| انجمن شاعران زنده! | |
|
+14G H A Z A L mona Assal maryashena Arakadrish s@ba Jany الهام yasamiin Yasaman amin بهاره MajidDiab دلارام 18 مشترك |
|
نويسنده | پيام |
---|
Jany عضو باشگاه 1000 تایی
تعداد پستها : 2939 Location : قلب شما Registration date : 2007-12-05
| عنوان: رد: انجمن شاعران زنده! الجمعة سبتمبر 12, 2008 7:54 am | |
| این شعر هم تقدیم به دلارام عزیزم که میگه شعرای منو دوست داره امیدوارم از این هم خوشت بیاد عزیزم ......................................... به یاد روی ماه تو همه شب را سحر کردم سحرگاهان ز عشقم هر دو عالم را خبر کردم فرستادم به سویت آه دل را و عجب این است که تا تو با یکی آه شکسته من سفر کردم ز چشمم نور می تابد به تاریکی ایامم از آن لحظه که من بر صورت ماهت نظر کردم خدا را شکر میگویم که تنها با تو عاشق کرد مرا کز عاشقی در طول عمر خود حذر کردم چه گویم زان نفسهایی که قبل از تو بر آوردم جز اینکه زندگی را بی تو من عمری هدر کردم مرجان | |
|
| |
بهاره عضو باشگاه 1000 تایی
تعداد پستها : 7588 Location : قم Registration date : 2007-12-25
| عنوان: رد: انجمن شاعران زنده! الجمعة سبتمبر 12, 2008 10:02 am | |
| من که رفتم بنویسید دمش گرم نبود بنویسید صدا بود ولی نرم نبود
خانه در خاک خدا داشت ، تماشایی بود بنویسید دو خط مانده به تنهایی بود
بنویسید که با ماه ،کبوتر می چید از لب باغچه ها بوسه ي باور می چید
بنویسید که با چلچله ها الفت داشت اهل دل بود وَ با فاصله ها نسبت داشت
دلش از زمزمهء نور عطش می بارید ریشه در ماه ، ولی روی زمین میتابید
بنویسید زبان داشت ولی لال نشد بنویسید که پوسید ولی کال نشد
پُرِ طوفان غزل بود ولی سیل نداشت بنویسید که دل داشت ولی میل نداشت
پنجه بر پنجرهء روشن فردا می زد وسعت حوصله اش طعنه به دریا می زد
بنویسید به قانونِ عطش ، آب نداد و کسی کودک احساسش را تاب نداد
سرد و سرما زده از سمت کویر آمده بود کودکی بود که در هیاتِ پیر آمده بود
تا صدای دل خود چند تپش فاصله داشت گاه با فلسفهء عشق کمی مسئله داشت | |
|
| |
بهاره عضو باشگاه 1000 تایی
تعداد پستها : 7588 Location : قم Registration date : 2007-12-25
| عنوان: رد: انجمن شاعران زنده! الجمعة سبتمبر 12, 2008 11:33 am | |
| عمری به هر کوی و گذر گشتم که پیدایت کنم
اکنون که پیداکرده ام ٬ بنشین تماشــــایت کنم
الماس اشک شوق را ناجی به گیسویت نهم
گل های بـــــاغ شعر را زیب سراپـــــایت کنم
بنشین که من با هرنظر٬ با چشم دل ٬ با چشم سر
هــــر لحظه خود را مست تـــــر ٬ از روی زیبایت کنم
بنشینم و بنشانمت آنسان که خواهم خوانمت
وین جان بر لب مانده را مهمـــــان لبهایت کنم
بوسم تو را با هر نفس ٬ ای بخت دور از دسترس
وربانگ داری که بسن ! غمگین تماشــــایت کنم
تا کهکشان ٬ تا بی نشان ٬ بازو به بازویت دهم
با همزبانی ٫ همدلی ٬ جان را هم آوایـــت کنم
ای عطـــر و نور توامــــان٬ یک دم اگر یابم امــــان
در شعری از رنگین کمان بانوی رنگین کمانت کنم
بانوی رویاهای من ٬ خورشید دنیاهای من
امیدفرداهای من ٬ تا کی تمنایت کنــــــم ؟ | |
|
| |
دلارام عضو باشگاه 1000 تایی
تعداد پستها : 4639 Location : تهران Registration date : 2007-12-02
| عنوان: رد: انجمن شاعران زنده! السبت سبتمبر 13, 2008 2:59 am | |
| - Jany نوشته است:
- این شعر هم تقدیم به دلارام عزیزم که میگه
شعرای منو دوست داره امیدوارم از این هم خوشت بیاد عزیزم ......................................... به یاد روی ماه تو همه شب را سحر کردم سحرگاهان ز عشقم هر دو عالم را خبر کردم فرستادم به سویت آه دل را و عجب این است که تا تو با یکی آه شکسته من سفر کردم ز چشمم نور می تابد به تاریکی ایامم از آن لحظه که من بر صورت ماهت نظر کردم خدا را شکر میگویم که تنها با تو عاشق کرد مرا کز عاشقی در طول عمر خود حذر کردم چه گویم زان نفسهایی که قبل از تو بر آوردم جز اینکه زندگی را بی تو من عمری هدر کردم مرجان وااااااااااااااااااااای مرسی عزیزم همه شعرات قشنگن ولی این از همشون قشنگتره من با وزن و این چیزا توی شعر آشناییت ندارم، ولی از وزنی که این شعر روش گفته شده خیلی خوشم میاد ممنون مرجان عزیزم، این شعر زیبا رو برای یادگاری نگه می دارم ایشاا... طبعت همیشه اینقدر لطیف باشه و چشمه احساسات قشنگت جوشان | |
|
| |
Jany عضو باشگاه 1000 تایی
تعداد پستها : 2939 Location : قلب شما Registration date : 2007-12-05
| عنوان: رد: انجمن شاعران زنده! السبت سبتمبر 13, 2008 4:43 am | |
| خوشحالم که دوست داشتی قابلت رو نداره عزیزم - دلارام نوشته است:
- Jany نوشته است:
- این شعر هم تقدیم به دلارام عزیزم که میگه
شعرای منو دوست داره امیدوارم از این هم خوشت بیاد عزیزم ......................................... به یاد روی ماه تو همه شب را سحر کردم سحرگاهان ز عشقم هر دو عالم را خبر کردم فرستادم به سویت آه دل را و عجب این است که تا تو با یکی آه شکسته من سفر کردم ز چشمم نور می تابد به تاریکی ایامم از آن لحظه که من بر صورت ماهت نظر کردم خدا را شکر میگویم که تنها با تو عاشق کرد مرا کز عاشقی در طول عمر خود حذر کردم چه گویم زان نفسهایی که قبل از تو بر آوردم جز اینکه زندگی را بی تو من عمری هدر کردم مرجان وااااااااااااااااااااای مرسی عزیزم همه شعرات قشنگن ولی این از همشون قشنگتره من با وزن و این چیزا توی شعر آشناییت ندارم، ولی از وزنی که این شعر روش گفته شده خیلی خوشم میاد ممنون مرجان عزیزم، این شعر زیبا رو برای یادگاری نگه می دارم ایشاا... طبعت همیشه اینقدر لطیف باشه و چشمه احساسات قشنگت جوشان | |
|
| |
بهاره عضو باشگاه 1000 تایی
تعداد پستها : 7588 Location : قم Registration date : 2007-12-25
| عنوان: رد: انجمن شاعران زنده! السبت سبتمبر 13, 2008 11:20 am | |
| در منی و این همه ز من جدا با منی ور دیده ات بسوی غیر بهر من نمانده راه گفتگو تو نشسته گرم گفتگوی غیر غرق غم دلم به سینه می تپد با تو بی قرار و بی تو بی قرار وای از آن دمی که بیخبر زمن بر کشی تو رخت خویش از این دیار سایه تو ام بهر کجا روی سر نهاده ام به زیر پای تو چون تو در جهان نجسته ام هنوز تا که برگزینمش به جای تو شادی و غم منی به حیرتم خواهم از تو ... در تو آورم پناه موج وحشیم که بی خبر ز خویش گشته ام اسیر جذبه های ماه گفتی از تو بگسلم ... دریغ و درد رشته وفا مگر گسستنی است ؟ بگسلم ز خویش و از تو نگسلم عهد عاشقان مگر شکستنی است ؟ دیدمت شبی بخواب و سرخوشم وه ... مگر به خوابها ببینمت غنچه نیستی که مست اشتیاق خیزم و ز شاخه ها بچینمت شعله میکشد به ظلمت شبم آتش کبود دیدگان تو ره مبند... بلکه ره برم شوق در سراچه غم نهان تو | |
|
| |
دلارام عضو باشگاه 1000 تایی
تعداد پستها : 4639 Location : تهران Registration date : 2007-12-02
| عنوان: رد: انجمن شاعران زنده! السبت سبتمبر 13, 2008 4:25 pm | |
| دلا شب ها نمي نالي به زاري سر راحت به بالين مي گذاري ! تو صاحب درد بودي ناله سر كن خبر از درد بي دردي نداري . بنال اي دل كه مرگت زندگانيست
مباد آن دم كه چنگ نغمه سازت ز دردي برنيانگيزد نوايي مباد آن دم كه عود تار و پودت نسوزد در هواي آشنايي دلي خواهم كه از او درد خيزد بسوزد‚ عشق ورزد‚ اشك ريزد!
به فريادي سكوت جانگزا را به هم زن‚ در دل شب‚ هاي و هوي كن و گر ياراي فريادت نمانده ست چو مينا گريه پنهان در گلو كن صفاي خاطر دل ها زدرد است دل بي درد همچون گور سرد است! | |
|
| |
MajidDiab عضو باشگاه 1000 تایی
تعداد پستها : 6314 Age : 39 Location : تهران / تبریز Registration date : 2007-12-05
| عنوان: رد: انجمن شاعران زنده! السبت سبتمبر 13, 2008 6:46 pm | |
| ترا من چشم در راهم شباهنکام که میگیرند در شاخ تلاجن سایه ها رنگ سیاهی وزان دلخستگانت راست اندوهی فراهم؛ ترا من چشم در راهم. شباهنگام، در آندم که بر جا دره ها چون مرده ماران خفتگانند؛ در آن نوبت که بندد دست نیلوفر به پای سرو کوهی دام، گرم یاد آوری یا نه، من از یادت نمی کاهم؛ ترا من چشم در راهم. | |
|
| |
بهاره عضو باشگاه 1000 تایی
تعداد پستها : 7588 Location : قم Registration date : 2007-12-25
| عنوان: رد: انجمن شاعران زنده! الأحد سبتمبر 14, 2008 12:57 pm | |
| من باختم
زندگی یعنی بازی
سه ، دو ، یک
سوت داور
بازی شروع شد
...
دویدی ، دست و پا زدی
غرق شدی ، دل شکستی
عاشق شدی ، بی رحم شدی
مهربون شدی بچه بودی ، بزرگ شدی
پیر شدی
... سوت داور
بازی تمام شد
زندگی را باختی
اين مطلب آخرين بار توسط بهاره در الأحد سبتمبر 14, 2008 3:07 pm ، و در مجموع 1 بار ويرايش شده است. | |
|
| |
MajidDiab عضو باشگاه 1000 تایی
تعداد پستها : 6314 Age : 39 Location : تهران / تبریز Registration date : 2007-12-05
| عنوان: رد: انجمن شاعران زنده! الأحد سبتمبر 14, 2008 2:45 pm | |
| نشاید بنی آدم خاک زاد / که در سر کند کبر و تندی و باد تو را با چنین گرمی و سرکشی / نپندارم از خاکی از آتشی | |
|
| |
بهاره عضو باشگاه 1000 تایی
تعداد پستها : 7588 Location : قم Registration date : 2007-12-25
| عنوان: رد: انجمن شاعران زنده! الأحد سبتمبر 14, 2008 4:13 pm | |
| من پذیرفتم که عشق افسانه است
این دل درد آشنا دیوانه است
می روم شاید فراموشت کنم
با فراموشی هم آغوشت کنم
می روم از رفتن من شاد باش
از عذاب دیدنم آزاد باش
گرچه تو تنها تراز ما می روی
آرزو دارم ولی عاشق شوی
آرزو دارم بفهمی درد را
تلخی برخوردهای سرد را | |
|
| |
بهاره عضو باشگاه 1000 تایی
تعداد پستها : 7588 Location : قم Registration date : 2007-12-25
| عنوان: رد: انجمن شاعران زنده! الأحد سبتمبر 14, 2008 4:14 pm | |
| براي خواب معصومانهء عشق كمك كن بستري از گل بسازيم براي كوچ شب هنگام وحشت كمك كن با تن هم پل بسازيم كمك كن سايه بوني از ترانه براي خواب ابريشم بسازيم كمك كن با كلام عاشقانه براي زخم شب مرهم بسازيم بذار قسمت كنيم تنهاييمونو ميون سفرهء شب تو با من بذار بين من و تو ، دستاي ما پلي باشه واسه از خود گذشتن تورو ميشناسم اي شبگرد عاشق تو با اسم شب من آشنايي از اندوه و تو و چشم تو پيداست كه از ايل و تبار عاشقايي تورو ميشناسم اي سر در گريبون غريبگي نكن با هق هق من تن شكستت و بسپار به دست نوازشهاي دست عاشق من بذار قسمت كنيم تنهاييمونو ميون سفرهء شب تو با من بذار بين من و تو دستاي ما پلي باشه واسه از خود گذشتن به دنبال كدوم حرف و كلامي سكوتت گفتنه تمام حرفاست تورو از تپش قلبت شناختم تو قلبت قلب عاشقهاي دنياست تو با تن پوشي از گلبرگ و بوسه منو به جشن نور و آينه بردي چرا از سايه هاي شب بترسم تو خورشيدو به دست من سپردي بذار قسمت كنيم تنهاييمونو ميون سفرهء شب تو با من بذار بين من و تو ، دستاي ما پلي باشه واسه از خود گذشتن كمك كن جاده هاي مه گرفته منه مسافرو از تو نگيرن كمك كن تا كبوترهاي خسته به يخ بستگي شاخه نميرن كمك كن از مسافرهاي عاشق سراغ مهربوني رو بگيريم كمك كن تا براي هم بمونيم كمك كن تا براي هم بميريم بذار قسمت كنيم تنهاييمونو ميون سفرهء شب تو با من بذار بين من و تو ، دستاي ما پلي باشه واسه از خود گذشتن
| |
|
| |
بهاره عضو باشگاه 1000 تایی
تعداد پستها : 7588 Location : قم Registration date : 2007-12-25
| عنوان: رد: انجمن شاعران زنده! الأحد سبتمبر 14, 2008 4:15 pm | |
| به چه قيمتي گذشتي از شبهاي خيس مهتاب چي گذاشتيم از من وتو به جز آرزوي براق
به چه قيمتي غرورو سر راهمون كشيديم چرا لحظه هاي با هم بودنامونو نديديم
خوب من ما هر دو باختيم توي اين بازي بي خود هر دو تامون كم گذاشتيم كه ترانه هامون هم مرد
چيزي از لحظه نمونده، من وتو لحظه رو كشتيم حكم اعدام دلامون با غرور مون نوشتيم
اگه دوسم نداري بروم نيار يه چيزي از غرورم واسم بزار
نذار تو فكر تنهاي گم بشم نزار حرف و حديث مردم بشم
دلمو اينقده نشكن آخه اين دل عاشقت بود ول نكن اين قلب خونو آخه روزي لايقت بود
دلمو اينقدر نسوزون مگه چي مونده از اين دل رفتي و با بي وفايت زدي مهر نقص باطل
تو كه دوست نداشتي باشي چرا آتيشم كشيدي اون كه تو خودخواهيت مرد دل من بود، تو نديدي
از تو خونه وجودم به چه آسوني پريدي ريختن غرور اين مردو نديدي، نشنيدي
اگه دوسم نداري بروم نيار يه چيزي از غرورم واسم بزار
نذار تو فكر تنهايي گم بشم نزار حرف و حديث مردم بشم | |
|
| |
بهاره عضو باشگاه 1000 تایی
تعداد پستها : 7588 Location : قم Registration date : 2007-12-25
| عنوان: رد: انجمن شاعران زنده! الأربعاء سبتمبر 17, 2008 4:44 pm | |
| سینه پر شورم و آواز را گم کرده ام
بال و پر دارم ولی پرواز را گم کرده ام
رونق انجام من در خانه آواز ماند چهل کلید خانه آوار را گم کرده ام
چارقم سر،پای تندر،بی اگر دروازه وار آه،اما رفتن تک تاز را گم کرده ام
چشم در راهم نگاهم بیکران را آرزوست حاصل اما چشم و چشم انداز را گم کرده ام
های و هویی دارم و در غربتم از این غرور سازم اما زخمه دمساز را گم کرده ام
هم نوای خویش بودم در گذار زندگی هم نوا و هم نواپرداز را گم کرده ام
طفل بازیگوش عشقم،درس و مشقم عشق و عیش راه مکتب خانه شیراز را گم کرده ام
در نمازم راز دارم با خدای چاره ساز ر از را گم کرده ام همراز را گم کرده ام | |
|
| |
Jany عضو باشگاه 1000 تایی
تعداد پستها : 2939 Location : قلب شما Registration date : 2007-12-05
| عنوان: رد: انجمن شاعران زنده! الخميس سبتمبر 18, 2008 9:36 am | |
| راهیست راه عشق که هیچش کناره نیست آنجــا جز انکه جان بســــــپارند چاره نیست هرگه که دل به عشق نهی خوش دمـی بود در کار خیر حاجـــت هیچ استخــــاره نیست ما را زمنـــع عقـــل مترســان و مــی بیـــار کان شحنه در ولایت ما هیــــــچ کاره نیست از چشـــم خود بپرس که ما را که میکشـــد جانا گنــاه طالــع و جـــــرم ســـــتاره نیست او را به چشـــم پاک تــوان دیــد چـون هـلال هــر دیده جای جلــــــــوه آن ماه پاره نیست فرصت شمـــر طریقــت رندی که این نشـان چون راه گنـــج بر همه کس آشــکاره نیست نگرفـــت در تو گـریـه حافــــظ به هیــــــچ رو حیران آن دلـــم که کم از سـنگ خاره نیست | |
|
| |
MajidDiab عضو باشگاه 1000 تایی
تعداد پستها : 6314 Age : 39 Location : تهران / تبریز Registration date : 2007-12-05
| عنوان: رد: انجمن شاعران زنده! الأربعاء سبتمبر 24, 2008 12:26 am | |
| اگر شبها همه قدر بودی/ شب قدر بی قدر بودی گر سنگ همه لعل بدخشان بودی / پس قیمت لعل و سنگ یکسان بودی سعدی | |
|
| |
دلارام عضو باشگاه 1000 تایی
تعداد پستها : 4639 Location : تهران Registration date : 2007-12-02
| عنوان: رد: انجمن شاعران زنده! الخميس سبتمبر 25, 2008 8:06 pm | |
| سحر با باد میگفتم حدیث آرزومندی خطاب آمد که واثق شو به الطاف خداوندی دعای صبح و آه شب کلید گنج مقصود است بدین راه و روش میرو که با دلدار پیوندی قلم را آن زبان نبود که سر عشق گوید باز ورای حد تقریر است شرح آرزومندی الا ای یوسف مصری که کردت سلطنت مغرور پدر را بازپرس آخر کجا شد مهر فرزندی جهان پیر رعنا را ترحم در جبلت نیست ز مهر او چه میپرسی در او همت چه میبندی همایی چون تو عالی قدر حرص استخوان تا کی دریغ آن سایه همت که بر نااهل افکندی در این بازار اگر سودیست با درویش خرسند است خدایا منعمم گردان به درویشی و خرسندی به شعر حافظ شیراز میرقصند و مینازند سیه چشمان کشمیری و ترکان سمرقندی | |
|
| |
بهاره عضو باشگاه 1000 تایی
تعداد پستها : 7588 Location : قم Registration date : 2007-12-25
| عنوان: رد: انجمن شاعران زنده! الإثنين أكتوبر 06, 2008 9:17 am | |
| ربما عجزت روحي ان تلقاكي وعجزت عيني ان تراكي ولكن لم يعجز قلبي ان ينساكي. اذا العين لم تراكي فالقلب لن ينساكي . احبك موت.... لا تسأليني ما الدليل ارايت رصاصه تسأل القتيل . ربما يبيع الانسان شيئا قد شراه لكن لا يبيع قلباً قد هواه . لا تسأليني عن الندى فلن يكون ارق من صوتك ولا تسأليني عن وطني فقد اقمته بين يديك ولا تسألني عن اسمي فقد نسيته عندما احببتك. كنت انوي ان احفر اسمك على قلبي ولكنني خشيت ان تزعجك دقات قلبي. أن يأست يوما من حبك وفكرت في الانتحار فلن اشنق نفسي او اطلق على نفسي النار ولن القي نفسي من ناطحة سحاب لاني اعرف وباختصار ان عينيكي اسرع وسيله للانتحار. لا ثقه لدي الا عينيكي فعيناكي ارض لا تخون فدعيني انظر اليهما دعيني اعرف من اكون. لماذا لماذا طريقنا طويل مليء بالاشواك لماذا بين يدي ويديك سرب من الاسلاك لماذا حين اكون انا هنا تكوني انتي هناك. لو كان لي قلبان لعشت بواحد وابقيت قلبا في هواك يتعذب. انا احبك حاولي ان تساعديني فإن من بدأ المآسي ينهيها وإن من فتح الابواب يغلقها وإن من اشعل النيران يطفيها تحیاتی | |
|
| |
بهاره عضو باشگاه 1000 تایی
تعداد پستها : 7588 Location : قم Registration date : 2007-12-25
| عنوان: رد: انجمن شاعران زنده! الإثنين أكتوبر 06, 2008 9:18 am | |
| پنج وارونه چه معنا دارد ؟! خواهر کوچکم از من پرسيد من به او خنديدم کمي آزرده و حيرت زده گفت روي ديوار و درختان ديدم باز هم خنديدم گفت ديروز خودم ديدم پسر همسايه پنج وارونه به مينو ميداد آنقَدَر خنده برم داشت که طفلک ترسيد بغلش کردم و بوسيدم و با خود گفتم بعدها وقتي غم سقف کوتاه دلت را خم کرد بي گمان مي فهمي - پنج وارونه چه معنا دارد | |
|
| |
بهاره عضو باشگاه 1000 تایی
تعداد پستها : 7588 Location : قم Registration date : 2007-12-25
| عنوان: رد: انجمن شاعران زنده! الإثنين أكتوبر 06, 2008 9:19 am | |
|
گل شکسته
شاخه گلی شکسته تو دسته تو اسیرم
اگه نیایی تو پیشم یه وقت دیدی میمیرم
محتاج یک نگاتم تا جون دارم فداتم
محتاج یک نگاه و قهر بکنی میمیرم
دستو پامو گم می کنم
وقتی نگام می کنی تو
نفس نفس هول می کنم
وقتی صدام می کنی تو
تو دفتره خاطره هام
تو ذهن و تو آرزوهام
اسم تو هم شده فراموش
اسم تو هم شده فراموش
یادم دادی بسوزم... دارم می سوزم...دارم می سوزم
اشکه چشامو دیدی بگو به چی رسیدی
قسم به بی قراریت مردم از چشم انتظاریت
محتاج یک نگاتم تا جون دارم فداتم
محتاج یک نگاه و قهر بکنی میمیرم
دستو پامو گم می کنم
وقتی نگام می کنی تو
نفس نفس هول می کنم
وقتی صدام می کنی تو
تو دفتره خاطره هام
تو ذهن و تو آرزوهام
اسم تو هم شده فراموش
اسم تو هم شده فراموش
می دونی که دوست دارم
واسه اینه که دل می سوزونی تو
گفتم بهت دوست دارم
اما حالا من پشیمونم
برو به درک برو به درک برو به درک
برو به درک...
| |
|
| |
mona میزبان
تعداد پستها : 201 Age : 42 Location : ایران/تهران Registration date : 2008-01-31
| عنوان: رد: انجمن شاعران زنده! الإثنين أكتوبر 06, 2008 6:50 pm | |
| | |
|
| |
بهاره عضو باشگاه 1000 تایی
تعداد پستها : 7588 Location : قم Registration date : 2007-12-25
| عنوان: رد: انجمن شاعران زنده! الثلاثاء أكتوبر 07, 2008 1:33 am | |
| | |
|
| |
MajidDiab عضو باشگاه 1000 تایی
تعداد پستها : 6314 Age : 39 Location : تهران / تبریز Registration date : 2007-12-05
| عنوان: رد: انجمن شاعران زنده! الأربعاء أكتوبر 08, 2008 6:54 am | |
| ابر و باد و مه و خورشيد و فلك در كارند / تا تو ناني به كف آري و به غفلت نخوري / همه از بهر تو سرگشته و فرمانبردار / شرط انصاف نباشد كه تو فرمان نبري | |
|
| |
Jany عضو باشگاه 1000 تایی
تعداد پستها : 2939 Location : قلب شما Registration date : 2007-12-05
| عنوان: رد: انجمن شاعران زنده! الخميس أكتوبر 09, 2008 3:12 pm | |
| به احساس کودک بودم شاد و سرگرم رویا دنیایم به بزرگی دستان گشوده عروسکم بود و سقف آرزوهایم گودی دستان مادرم تو آمدی.... ومن به یک نگاه تو بزرگ شدم رویایم از یادم رفت دنیایم در تو کوچک شد و آرزویم بر گونه ام فروریخت تو آمدی و من...
(مرجان) ............. فکر کنم قبلا هم این شعر رو گذاشته بودم ولی تو یه تاپیک دیگه بود | |
|
| |
MajidDiab عضو باشگاه 1000 تایی
تعداد پستها : 6314 Age : 39 Location : تهران / تبریز Registration date : 2007-12-05
| عنوان: رد: انجمن شاعران زنده! الخميس أكتوبر 09, 2008 3:49 pm | |
| بد گهر را علم و فن آموختن / دادن تيغ است دست راهزن / تيغ دادن در كف زنگى مست / به كه افتد علم ناكس را بدست / علم و مال و منصب و جان و قران / فتنه آرد در كف بدگوهران / چون قلم در دست غدارى فتاد / لاجرم منصور بر دارى فتاد | |
|
| |
| انجمن شاعران زنده! | |
|