| صندلي داغ | |
|
+20yasamiin HeLena magnoon diab s@ba h@sti Jany maryashena Anika amin Assal Yasaman دلارام Arakadrish leila nAvId ليلا meysam-r بهاره الهام MajidDiab 24 مشترك |
|
نويسنده | پيام |
---|
بهاره عضو باشگاه 1000 تایی
تعداد پستها : 7588 Location : قم Registration date : 2007-12-25
| عنوان: رد: صندلي داغ الخميس يناير 17, 2008 7:58 am | |
| - Arakadrish نوشته است:
- بهاره جان ... دو دل ام كه منظورت رو درك كرده ام يا نه !!
شادي و غم با هم ؟؟
فكر ميكنم حالتهاي عارفانه و عاشقانه اينجوري باشه ... از دلتنگي و دوري اشك ميريزي اما ... بخاطر افسون فريبنده ي عشق توي پوستت نميگنجي ...
اما اگه منظورت دربرخورد با مردمه ... توي خونه ... كلاس ... خيابون ...
فكر ميكنم تا حالا موضوعي نبوده غير از عشق كه بتونه آدم رو همزمان خوشحال و غمگين كنه (نميدونم !!)
خيلي دوست دارم غمگين باشم و خودم رو شاد نشون بدم ... اما متاسفانه عرضه اش رو ندارم ... فكر ميكنم در برخورد با مردم ، نميتونم شادشون كنم
تو چي فكر ميكني ؟ من نميتونم ؟
بيشتر راهنماييم كن ... !!
لرزيدن دل در برابر آدم منظورته ديگه ؟
ابتدايي ... اول يا دوم بود !! در حد همون دلدادگيهاي بچگونه ...
اين جواب كوتاه قانع كننده است ؟ ميتوني بازم بپرسي و بيشتر راهنماييم كني تا جواب كامل تري بدم از جوابات ممنونم .. 1- غم و شادی: منظورم این بود، وقتی که خیلی شادی یه غم سرنزده پیش میاد.. توی اون لحظه کدوم رو نشون میدی یابر عکسش وقتی که خیلی غمگینی یه شادی میاد .. باز کدوم رو میتونی نشون بدی؟ 2- لرزش دل: منظورم لرزش واقعی بوده که میتونه از خیلی چیزا نشأت بگیره، مثلاً یکیش عشق، ترس، گناه، .......... در ضمن من دو سه روز نتونستم لاین بشم، ببخش که دیر جواب دادام .. جوابات موشکافانه و عالیه | |
|
| |
Arakadrish مشتاق
تعداد پستها : 986 Location : كاخك Registration date : 2007-12-04
| عنوان: رد: صندلي داغ الخميس يناير 17, 2008 3:49 pm | |
| خواهر گلم ... الهام جان ، پرسيده بودي : خانه ي دوست كجاست ؟
فكر ميكني من ميدونم ؟؟ ... اگه ميدونستم اينجا بودم ؟؟ ( اينجا رو يه توضيح بدم !! منظورم از « اينجا » فروم و بودن در جمع شما نيست حتي منظورم
محيط خانوادگي و شهرم هم نيست ... « اينجا » يعني خودم . يعني اون ذره ذره ي افكار و نگرشهايي كه شخصيت من رو احاطه كرده ان ... در يك كلام:
« اينجا » يعني زندان پستي هاي خودم !!!! )
اگه پيدا كرده بودم ... هنوز نفس ميكشيدم ؟
چار گوشه ي دنيا كه نبود ... ردش بود ... اما از خودش ، اثري ...
يكي گفت : خانه ي دوست همين يك قدمي ست !!
اونجا هم نبود ...
يك قدم جولوتر ، اون ور مرز مملكت عشقه ... !!
خونه ي دوست ، نميتونه خارج از اين سرزمين باشه !!
دوست بزرگه ... بالاتر از نهايت !! پس خونه اش هم بزرگه ... بينهايت !!
توي آسمون و زمين جا نميگرفت !! هيچ كدومشون رو نبود اين لياقت ...
براي خودش يه خونه ساخت و پنجره هاش رو پر كرد از صداقت ...
جاي امني بايد ميبود ... دور از دسترس سخافت و خيانت ...
هر چي بود ... توي همين چار ديواري بود ... خونه اي كه غريبه ها رو بهش راهي نبود !!
حتي ابليس زيرك و بادرايت ...
يكي ديگه گفت :
برو طواف دلي كن كه كعبه ي مخفي ست ___ كه آن خليل بنا كرد و اين خدا خود ساخت
اگه بهش ميرسيدم ... ميگفتم :
رك و بي پيرايه بگو ... خانه ي دوست كجاست ؟
اين مطلب آخرين بار توسط در الخميس يناير 17, 2008 11:25 pm ، و در مجموع 1 بار ويرايش شده است. | |
|
| |
Arakadrish مشتاق
تعداد پستها : 986 Location : كاخك Registration date : 2007-12-04
| عنوان: رد: صندلي داغ الخميس يناير 17, 2008 5:54 pm | |
| داداش امين گل گلابم ... ببخشيد خيلي دير شد !! 1.با 5 کلمه خودتو تعریف کن؟كم صبر ... گوشه گير ... معترض ... دلتنگ و ... خيالاتي !! 2.تا حالا عاشق شدی؟به معني واقعي كلمه ، نه ... اما ... 3.تا حالا کسی عاشقت شده؟يكي رو مطمئنم ! اون عاشق همه ي بنده هاشه ... حتي مثل من ، سيه روزها و نابكارها . اما از آدميزادها ... اعماق قلب هيچ كس رو نميشه ديد !! ... ... به من كه چيزي نگفت !! 3.تا حالا تو دعوا کتک خوردی؟ کی ؟برای چی؟ دو تا سوال سه داشتيم !! اما ...حقه بازي نداشتيم !! قدم هميشه از همسن و سال هام بلندتر بود ... لاغر بودم اما ... گردن كش و قلدر ... اگه زورم نميرسيد ، ميزدم و درميرفتم !! از همسن و سالهام كتك نخورده ام . فوقش سر به سر كاري شده !! از معلم ها كتك خورده ام ... چند بار ... دوم ابتدايي ، با شيلنگ !! ... بخاطر اينكه درس « راه پيروزي 2 » رو بجاي « راه پيروزي 1 » نوشته بودم ... هر چند حجم درس بيشتر بود ... !! چهارم ابتدايي ... از معاون رضايي ... با خط كش . چون تنهايي سه تا از بچه هاي پنجم رو كتك زده بودم !!!! دوم راهنمايي هم ... سر كلاس هنر ... هر چند سوگلي معلم بودم ( دفترم رو با خودش ميبرد دفتر ... يا سر بقيه ي كلاسها !!) يه روز حال كرد گوش همه رو از دم بپيچونه ... نوبت من كه رسيد ... با حقه بازي جام رو عوض كردم و ... دوست بدبختم جور من رو كشيد ... آره !! آقاي آلدو ، دو بار گوشش رو كشيد !! سوم راهنمايي ... معلم زبان ... با تسبيح دونه درشت ، اونم پشت دست !! چون با معلم خيلي يوخلا ( صميمي و خودموني ) شده بودم و اذيتش كرده بودم فاميلش آقاي هاتفي بود ... خيلي باهاش حال ميكردم !! تسبيحه رو كه زد ... وسط املا نوشتن ... دوتايي زديم زير خنده !!! در كل ... فكر ميكنم بيشتر كارم رو با مسالمت و مرام و رفاقت پيش برده باشم ... كتك زياد خورده ام ... جسمي ش چيزي نميشه ... !! روح و افكارم !! ... ذره ذره ي اون مرارت ها رو هم دوست دارم .. 4.چی خیلی غمگینت میکنه؟درك فلاكت و بدبختي و روسياهي خودم . 5.اگه تموم امید و زندگی یکی باشی واسش چقدر فداکاری می کنی؟بستگي داره ... مسلمون ، تمام هستيش رو فداي عقيده اش ميكنه ... از اين بالاتر چيزي نيس اما براي يه آدم معمولي مثل خودم ... تا اونجايي كه به تجاوز از مسيرهاي حقيقت منتهي نشه ... 6.کینه ای هستی؟ کسی هست که ببینیش حالت بد شه؟فكر ميكنم ، يه كم باشم ... وقتي چشمم بهش ميفته دلم ميخواد خفه اش كنم ارزش زنده موندن رو نداره ... بايد زودتر به درك واصلش كنم . بره سزاي اعمالش رو ببينه غريبه نيست ...!! خود خودمم ... 7. نظرت راجب من مجید دلارام نوید الهام عسل بهاره آنیکا و مبینا و یاسمن در جمله همه تون بي نظيريد ... لبخند 8.ارزش دوستی از نظر شما؟مشنو اي دوست كه غير از تو مرا كاري هست ____ فارغ از روي تو ام ، خــنده و پنــداري هست !! جان سلمان و همه بــزم و خوشــي ها به درك ____ فكرت ايدوست همه شام و سحر با ما هست شاعر منو ببخشه !! يه كم شعرش رو دستكاري كردم !! 9.دوستی داری که همه رازهاتو بدونه؟از اونايي كه مثل من و توي دنياي من زندگي ميكنن ... نه !! 10.بزرگترین آرزوت بدون شعار دادنهمه هست آرزويم كه ببينم از تو رويي ____ چه زيان تو را كه من هم برسم به آرزويي ... لبخند 11.یه شعر بگو برای تشکر از مادرتاي فداي تو همه بزهاي من ____ اي به يادت هي هي و هي هاي من !!! بازم لبخند 12.یه جمله از سلمان بدون فکربدن فكر كه نميشه !! هر چي بخوام بگم ، مجبورم اول از مغزم دستور بگيرم !! شرمنده امين جان معافم كن ... 13. یه نصیحت به امینحضرت عاشق ميگه : مردم رو نصيحت كنيد . اما نه با سخن !! ...
14.اینم آخریش هر چه دل تنگت می خواهد بگو اين نيز بگذرد ممنون امين جان | |
|
| |
الهام عضو باشگاه 1000 تایی
تعداد پستها : 2828 Age : 36 Location : ایـــــران Registration date : 2007-12-02
| عنوان: رد: صندلي داغ الخميس يناير 17, 2008 6:04 pm | |
| - Arakadrish نوشته است:
- خواهر گلم ... الهام جان ، پرسيده بودي : خانه ي دوست كجاست ؟
فكر ميكني من ميدونم ؟؟ ... اگه ميدونستم اينجا بودم ؟؟
اگه پيدا كرده بودم ... هنوز نفس ميكشيدم ؟
چار گوشه ي دنيا كه نبود ... ردش بود ... اما از خودش ، اثري ...
يكي گفت : خانه ي دوست همين يك قدمي ست !!
اونجا هم نبود ...
يك قدم جولوتر ، اون ور مرز مملكت عشقه ... !!
خونه ي دوست ، نميتونه خارج از اين سرزمين باشه !!
دوست بزرگه ... بالاتر از نهايت !! پس خونه اش هم بزرگه ... بينهايت !!
توي آسمون و زمين جا نميگرفت !! هيچ كدومشون رو نبود اين لياقت ...
براي خودش يه خونه ساخت و پنجره هاش رو پر كرد از صداقت ...
جاي امني بايد ميبود ... دور از دسترس سخافت و خيانت ...
هر چي بود ... توي همين چار ديواري بود ... خونه اي كه غريبه ها رو بهش راهي نبود !!
حتي ابليس زيرك و بادرايت ...
يكي ديگه گفت :
برو طواف دلي كن كه كعبه ي مخفي ست ___ كه آن خليل بنا كرد و اين خدا خود ساخت
اگه بهش ميرسيدم ... ميگفتم :
رك و بي پيرايه بگو ... خانه ي دوست كجاست ؟ ممنون به خاطر این جواب کامل.... هر چند...بگذریم... لطف کردی.. | |
|
| |
Arakadrish مشتاق
تعداد پستها : 986 Location : كاخك Registration date : 2007-12-04
| عنوان: رد: صندلي داغ الخميس يناير 17, 2008 6:25 pm | |
| خب ... بالاخره رسيديم به عسل خانوم ... دختر شر و شيطون خونه !! تا حال فرار کردی؟؟ از چی؟؟ از کی؟؟؟آره ... بيشتر از همه ... از خودم و خيلي چيزهاي ديگه ... شرايط و حالاتي كه برام خوشايند نبودن ... آدمهايي كه نميتونستم دركشون كنم و برعكس ... اووووه ... تا دلت بخواد !! به زندگیه یک عشقه اعتقاد داری؟؟؟صد در صد ... اما چه عشقي ؟ اين هم از اون سوالهاييه كه جوابش در عين حال كه يكيه !! متكثره ... اگه به سرچشمه ي عشق برسي ... ميبيني عشق يكيه ... اما پشت سرت رو كه نگاه ميكني ميبيني بينهايت عشق داري آدمهايي كه باهاشون زندگي كردي ... خاطراتي كه توشون نفس كشيدي ... و لحظه لحظه ي زندگيت كه تو رو به مظهر عشق نزديك كرده ان اگه منظور از عشق ... دوست داشتن آدمهاست !! تاريخ ميگه بزرگترين آدمها (پيامبرها) كسايي بودن كه به همه عشق مي ورزيدن ... تمام مردم !! پس عشق آدميزادي يه دونه نيست !! اما تو يه مدل خاص منظورته ... درسته ؟ دارم پرت و پلا ميگم نه ؟ باز بقيه اش باشه واسه فردا ... مجبورم بيام وگرنه ... برق سه فاز ... ويييييييژ ... شرمنده عسل جان ... ميام و حرفام رو كامل ميكنم !! ----------------------------------------------------------- ممنون بهاره جان ... برميگردم . خيلي خيلي لطف كردي | |
|
| |
amin عضو باشگاه 1000 تایی
تعداد پستها : 2691 Registration date : 2007-12-02
| عنوان: رد: صندلي داغ السبت يناير 19, 2008 4:23 am | |
| | |
|
| |
Arakadrish مشتاق
تعداد پستها : 986 Location : كاخك Registration date : 2007-12-04
| عنوان: رد: صندلي داغ السبت يناير 19, 2008 8:30 am | |
| - amin نوشته است:
- ممنون سلمان جان
ولی نصف سوالای ما رو دودر کردی دلارام اون سیم برقو بیار برق نه ... !! چشم ... جواب ميدم !! فقط برق نه !! دودر نكردم كه امين جون !! همه رو جواب دادم ... ازم دلخوري ؟ باور كن جوابهايي بهتر از اونايي كه نوشتم ، سراغ نداشتم ... اگه بد بود بگو تا اصلاح كنم ... با عرض پوزش از همه براي جوابها ... يه وقت ديگه خدمت ميرسم ... اين روزها هيچ كس دل و دماغ حسابي نداره ... | |
|
| |
Arakadrish مشتاق
تعداد پستها : 986 Location : كاخك Registration date : 2007-12-04
| عنوان: رد: صندلي داغ السبت يناير 19, 2008 7:02 pm | |
| سلام ... ببخشيد كه بازم دير شد ... سعي ميكنم هر چي زودتر حرفام رو جم و جور كنم و فلنگ رو ببندم ... مردم بيكار نيستن كه شق منو تماشا كنن يه نفله اومده روي صندلي نشسته ، جاي مهمون هاي حسابي رو خالي نميكنه ... اين كه نشد !! --------------------------------
عسل جان ببخشيد ... وسط بحث پا شدم و رفتم اگه به اون عشق يگانه برسي ، ميبيني ميتوني به هر ماهيتي كه توي هستي هست عشق بورزي !! از طبيعت و اصوات گرفته تا آدمها و احساسات . اين نظر منه ! از يه نظر عشق يكيه . از يه نظر ديگه ... نه . ببخشيد كه واضح تر از اين نميتونم بگم !! به نظر من بستگي به آدمش داره ... نميشه همه رو يه دست گرفت !!
اگه فیلم باغ های کندلوس دیدی نظرتو راجعبش بگو..... متاسفانه نديدم اما ميتونم تو رو به متخصص هاي فيلم شناسي فرم معرفيي كنم تا نظر اونا رو بپرسي ... امين و بيتا !!
نظرت یا حست نسبت به این شعر... ارزش وصل نداند مگر آزرده ی هجر.....مانده آسوده بخسبد چو به منزل برسد
خيلي پر معنيه ... روشنايي نباشه تاريكي معناش رو از دست ميده ... اگه گرما نباشه سردي بي معنيه و ... اگر فراغ نباشه ... لذت وصال بي معني ميشه !! شايد يكي از دلايل زندگي جسماني انسان ، همين درك سختي و مرارت فراغ باشه ... !! | |
|
| |
Assal عضو باشگاه 1000 تایی
تعداد پستها : 1476 Age : 35 Location : تهران Registration date : 2007-12-19
| عنوان: رد: صندلي داغ السبت يناير 19, 2008 7:25 pm | |
| ممنون داش سلمان بابت این جوابای مثل همیشه عالیت...... مهم کیفیت...کیمت مهم نیست... یعنی دیر و زودش اونقدر مهم نیست...هر وقت واقعا حسشو داشتی جواب بدی ام ممنوتم.... فقط من یه سوال دیگه هم پرسیدما....ایشالا آخرین سوالمه... | |
|
| |
Arakadrish مشتاق
تعداد پستها : 986 Location : كاخك Registration date : 2007-12-04
| عنوان: رد: صندلي داغ السبت يناير 19, 2008 7:37 pm | |
| سلام ياسي جان . شرمنده ... دير كردم !! بايد منو ببخشي !!
يه نفر تو يه اتاق هستش كه از دو گوشه ش دو تا نخ آويزونه.بايد انتهاي نخا رو به هم گره بزنه.به هيچ وجه قادر نيست كه هر دو تا نخ رو هم زمان با دستاش بگيره.تنها وسيله اي كه مي تونه استفاده كنه يه قيچيه...بايد چي كار كنه؟
توي تاريخ همه اين شانس رو ندارن كه مقارنه ي ماه و ناهيد رو ببينن . يكي هست ... هر چند جسمش محدود و مجبوره اما ... روحش بزرگه و نامحدود ... !! خيلي وقتها خيلي كارها رو نميشه با قدرت جسم انجام داد ! من باشم ... قيچي ميندازم يكيش رو ميبرم (از مصدر بريدن) ... ميبرم (از مصدر بردن) به اون يكي گره ميزنم ... بعد اون سر اوليش رو هم از همون جايي كه بريده بودم دوباره گره ميزنم تا آخر عمرم هم هر وقت چشمم افتاد به اون رد بريدگي ، كه با گره زدن راست و ريستش كرده ام ... به خودم لعنت ميفرستم و به كوته فكريم نيشخند ميزنم اين همون حكايت زندگيه ... دوتا طناب دم دستته ... يكي رو ببري سقوط ميكني ... اون يكي ديگه رو ببري ، صعود ... درسته ... طناب آخرت و طناب زندگي !! افراد كمي پيدا ميشن كه بتونن اين دو طناب رو به هم گره بزنن !! بهترين راه اينه : از كسي كمك بگيري كه هم گره زدن رو خوب بلده و هم طنابها عاشق انگشتاي اونن ... بدون اينكه بخواد حركت كنه ، طناب ها خودشون رو به انگشتاش ميرسونن !! | |
|
| |
Arakadrish مشتاق
تعداد پستها : 986 Location : كاخك Registration date : 2007-12-04
| عنوان: رد: صندلي داغ السبت يناير 19, 2008 8:08 pm | |
| اما سوال دومت عسل جان ، يا بهتره بگم مجموعه سوالات دومت (لبخند)
اين احساساتي بودن و...دليل هاي عجيب غريب توي آستين داشتن و ... كج و كنجول و نتراشيده نوشتنم رو بعنوان يه عيب تلقي ميكنم و دليلش رو ميگم من توي يه محيط پر تنش بزرگ شدم . خانواده ، محله ، مدرسه (مدرسه ها) و ... شهر !! انواع مبارزه ها رو ديده ام : مبارزه با مرگ ... مبارزه براي مرگ (اشتياق مرگ) ... مبارزه براي عشق ... مبارزه براي شهر ... مبارزه با دل ... مقابله با عشق ... مبارزه براي تحصيل براي موقعيت ... براي ترفيع و ... (خيلي از اينها رو فقط ديده ام !!) همشون رو دوست دارم و خدا رو بخاطر تجربه كردن تك تكشون شاكرم . وقتي توي زندگي واقعيت (منظورم شخصيت هاي واقعي ان كه هر روز توي زندگيت مي بينيشون) كسي رو نتوني بعنوان الگو پيدا كني ... نتوني كسي رو پيدا كني كه باهاش درد دل كني ... اول بچگي (ابتدايي) به كسي دل ببندي كه نتوني دليل پيشنهادش رو درك كني ... هنوز سلامش رو درك نكرده مجبور بشي طعم وداعش رو مزمزه كني ... ! زندگي كني توي محيط خوابگاهي (دبيرستان) و لحظه لحظه اش رو تحمل كني بعد از اون ، شرايط برات بگونه اي بشه كه همون زنده شدن خاطرات دبيرستان رو آرزو كني ! گوشه گيري رو بعنوان بهترين همراه انتخاب كني و خيال بافي توي تنهايي رو اختراع كني . از زندگي لذت ببري اما خودت رو متعلق به اين دوره نبيني ... نفس بكشي اما خودت رو يه زنده ندوني ... همش روي هم دست ميذارن توي دست همديگه تا رقم بخوره ... نوشته هاي يك آدم ديوونه !!
از عشق پرسيدي ... جوابم اينه :
شاد ميگويم و از گفته ي خود دلشادم ____ بنده ي عشقم و از هر دو جهان آزادم
(لبخند ... اما نه شيرين) | |
|
| |
Assal عضو باشگاه 1000 تایی
تعداد پستها : 1476 Age : 35 Location : تهران Registration date : 2007-12-19
| عنوان: رد: صندلي داغ السبت يناير 19, 2008 8:34 pm | |
| ......
واقعا سخته.....
گفتن بعضی حرفا از پشت صفحه ی سرد مانیتور خیلی سخته....
نمی دونم چی بگم...یعنی می دونم...ولی نمی دونم چه جوری بگم.....
از همون اولین باری که یکی از پستاتونو خوندم فهمیدم آدم خاصی هستین...خیلی خاص....
کم کم که بیشتر باهاتون آشنا شدم فهمیدم یه خبرایی هست....
اونم نه الکی....یعنی حرفاتون از ته ته دل بود همیشه...نه تقلید..نه تظاهر...
دوست داشتم بدونم چرا؟؟؟ چرا یه کسی مثل شما باید خودشو انقدر دست کم بگیره....
سعی کردم سوالایی بپرسم که نه وارد حریم خصوصیه بین خودتون و خودتون بشم...
نه ناراحتتون کنم.....فقط دوست داشتم جواب بگیرم.....
ولی با هر سوالی که پرسیدم بیشتر گیج شدم و هر جواب دنیایی از سوالات دیگه رو تو ذهنم ایجاد کرد...
شما نه عیبی داری...نه دیوونه ای...نه هیچ چیز دیگه.....
یه آدمی...با روحی که خدا از خودش دمیده.......
یه اشرف مخلوقات....
که خدا هم دو جفت چشم و گوش اضافی... هم یه دنیا خلوص... هم کلی معرفت بهت داده.....
می بینی....می شنوی....می فهمی و می شناسی....ولی خیلی بیشتر از خیلیا......
همیشه همه چی زیادش خوب نیست...بدم نیست...ولی یه ذره اذیت می کنه.....
اگه با سوالام نارحتت کردم ببخشید.....شرمندم....
فقط یه چیز دیگه.....
با بال شکسته پر گشودن هنر است..این را همه ی پرندگان می دانند.....
اين مطلب آخرين بار توسط در السبت يناير 19, 2008 8:55 pm ، و در مجموع 1 بار ويرايش شده است. | |
|
| |
Arakadrish مشتاق
تعداد پستها : 986 Location : كاخك Registration date : 2007-12-04
| عنوان: رد: صندلي داغ السبت يناير 19, 2008 8:36 pm | |
| دوباره سلام بهاره جان آهان ... حالا دوزاريم افتاد . يكي ورش نداره ها ... لازمش دارم براي دفه ي بعدي بايد جاش بذارم 1- غم و شادی:اين حالت خيلي برام پيش اومده ... مثل همين امروز ... توي تاپيكي كه ياسي زده بود ... «وااااااااي من كه خيلي خوشم اومد» معمولا حالت آخري رو نشون ميدم بخصوص اگه اون احساس مربوط به خودم تنها نباشه سعي ميكنم غمهاي شخصيم رو نشون ندم (سعي ميكنم و هيچ وقت نميتونم !!) اما شاديهاي شخصي بعلاوه ي شادي و غم اجتماعي رو به محض لمس كردن نشون ميدم 2- لرزش دل:خيلي فكر كردم ... الان كه دارم جواب ميدم مطمئن مطمئنم . كلاس اول ابتدايي ... يه خواب !! خوابي كه شيرين ترين لحظه ي زندگيمه ... دلم لرزيد ... براي اولين بار عشق رو تجربه كردم ... (الان دوباره پر از هيجان شدم) ... اون تجربه باعث افتخارمه ... الان و هميشه ولي چيزي ازش نميتونم بگم ... مطلبي كه باعث شرمم باشه توش نيست اما ... نميتونم بگم ديگه !! لطف داري بهاره جان . ممنونم -------------------------------------- خب ، اگه اجازه ي مرخصي هست ما رفع زحمت كنيم ؟ | |
|
| |
Assal عضو باشگاه 1000 تایی
تعداد پستها : 1476 Age : 35 Location : تهران Registration date : 2007-12-19
| عنوان: رد: صندلي داغ السبت يناير 19, 2008 10:19 pm | |
| ممنون سلمان جان..... خسته نباشی.... آخرین زحمتم این که مهمون بعدی رو انتخاب کن..... | |
|
| |
بهاره عضو باشگاه 1000 تایی
تعداد پستها : 7588 Location : قم Registration date : 2007-12-25
| |
| |
Arakadrish مشتاق
تعداد پستها : 986 Location : كاخك Registration date : 2007-12-04
| عنوان: رد: صندلي داغ الأحد يناير 20, 2008 9:43 am | |
| چيزه ... من ميخوام بلند شم ... اين صندليه ميگه منم ميخوام باهات بيام نفر بعدي كيه ؟ بياد اين صندلي رو بگيره ببينم ميتونم خودم رو ازش بكنم يا نه ؟؟ آبجي الهام ... قربون دستت ... اون دو تا پايه رو بگير ... بذار من خودم رو اينوري بكشم ... آ ... آ .. ... شماها نيگا نكنين ... آقا ، يه گزارش پخش كنين (همه تون برام عزيز و با اهميت هستين ... هر كدوم كه خودتون صلاح ميدونيد بشينه !! من چيكاره ام ؟؟ ) اصلا هر كي آق مولم بگه ... آقا اجازه ؟ ... از روي دفترتون يكي رو صدا بزنين از همه عذر خواهي ميكنم ... سرتون رو درد آوردم ... براي گرفت استامينوفن ، به ارغوان مراجعه شود | |
|
| |
Jany عضو باشگاه 1000 تایی
تعداد پستها : 2939 Location : قلب شما Registration date : 2007-12-05
| عنوان: رد: صندلي داغ الأحد يناير 20, 2008 12:07 pm | |
| ببخشید خیلی خیلی دیره ولی آقا سلمان تا هنوز از اتاق بیرون نرفتی به دوتا سئوال من پاسخ بده
1-تو بیشتر عاشق خدایی یا خدا عاشق تو 2- چون گفتی تو خواب دلت لرزید بگو ببینم چقدر به خوابات ایمان داری و چقدر خواب را واقعیت میدونی ببخشید خیلی خودمونیه | |
|
| |
meysam-r عضو باشگاه 1000 تایی
تعداد پستها : 1071 Registration date : 2007-12-28
| عنوان: رد: صندلي داغ الأحد يناير 20, 2008 1:18 pm | |
| | |
|
| |
بهاره عضو باشگاه 1000 تایی
تعداد پستها : 7588 Location : قم Registration date : 2007-12-25
| عنوان: رد: صندلي داغ الأحد يناير 20, 2008 1:43 pm | |
| | |
|
| |
دلارام عضو باشگاه 1000 تایی
تعداد پستها : 4639 Location : تهران Registration date : 2007-12-02
| عنوان: رد: صندلي داغ الأحد يناير 20, 2008 5:52 pm | |
| چون اینجا شکلک کف زدن نداره من صداش رو در میارم کف کف کف کف کف کف کف کف کف کف الهام جون بفرما این شما و این سوالهای ما آتیشش کنم؟ | |
|
| |
MajidDiab عضو باشگاه 1000 تایی
تعداد پستها : 6314 Age : 39 Location : تهران / تبریز Registration date : 2007-12-05
| عنوان: رد: صندلي داغ الأحد يناير 20, 2008 6:59 pm | |
| خوب الهام جون مایلم اولین سوال رو من ازت بپرسم یه سوال داغ که داغی صندلی رو با عمق وجود حس کنی - جنگ صد ساله چقدر طول کشید؟ الف- 116 سال ب- 99 سال ج- 100 سال د-150 سال
2-کلاه های پاناما در چه کشوری تولید می شوند؟ الف- برزیل ب- شیلی ج- پاناما د- اکوادر
3-روس ها در چه ماهی انقلاب اکتبر را جشن می گیرند؟ الف- ژانویه ب- سپتامبر ج- اکتبر د- نوامبر
4- اسم شاه جرج ششم چه بود؟ الف- ادر ب- آلبرت ج- جرج د- مانوئل
5-نام جزایر قناری در اقیانوس آرام از کدام حیوان گرفته شده است؟ الف-قناری ب- کانگورو ج- توله سگ د- موش
| |
|
| |
h@sti میزبان
تعداد پستها : 426 Location : تهران Registration date : 2008-01-09
| عنوان: رد: صندلي داغ الأحد يناير 20, 2008 7:04 pm | |
| سلام خوبین ببخشید یه سوال کوچمولو میشه یه نفر لطف کنه و بگه کی روی صندلی داغه این هفته نشسته؟ | |
|
| |
h@sti میزبان
تعداد پستها : 426 Location : تهران Registration date : 2008-01-09
| عنوان: رد: صندلي داغ الأحد يناير 20, 2008 7:09 pm | |
| هجوم این همه جواب من رو شرمنده کرده ممنون مرسی ok ok | |
|
| |
Assal عضو باشگاه 1000 تایی
تعداد پستها : 1476 Age : 35 Location : تهران Registration date : 2007-12-19
| عنوان: رد: صندلي داغ الأحد يناير 20, 2008 7:24 pm | |
| گلم الهام مهمون این هفته ست..... | |
|
| |
h@sti میزبان
تعداد پستها : 426 Location : تهران Registration date : 2008-01-09
| عنوان: رد: صندلي داغ الأحد يناير 20, 2008 7:29 pm | |
| ممنون عسل جون | |
|
| |
| صندلي داغ | |
|