی عاشقا بیشتر از همه آه و ناله میکنن؟

مگه نباید برای این سعادتی که نصیبشون شده روزی هزاربار خدارو شکر کنن؟

چطور یه عاشق دلش میخواد همه جا در مورد غمش حرف بزنه و از همه ایراد میگیره که عاشق نشدیو نمی فهمی

اما اونی که عاشق نیست تا بخواد حرف بزنه همون عاشق ساکتش میکنه به این بهونه که غم تو غم نیست...
.اینکه میشه خودخواهی...

اگه عشق اینه...اصلا دلم نمیخواد عاشق باشم...

اگه عاشق بودن باعث میشه غم دیگرانو دست کم بگیرم ...از هر چی عشقه فرار میکنم

لابد ما همونایی هستیم که در بند تصاویر خودیم

الهام نوشته است:

هستی جان درست میگه...

هر کدوم سختی و مشکلات خودش رو داره ... من نمیگم عشق آسونه خیلی هم سخته

البته عشق واقعی ...چون این روزا همه خودشونو عاشق میدونن..

اما ازاینکه عاشقا فکر میکنن تمام درد ورنج عالم ماله خودشونه و بقیه دارن تو باغای پر از گل قدم می زنن...من با این موضوع مشکل دارم


داداش سلمان اول اینکه دلم میخواست جدی حرف بزنی!!
دوم....
اگه عشق همزمان با تلخی، شیرین و دوست داشتنیه برای چی عاشقا بیشتر از همه آه و ناله میکنن؟

مگه نباید برای این سعادتی که نصیبشون شده روزی هزاربار خدارو شکر کنن؟

چطور یه عاشق دلش میخواد همه جا در مورد غمش حرف بزنه و از همه ایراد میگیره که عاشق نشدیو نمی فهمی

اما اونی که عاشق نیست تا بخواد حرف بزنه همون عاشق ساکتش میکنه به این بهونه که غم تو غم نیست...
.اینکه میشه خودخواهی...

اگه عشق اینه...اصلا دلم نمیخواد عاشق باشم...

اگه عاشق بودن باعث میشه غم دیگرانو دست کم بگیرم ...از هر چی عشقه فرار میکنم

آبجی جان ببخشیدها کسی که از عشقش ناله میزنه و همیشه میناله قاشق هم نیست...

عشق ساکته

عشق سر بزیره

اما لبریزه از درد و غم

اما اون غم هیچ وقت غم خودت نیست...

عاشق خودی نمی مونه براش که غمی هم ...
..................................................................................

اصلا این بحث رو بیخیال
خواهری این جوجو ها تقدیم به دل مهربونت


[img][/img]

ما که هر چی عاشق دیدیم داره می ناله

الهام نوشته است:

لابد ما همونایی هستیم که در بند تصاویر خودیم

اونهایی که آراک گفت عشقشون با منفعت طلبی و محافظه کاری همراه رو گفتم...

من جسارت نکردم عزیزم

نقل قول :

کسی که از عشقش ناله میزنه و همیشه میناله قاشق هم نیست...

من بازم می گم
اگه عشق، یه عشقی باشه که از قلب آدم سرچشمه گرفته باشه،
مثل روغن لای لولای در، همون که بالا گفتم، نه تنها درد ایجاد نمیکنه،
که تحمل درد و رنج های زندگی رو هم آسون می کنه
حتی اگر بدبخت هم باشی می تونی با شوق و اشتیاق تحملش کنی و امیدت رو از دست ندی
اگر که عشقش، عشق باشه..
وای به روزی که از سر شکم سیری و عشق و حال و کم نیاوردن جلوی رفقا بری سمتش
اونوقت می شه خود درد
اصل درد
که تنها چارش هم دل کندن و دل بریدنه، حتی به قیمت اینکه خیلی اذیت بشی و داغون بشی

الهام نوشته است:

ما که هر چی عاشق دیدیم داره می ناله

دقیقا الهام جان..........

مودنم آخه عاشق واقعی باید بناله.............

معلومه که نه......... عاشق واقعی هیچ وقت نمی ناله...........

اونوقت جالب اینه که پیش هرکدومشون که میشینی میگه من عاشق واقعیم

عشق من فرق فوکوله

پس غیرواقعیاش کدومان؟؟لابد منم دیگه....

عجب گیری دادیم به این عاشقا

آخی بمیرم براشون

اخه هرکس باید در حد خودش و در حدظرفیت خودش عاشق بشه
بعضی ها چنان جو رمئو و ژولیت می گیرشون که تو چند روز اول
هرچی دارند رو می کنند
و وقتی گذشت و کتاب زندگیشون کامل ورق خورد
اونوقت می شینند و با خودشون فکر می کنند کجای کار رو اشتباه کردن

MajidDiab نوشته است:

اخه هرکس باید در حد خودش و در حدظرفیت خودش عاشق بشه
بعضی ها چنان جو رمئو و ژولیت می گیرشون که تو چند روز اول
هرچی دارند رو می کنند
و وقتی گذشت و کتاب زندگیشون کامل ورق خورد
اونوقت می شینند و با خودشون فکر می کنند کجای کار رو اشتباه کردن

ماشاااله عمو ..... اينو دقيقا موافقم

به نظر من هيچ عشق واقعي وجود نداره .
چون عشقي كه به وصال برسه كارش تمومه...
عشق واقعي اونه كه هيچ وقت دو نفر به هم نرسن...مگر نه اون هوس ...عشق نيست...
البته اين فقط واسه عشق زمينيه

meysam-r نوشته است:

هرکس تحملش رو نداره نخونه این متن رو...


..........................

اگه روزی هم دلت از دیدن چشمی لرزید...
اگه از بوییدن گلی مست شدی...
اگه کسی بهت گفت دوست داره ...
اگه یه روز فهمیدی کسی رو دوست داری
زود برو سراغ خود خدا ... اگه اونجوری بود که خدا دوست داره...اگه راهش حرفش عملش نیتش خانواده اش تحصیلش ...همه هدفمند و خدایی بود مبارکت باشه اگه نه داغ بگذار رو اون دلت تا دیگه اینطوری آواره ات نکنه...
وقتی بنایی رو میسازن...وقتی مجسمه ای رو میتراشن...وقتی تابلویی رو میکشن...ازش فاصله میگیرن و نگاهش میکنن تا وقتی انقدر نزدیک ایستادین ارزش و یا عیب های اون رو نمی تونین ببینین...
به خودتون فرصت بدین... همه چیز رو خوب ببینین...خوب مشورت کنین...حتما مشاوره برین...

بعد دیگه بقیه اش رو بسپارین دست اون بالایی خودش میدون چطور درستش کنه

نگو فعلا باشه تا ببینم چی میشه ...یا دلت میشکنه ...(چینی نیست که ببری بند بزنیش)
یا دلی میشکنی که تاوانش رو این دنیا و اون دنیا باید پس بدی...

اگر هم یه همچین آدمی پیدا نکردی ...آسمون به زمین نمیاد...
اگه ادعا میکنین عاشق خدا هستین پس بهش اعتماد کنین و همه چیز رو بسپرین دستش ...

دیر این تاپیک رو خوندم...
میثم جون حرف بزرگی زدی
یعنی حقیقت قشنگی رو گفتی...
من کاملا موافقم

yasamiin نوشته است:

به نظر من هيچ عشق واقعي وجود نداره .
چون عشقي كه به وصال برسه كارش تمومه...
عشق واقعي اونه كه هيچ وقت دو نفر به هم نرسن...مگر نه اون هوس ...عشق نيست...
البته اين فقط واسه عشق زمينيه

چرا به هم می رسند..........

اونایی که راهشون رو از اول درست انتخاب کنند.......

نه از اول با چشم بسته اونو انتخاب کنند...........

یکیش امام علی و حضرت زهرا و چند تای دیگه که اگه خواستید براتون لیست می کنم........


درسته بسیار بسیار کمند اما هستند........

اونا درست انتخاب کردند همدیگه رو با چشم باز همدیگه رو دیدیند.........

الهام نوشته است:

هستی جان درست میگه...

هر کدوم سختی و مشکلات خودش رو داره ... من نمیگم عشق آسونه خیلی هم سخته

البته عشق واقعی ...چون این روزا همه خودشونو عاشق میدونن..

اما ازاینکه عاشقا فکر میکنن تمام درد ورنج عالم ماله خودشونه و بقیه دارن تو باغای پر از گل قدم می زنن...من با این موضوع مشکل دارم


داداش سلمان اول اینکه دلم میخواست جدی حرف بزنی!!
دوم....
اگه عشق همزمان با تلخی، شیرین و دوست داشتنیه برای چی عاشقا بیشتر از همه آه و ناله میکنن؟

مگه نباید برای این سعادتی که نصیبشون شده روزی هزاربار خدارو شکر کنن؟

چطور یه عاشق دلش میخواد همه جا در مورد غمش حرف بزنه و از همه ایراد میگیره که عاشق نشدیو نمی فهمی

اما اونی که عاشق نیست تا بخواد حرف بزنه همون عاشق ساکتش میکنه به این بهونه که غم تو غم نیست...
.اینکه میشه خودخواهی...

اگه عشق اینه...اصلا دلم نمیخواد عاشق باشم...

اگه عاشق بودن باعث میشه غم دیگرانو دست کم بگیرم ...از هر چی عشقه فرار میکنم

الهام جون بازم می گم عاشق واقعی خودخواه نیست...........

کسی که فکر کرده عاشقه و این حرفا رو بهت زده بدون خیلی خودخواهه چون فقط غم خودشو می بینه بس......

yasamiin نوشته است:

به نظر من هيچ عشق واقعي وجود نداره .
چون عشقي كه به وصال برسه كارش تمومه...
عشق واقعي اونه كه هيچ وقت دو نفر به هم نرسن...مگر نه اون هوس ...عشق نيست...
البته اين فقط واسه عشق زمينيه

نه...یاسمین جون به نظر من عشق با وصال به پایان نمیرسه...
............................................................................................
یه بار به یکی از دوستام هم گفتم.خیلی دلم می خواست میشد...میشد کاری کرد که...
کاش می شد کاری کرد که الکی از واژه ی عشق استفاده نشه...حرمت این واژه خیلی زیاده...خیلی مقدسه.