| انجمن شاعران زنده! | |
|
+14G H A Z A L mona Assal maryashena Arakadrish s@ba Jany الهام yasamiin Yasaman amin بهاره MajidDiab دلارام 18 مشترك |
|
نويسنده | پيام |
---|
دلارام عضو باشگاه 1000 تایی
تعداد پستها : 4639 Location : تهران Registration date : 2007-12-02
| عنوان: رد: انجمن شاعران زنده! الجمعة يوليو 18, 2008 7:34 am | |
| در کارگه کوزه گری کردم رای بر پله چرخ ديدم استاد بپای می کرد دلیر کوزه را دسته و سر از کله پادشاه و از دست گدای
خیام | |
|
| |
Jany عضو باشگاه 1000 تایی
تعداد پستها : 2939 Location : قلب شما Registration date : 2007-12-05
| عنوان: رد: انجمن شاعران زنده! الجمعة يوليو 18, 2008 10:44 am | |
| تو ديوونه رفتي يه شب بي نشونه.. تو خواستي كه قلبم پريشون بمونه ..... ..... ميخوام با تو باشم ميخوام با تو باشم هنوز عاشقونه ولي نازنيم چگونه چگونه چگونه چگونه ..... يه ترانه است فكر كنم معين خونده... درست يادم نيست اگه ترانه ش رو پيدا كردم بقيه ش رو مي نويسم.دلم خواست بنويسم | |
|
| |
Jany عضو باشگاه 1000 تایی
تعداد پستها : 2939 Location : قلب شما Registration date : 2007-12-05
| عنوان: رد: انجمن شاعران زنده! الجمعة يوليو 18, 2008 3:48 pm | |
| اون ترانه رو پيدا كردم...از آلبوم صبحت به خير عزيزم 1992 تو ديوونه رفتي يه شب بي نشونه تو خواستي كه قلبم پريشون بمونه واست گريه من ديگه بي امونه دل از درد عشقت يه درياي خونه ميخوام با تو باشم ميخوام با تو باشم هنوز عاشقونه ولي نازنينم چگونه چگونه....؟ من از سبز سبزم ولي خسته خسته من ازشهر عشقم ولي دلشكسته ميگفتم يه ابري يه همرنگ بارون يه بارون رحمت واسه سبزه زارون ميخوام با تو باشم ميخوام با تو باشم هنوز عاشقونه ولي نازنينم چگونه چگونه....؟ ميخواستم بگم من كه عاشق ترينم تو فرصت ندادي تو فرصت ندادي تو فرصت ندادي حقيقت چه تلخه چه تلخه شكستن حقيقت همينه كه رفتي تو بي من كه رفتي تو بي من ميخوام با تو باشم ميخوام با تو باشم هنوز عاشقونه ولي نازنينم چگونه چگونه....؟ من ترانه هاي قديمي معين رو خيلي دوست دارم... | |
|
| |
دلارام عضو باشگاه 1000 تایی
تعداد پستها : 4639 Location : تهران Registration date : 2007-12-02
| عنوان: رد: انجمن شاعران زنده! الجمعة يوليو 18, 2008 5:20 pm | |
| یه خاطره خیلی عمیق دارم از این ترانه البته عشقی نبوده، ولی بدجور با این ترانه گره خورده هر بار که میشنومش قلبم به درد میاد... | |
|
| |
Jany عضو باشگاه 1000 تایی
تعداد پستها : 2939 Location : قلب شما Registration date : 2007-12-05
| عنوان: رد: انجمن شاعران زنده! السبت يوليو 19, 2008 7:19 am | |
| يه ترانه از سياوش منو به ياد اين ترانه انداخت | |
|
| |
amin عضو باشگاه 1000 تایی
تعداد پستها : 2691 Registration date : 2007-12-02
| عنوان: رد: انجمن شاعران زنده! السبت يوليو 19, 2008 9:27 am | |
| ما در ره عشق تو اسيران بلاييم كس نيست چنين عاشق بيچاره كه ماييم
بر ما نظري كن كه در اين شهر غريبيم بر ما كرمي كن كه در اين شهر گداييم
زهدي نه كه در كنج مناجات نشينيم وجدي نه كه در گرد خرابات برآييم
نه اهل صلاحيم و نه مستان خرابيم اينجا نه و آنجا نه كه گوييم كجاييم
حلاج وشانيم كه از دار نترسيم مجنون صفتانيم كه در عشق خداييم
ترسيدن ما هم چو از بيم بلا بود اكنون ز چه ترسيم كه در عين بلاييم
ما را به تو سريست كه كس محرم آن نيست گر سر برود سر تو با كس نگشاييم
ما را نه غم دوزخ و نه حرص بهشت است بردار ز رخ پرده كه مشتاق لقاييم
دریاب دل شمس خدا مفتخر تبریز رحم آر که ما سوختهی داغ خداییم
مولانا | |
|
| |
Jany عضو باشگاه 1000 تایی
تعداد پستها : 2939 Location : قلب شما Registration date : 2007-12-05
| عنوان: رد: انجمن شاعران زنده! الثلاثاء يوليو 22, 2008 12:46 pm | |
| ديشب به گمان كه تو بيدار نبودي چون من به غم و غصه گرفتار نبودي ديشب چو نسيم از سر اين كوچه گذر كرد ميگفت تو بختي كه به من يار نبودي زان عشق كه سوانده دلم را همه عمر افسوس و صد افسو س تو سرشار نبودي صد تازه به بازار دلم آمد و اي واي تو كهنه تريني كه دل آزار نبودي دارد دل من عاشق دل خسته فراوان بين همه تنها تو خريدار نبودي صد زخم زدي بر دلم و نيست تو را بس اي كاش كه تو عاشق پيكار نبودي مرجان | |
|
| |
دلارام عضو باشگاه 1000 تایی
تعداد پستها : 4639 Location : تهران Registration date : 2007-12-02
| عنوان: رد: انجمن شاعران زنده! الأربعاء يوليو 23, 2008 4:16 am | |
| مرجان جونم شعرت واقعا قابل تحسینه خیلی زیباست، ممنون | |
|
| |
Jany عضو باشگاه 1000 تایی
تعداد پستها : 2939 Location : قلب شما Registration date : 2007-12-05
| عنوان: رد: انجمن شاعران زنده! الأربعاء يوليو 23, 2008 6:16 am | |
| | |
|
| |
amin عضو باشگاه 1000 تایی
تعداد پستها : 2691 Registration date : 2007-12-02
| عنوان: رد: انجمن شاعران زنده! الأربعاء يوليو 23, 2008 10:19 am | |
| - Jany نوشته است:
- ديشب به گمان كه تو بيدار نبودي
چون من به غم و غصه گرفتار نبودي ديشب چو نسيم از سر اين كوچه گذر كرد ميگفت تو بختي كه به من يار نبودي زان عشق كه سوانده دلم را همه عمر افسوس و صد افسو س تو سرشار نبودي صد تازه به بازار دلم آمد و اي واي تو كهنه تريني كه دل آزار نبودي دارد دل من عاشق دل خسته فراوان بين همه تنها تو خريدار نبودي صد زخم زدي بر دلم و نيست تو را بس اي كاش كه تو عاشق پيكار نبودي مرجان زیبا بود مرجان جان نشون دادی خیلی با ذوق هستی خوش به حالت کاش ما هم می تونستیم شعر بگیم | |
|
| |
Jany عضو باشگاه 1000 تایی
تعداد پستها : 2939 Location : قلب شما Registration date : 2007-12-05
| عنوان: رد: انجمن شاعران زنده! الخميس يوليو 24, 2008 4:25 am | |
| مرسي امين جان من قبلا بيشتر شعر مينوشتم الان ديگه ذوقم يه كم كوره بعضي وقتا با نوشتن يه بيتش اشكم در ميومد | |
|
| |
amin عضو باشگاه 1000 تایی
تعداد پستها : 2691 Registration date : 2007-12-02
| عنوان: رد: انجمن شاعران زنده! الأحد يوليو 27, 2008 12:11 pm | |
| دهانت را می بویند. مبادا گفته باشی دوستت می دارم. دلت را می بویند... روزگار غریبی ست نازنین. و عشق را کنار تیرک راه بند تازیانه می زنند. عشق را در پستوی خانه نهان باید کرد. در این بن بست کج و پیچ سرما آتش را به سوخت بار سرود و شعر فروران می دارند. به اندیشیدن خطر مکن. روزگار غریبی ست نازنین. آن که بر در می کوبد شباهنگام به کشتن چراغ آمده است. نور را در پستوی خانه نهان باید کرد. آنک قصابانند بر گذر گاه مستقر با کنده و ساطوری خون آلود. روزگار غریبی ست نازنین. و تبسم را بر لبها جراحی می کنند و ترانه را بر دهان. شوق را در پستوی خانه نهان باید کرد. کباب قناری بر آتش سوسن و یاس روزگار غریبی ست نازنین. ابلیس پیروز مست سور عزای ما را بر سفره نشسته ست. خدای را در پستوی خانه نهان باید کرد.
احمد شاملو | |
|
| |
بهاره عضو باشگاه 1000 تایی
تعداد پستها : 7588 Location : قم Registration date : 2007-12-25
| |
| |
amin عضو باشگاه 1000 تایی
تعداد پستها : 2691 Registration date : 2007-12-02
| عنوان: رد: انجمن شاعران زنده! الإثنين يوليو 28, 2008 11:20 am | |
| - بهاره نوشته است:
- مرسي امين جان .. واقعاً شعر قشنگي انتخاب كردي
من اين شعرو خيلي دوست دارم .. احمد شاملو محشره خواهش می کنم بهاره جان منم این شعرو خیلی دوست دارم | |
|
| |
Arakadrish مشتاق
تعداد پستها : 986 Location : كاخك Registration date : 2007-12-04
| عنوان: رد: انجمن شاعران زنده! الخميس يوليو 31, 2008 7:14 pm | |
| مرجان ... ايول ، واقعا استعدادت تو شعر گفتن بيسته ... چرا زودتر رو نكرده بودي ؟ حالا كه پي به اين لطافت طبعت بردم بيا اين نيم كيلو سردست رو با اون چار سير دنبه ي گوسفندي بار بذار ، ببينم طعم غذات هم به حلاوت حس كلامت هه يا نه !! واقعا بهت تبريك ميگم ... اگه قول بدي وختي كه ديوانت رو منتشر كردي ، يه نسخه ي امضا شده رو من باب بزرگ سري و رعيت پروري ، به اين بنده يحقير هديه كني ، منم قول ميدم اين ريسك رو با سلامتم بكنم و طعم آبگوشتترو بچشم !! عالي بود پروين خانوم !! | |
|
| |
Jany عضو باشگاه 1000 تایی
تعداد پستها : 2939 Location : قلب شما Registration date : 2007-12-05
| عنوان: رد: انجمن شاعران زنده! الجمعة أغسطس 01, 2008 7:58 am | |
| چه لطفي به من داري سلمان كلي خجالت كشيدم و آب و عرق شدم شعراي من با اينكه خيلي وقته مي نويسم به حد ديوان شدن نميرسن فقط براي همين خوبند كه گاهي عقده دل منو واكنند. ترجيح ميدم به جاي ديوان چاپ كردن همون ابگوشت بپزم.. ولي خب من زياد آشپزي نميكنم اما طعم ابگوشتم خوبه....ريسكي هم اگه باشه..ناپديد شدن انگشتاته.. - Arakadrish نوشته است:
- مرجان ...
ايول ، واقعا استعدادت تو شعر گفتن بيسته ... چرا زودتر رو نكرده بودي ؟ حالا كه پي به اين لطافت طبعت بردم بيا اين نيم كيلو سردست رو با اون چار سير دنبه ي گوسفندي بار بذار ، ببينم طعم غذات هم به حلاوت حس كلامت هه يا نه !!
واقعا بهت تبريك ميگم ... اگه قول بدي وختي كه ديوانت رو منتشر كردي ، يه نسخه ي امضا شده رو من باب بزرگ سري و رعيت پروري ، به اين بنده يحقير هديه كني ، منم قول ميدم اين ريسك رو با سلامتم بكنم و طعم آبگوشتترو بچشم !!
عالي بود پروين خانوم !! | |
|
| |
Jany عضو باشگاه 1000 تایی
تعداد پستها : 2939 Location : قلب شما Registration date : 2007-12-05
| عنوان: رد: انجمن شاعران زنده! الجمعة أغسطس 01, 2008 10:24 am | |
| اينم نوشتم تا ديگه سلمان هوس آبگوشت نكنه.... آمدي و اشك در زنجير شد چشم من از گريه كردن سير شد آمدي و خنده سر زد عاقبت بر لبانم گرچه عمري دير شد غصه نوزاده احساس من در قدمهاي تو آسان پير شد آمدي و تك سوار قصه ها پيش تو از اسب قصه زير شد آمدي و باورم شد كز ازل قلب من با عشق تو زنجير شد مرجان | |
|
| |
بهاره عضو باشگاه 1000 تایی
تعداد پستها : 7588 Location : قم Registration date : 2007-12-25
| عنوان: رد: انجمن شاعران زنده! الأحد أغسطس 03, 2008 1:41 pm | |
| غزلِ ناتمام ... به هر تار ِ جانام صد آواز هست دريغا که دستي به مضراب نيست. چو رويا به حسرت گذشتم، که شب
فروخفت و با کس سر ِ خواب نيست.
۱۳۳۹
احمد شاملو | |
|
| |
بهاره عضو باشگاه 1000 تایی
تعداد پستها : 7588 Location : قم Registration date : 2007-12-25
| عنوان: رد: انجمن شاعران زنده! الأحد أغسطس 03, 2008 1:43 pm | |
| شبانه
وان را که خبر شد، خبري بازنيامد... سعدي
آنکه دانست، زبان بست وان که ميگفت، ندانست...
□
چه غمآلوده شبي بود! وان مسافر که در آن ظلمت ِ خاموش گذشت و بر انگيخت سگان را به صداي ِ سُم ِ اسباش بر سنگ بيکه يک دَم به خيالاش گذرد
که فرودآيد شب را، گوئي
همه روياي ِ تبي بود.
چه غمآلوده شبي بود!
آذر ِ ۱۳۴۰ - احمد شاملو | |
|
| |
Arakadrish مشتاق
تعداد پستها : 986 Location : كاخك Registration date : 2007-12-04
| عنوان: رد: انجمن شاعران زنده! الخميس أغسطس 07, 2008 1:24 pm | |
| | |
|
| |
Jany عضو باشگاه 1000 تایی
تعداد پستها : 2939 Location : قلب شما Registration date : 2007-12-05
| عنوان: رد: انجمن شاعران زنده! الخميس أغسطس 07, 2008 2:30 pm | |
| تو عجب استعدادي داري ميدوني تو توي نوشتن مثل حافظي.. حافظ تو چند بيت اول غزلش يه چي ميگه آخرش يه چي ديگه.. تو مگه نگفتي آبگوشت نميخواي...؟حالا دوباره ميخواي باشه..آبگوشت هم چشم...به شرط اينكه به اسب من كاري نداشته باشين. آبگوشت كه كاري نداره... خوبه حالا كوفته تبريزي نميخواي..والا بايد ميرفتم پيش مامانم گريه كنم.. - Arakadrish نوشته است:
- ديگه سلمان هوس آبگوشت نميكنه مرجان چون
دوتايي با تك سوار قصه ها نشسته ان برنامه ميچينن كه بپرن پشت اسب سفيد قصه و خودشون رو برسونن به كله پزي سر محل و يه سيرابي شيردون چرب و چيلي بزنن به بدن
سنگدل من را ز آبِ گوشت مَنعم ميكني ؟ _____ آن تيليت خوشمزه را ناخورده زهرم ميكني ؟ هـم برفـتم من ، هــم آن رعناي دوسـت ! _____ بـاز هـم از طبـخ آن ،جانـا تـو پـروا ميـكني ؟
من هنوزم آبگوشت ميخوام
قشنگ بود بهاره جان ... دستت درد نكنه | |
|
| |
amin عضو باشگاه 1000 تایی
تعداد پستها : 2691 Registration date : 2007-12-02
| عنوان: رد: انجمن شاعران زنده! الخميس أغسطس 07, 2008 3:53 pm | |
| | |
|
| |
Jany عضو باشگاه 1000 تایی
تعداد پستها : 2939 Location : قلب شما Registration date : 2007-12-05
| عنوان: رد: انجمن شاعران زنده! الأحد أغسطس 10, 2008 2:41 pm | |
| فکر کنم اینجا با آشپزخونه اشتباه شده ولی خب ما که یه داداش امین بیشتر نداریم فقط از دلارام اجازه بگیرید منو برای اینکه توی انجمنش بوی غذا راه انداختم تنبیه نکنه | |
|
| |
amin عضو باشگاه 1000 تایی
تعداد پستها : 2691 Registration date : 2007-12-02
| عنوان: رد: انجمن شاعران زنده! الخميس أغسطس 14, 2008 7:25 am | |
| ... مقدور هستم درد و دلی با شما کنم یا گاه ، نام کوچکتان را صدا کنم
اصلا امید هست که با دستهایتان این دستهای غمزده را آشنا کنم
ساکت نشسته اید مرا سرزنش ساکت نشسته اید لب گریه وا کنم
الله و اکبر از جبروت سکوتتان طغیان کنید تا به شما اقتداء کنم
فرصت دهید تا پس آن روزهای تلخ دنیا خوب تازه تری دست و پا کنم
غمهای من اگر چه بزرگند ، لحظه ای فرصت دهید تا همه را برملا کنم
از دور دست دارمتان وز رو به رو اصلا نمی شود که چنین ادعا کنم
نه جراتی که بشکنم این بغض کهنه را نه تاب و طاقتی که شما را رها کنم ...
هی دلخوشم به این شبی لای خوابها یک بار نام کوچکتان را صدا کنم
محمد ویسی | |
|
| |
Jany عضو باشگاه 1000 تایی
تعداد پستها : 2939 Location : قلب شما Registration date : 2007-12-05
| عنوان: رد: انجمن شاعران زنده! الخميس أغسطس 14, 2008 10:13 am | |
| دوستان شرح پریشانی من گوش کنید داستان غم پنهانی من گوش کنید قصه بی سرو سامانی من گوش کنید گفت و گوی من و حیرنی من گوش کنید شرح این آتش جان سوز نگفتن تا کی سوختم سوختم این راز نهفتن تا کی روزگاری من و دل ساکن کویی بودیم ساکن کوی بت عربده جویی بودیم عقل و دین باخته،دیوانه رویی بودیم بسته سلسله ی سلسله مویی بودیم کس در آن سلسله غیر از من و دل بند نبود یک گرفتار از این جمله که هستند نبود نرگس غمز ه زنش اینهمه بیمار نداشت سنبل پرشکنش هیچ گرفتار نداشت اینهمه مشتری و گرمی بازار نداشت یوسفی بود ولی هیچ خریدار نداشت اول آن کس که خریدار شدش من بودم باعث گرمی بازار شدش من بودم عشق من شد سبب خوبی و رعنایی او داد رسوایی من شهرت زیبایی او بسکه دادم همه جا شرح دلارایی او شهر پر گشت ز سودای تماشایی او این زمان عاشق سرگشته فراوان دارد کی سر برگ من و بی سر و سامان دارد چاره اینست و ندارم به از این رای دگر که دهم جای دگر دل به دل آرای دگر چشم خود فرش کنم زیر کف پای دگر بر کف پای دگر بوسه زنم جای دگر بعد از این رای من اینست و همین خواهد بود من بر این هستم و البته چنین خواهد بود پیش او یار و نو یار کهن هر دو یکی است حرمت مدعی و حرمت من هر دو یکی است قول زاغ و غزل مرغ چمن هر دو یکی است نغمه بلبل و غوغای زغن هر دو یکی است این ندانسته که قدر همه یکسان نبود زاغ را مرتبه مرغ خوش الحان نبود چون چنین است پی کار دگر باشم به چند روزی پی دلدار دگر باشم به عندلیب گل رخسار دگر باشم به مرغ خوش نغمه گلزار دگر باشم به نو گلی کو که شوم بلبل دستان سازش سازم از تازه جوانان چمن ممتازش آن که بر جانم از او دم به دم آزاری هست میتوان یافت که بر دل زمنش باری هست از من و بندگی من اگرش عاری هست بفروشد که هبه گوشه خریداری هست به وفاداری من نیست در این شهر کسی بنده ای همچو مرا هست خریدار بسی مدتی در ره عشق تو دویدیم بس است راه صد بادیه ی درد بریدیم بس است قدم از راه طلب باز کشیدیدم بس است اول و آخر این مرحله دیدیم بس است بعد از این ما و سر کوی دل آرای دگر با غزالی به غزلخوانی و غوغای دگر تو مپندار که مهر از دل محزون نرود آتش عشق به جان افتد و بیرون نرود وین محبت به صد افسانه و افسون نرود چه گمان غلط ااست این،برود چون نرود چند کس از تو و یاران تو آزرده شود دوزخ از سردی این طایفه افسرده شود .......... وحشی بافقی | |
|
| |
| انجمن شاعران زنده! | |
|