هومممممم ...
نتونستم تا قبل سال تحویل برسم به اینجا ...
باور کنین زیاد تقصیر خودم نبود ...
خونه خودمون رو داشتم تنهایی گردگیری میکردم
روز شنبه (همون 29 اسفند سال گذشته) خیلی حالم گرفته بود
اصلا حال و حوصله سال جدید رو نداشتم
فقط نشسته بودم پای کامپیوتر و منتظر بودم
منتظر عید نبودم، حالا انتظارم برای چی بود، نمیدونم !
شاید منتظر بودم که لحظه ها بیان و برن همینطوری ...
بدون هیچ ذوق و شوقی ...
تنها نشسته بودم و آهنگ گوش میدادم ...
یادم افتاد به سال های گذشته ...
که مثلا توی همچین روزایی، چقدددددر شوق داشتم
لباس نو، فکر نو، فصل نو، احساس نو ...
توی یه همچین روزایی میرفتیم خرید عید ...
توی تکاپو بودیم ... فکر میکردیم روزهای اول سال نو رو چطور بگذرونیم که خاطره بهتری از اون توی ذهنمون بمونه ...
امسال ولی از این خبرا نبود ...
نه خرید عید رفتم، نه فکری واسه سال جدید داشتم ... انگار که هیچ اتفاق خاصی قرار نیست بیفته ...
ساعت 6 بود، 6 بعد از ظهر ...
خواهرم تماس گرفت که برای تحویل سال برم با اونها باشم
منم حال و حوصله نداشتم و تقاضاشو رد کردم، دلم میخواست تنها باشم
بازم توی حال و هوای خودم بودم، مدتی گذشت
ساعت رو نگاه کردم دوباره، ساعت 8 شده بود
اصلا نمیدونستم ساعت چند سال تحویل میشه ... !!! اصلا دنبالش هم نرفته بودم
برای خالی نبودن عریضه، توی اینترنت سرچی کردم و ساعت دقیقش رو دیدم ... ساعت 21 و 2 دقیقه و اندی ... البته اگه اشتباه نکنم!
زورکی بلند شدم رفتم یه دوش گرفتم و برگشتم ...
بازم همینطوری نشسته بودم
ساعت 8:48 شب، خیلی دلم گرفته بود
لباسم رو پوشیدم و از خونه زدم بیرون ...
همینطور که قدم میزدم، رسیدم در خونه خواهرم
ساعت رو یه نگاه انداختم، 21:00:26 ... تقریبا 2 دقیقه مونده بود ...
یه خورده دم درشون با فکرم کلنجار رفتم و بالاخره زنگ رو زدم، در رو باز کردن و ...
اینطوری شد که تقریبا 1 دقیقه مونده به شروع سال جدید، مهمون خواهرم شدم ...
سال جدید بدون حضور پدر و مادرم اصلا به هیچ وجه صفایی نداره ... اصلا ...
امیدوارم برای شما اینطور نبوده باشه و همتون سال جدید رو با شادی و نشاط شروع کرده باشین ...
البته، همه رو دعا کردم ها ... برای همه آرزوی خوشبختی کردم ...
بعد تحویل سال هم نیم ساعت خونه خواهرم موندم و برگشتم خونه ...
با پدر و مادرم تماس گرفتم ... بالاخره جواب دادن ...
خونه خواهرم هر چی زنگ میزدم جواب نمیدادن ... همون لحظه تحویل سال جدید داشتم باهاشون تماس میگرفتم که سال جدید رو با هم شروع کنیم ...
ولی در دسترس نبودن ...
وقتی جواب دادن، حدود 15 دقیقه با هم حرف زدیم ...
میگفتن لحظه تحویل سال، نمیتونستن گوشی رو همراه خودشون ببرن
آخه توی حرم بردن گوشی مثل اینکه غیر مجازه !
میگفتن توی حرم امام علی (ع) پر از زائرین ایرانی بوده برای شروع سال جدید ...
دعای یا مقلب القلوب رو گذاشته بودن و بعدشم دعای فرج ...
و همین نشونه تحویل سال بوده اونجا، توی عراق ...
امروز کربلا هستن ... سه روز قراره اونجا باشن
فکر میکنم اگه خدا بخواد چهارشنبه حرکت میکنن که برگردن
با این حساب، باید پنج شنبه ظهر یا غروب اینجا باشن ... ان شاء الله ...