هل تريد التفاعل مع هذه المساهمة؟ كل ما عليك هو إنشاء حساب جديد ببضع خطوات أو تسجيل الدخول للمتابعة.


 
الرئيسيةالرئيسية  PortalPortal  جستجوجستجو  أحدث الصورأحدث الصور  ثبت نامثبت نام  ورود  

 

 انجمن شاعران زنده!

اذهب الى الأسفل 
+14
G H A Z A L
mona
Assal
maryashena
Arakadrish
s@ba
Jany
الهام
yasamiin
Yasaman
amin
بهاره
MajidDiab
دلارام
18 مشترك
رفتن به صفحه : الصفحة السابقة  1 ... 9 ... 14, 15, 16 ... 19 ... 23  الصفحة التالية
نويسندهپيام
بهاره
عضو باشگاه 1000 تایی
عضو باشگاه 1000 تایی
بهاره


تعداد پستها : 7588
Location : قم
Registration date : 2007-12-25

انجمن شاعران زنده! - صفحة 15 Empty
پستعنوان: رد: انجمن شاعران زنده!   انجمن شاعران زنده! - صفحة 15 Icon_minitimeالثلاثاء فبراير 24, 2009 2:21 pm

هر ذره ازو در سر، سودای دگر دارد
هر قطره ازو در دل، دریای دگر دارد
در حلقه‌ی زلف او، دل راست عجب شوری
در سلسله دیوانه، غوغای دگر دارد
در سینه‌ی خم هر چند، بی جوش نمی‌باشد
در کاسه‌ی سرها می غوغای دگر دارد
نبض دل بیتابان، زین دست نمی‌جنبد
این موج سبک جولان، دریای دگر دارد
در دایره‌ی امکان، این نشاه نمی‌باشد
پیمانه‌ی چشم او، صهبای دگر دارد
در شیشه‌ی گردون نیست، کیفیت چشم او
این ساغر مردافکن، مینای دگر دارد
شوخی که دلم خون کرد، از وعده خلافیها
فردای قیامت هم، فردای دگر دارد
ای خواجه‌ی کوته بین، بیداد مکن چندین
کاین بنده‌ی نافرمان، مولای دگر دارد
از گفته‌ی مولانا، مدهوش شدم صائب
این ساغر روحانی، صهبای دگر دارد
بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل
بهاره
عضو باشگاه 1000 تایی
عضو باشگاه 1000 تایی
بهاره


تعداد پستها : 7588
Location : قم
Registration date : 2007-12-25

انجمن شاعران زنده! - صفحة 15 Empty
پستعنوان: رد: انجمن شاعران زنده!   انجمن شاعران زنده! - صفحة 15 Icon_minitimeالثلاثاء فبراير 24, 2009 2:22 pm

خوش آن که از دو جهان گوشه‌ی غمی دارد
همیشه سر به گریبان ماتمی دارد
تو مرد صحبت دل نیستی، چه می‌دانی
که سر به جیب کشیدن چه عالمی دارد
هزار جان مقدس فدای تیغ تو باد
که در گشایش دلها عجب دمی دارد!
لب پیاله نمی‌آید از نشاط به هم
زمین میکده خوش خاک بی‌غمی دارد!
تو محو عالم فکر خودی، نمی‌دانی
که فکر صائب ما نیز عالمی دارد
بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل
Saghar
عضو باشگاه 1000 تایی
عضو باشگاه 1000 تایی
Saghar


تعداد پستها : 6513
Location : یه جایی میون مردم خاکی
Registration date : 2008-12-24

انجمن شاعران زنده! - صفحة 15 Empty
پستعنوان: رد: انجمن شاعران زنده!   انجمن شاعران زنده! - صفحة 15 Icon_minitimeالثلاثاء فبراير 24, 2009 4:59 pm

تا ز شاه این پنج بیت الحق شنیدم *** طبع من مستغنی از در ثمین شد
«عید مولود امیر الممنین شد *** عالم بالا و پایین عنبرین شد

از برای مژده‌ی این عید حیدر *** جبرییل از آسمان اندر زمین شد

پنج عنصر حیدر کرار دارد *** قدرت حق زان که با خاکش عجین شد

ذوالفقار کج چنین گوید به عالم *** راست از دست خدا شرع مبین شد

ناظم خرگاه اسرافیل باشد *** حاجب درگاه جبریل امین شد»

دست حق از پرده گردید آشکارا *** تا علی دستش برون از آستین شد

تا عجایبها کند ظاهر ز باطن *** در نظر گاهی چنان گاهی چنین شد

تا قدم زد در جهان آفرینش *** آفرین بر جانش از جان آفرین شد

عقد آب و خاک را بر بست محکم *** خرگه افلاک را حبل المتین شد

آفتاب از طلعت او شد منور *** آسمان از خرمنوی خوشه‌چین شد

هم به صورت قبله‌ی ارباب معنی *** هم به معنی کعبه‌ی اهل یقین شد

هم ملایک را به هر جا کرد یاری *** هم خلایق را به هر حالت معین شد

هم عدویش وارد قعر جهنم *** هم محبش داخل خلد برین شد

بر خلیل از مهر آن خورشید رحمت *** آتش نمرود باغ یاسمین شد

در شب معراج ذات عرش سیرش *** با احد بود و به احمد هم نشین شد

کس علی را جز خدا نشناخت آری *** قابل این نکته خیرالمرسلین شد

کی تواند عقل بشناسد کسی را *** کز طفیلش خلقت آن ماء و طین شد

پیش بود از اول و آخر از آن رو *** پیشوای اولین و آخرین شد

تا فروغی رکن دین گردید بر پا *** ظل یزدان ناصر ارکان دین شد
بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل
amin
عضو باشگاه 1000 تایی
عضو باشگاه 1000 تایی
amin


تعداد پستها : 2691
Registration date : 2007-12-02

انجمن شاعران زنده! - صفحة 15 Empty
پستعنوان: رد: انجمن شاعران زنده!   انجمن شاعران زنده! - صفحة 15 Icon_minitimeالأربعاء فبراير 25, 2009 11:04 am

به دیدارم بیا هر شب ، در این تنهایی ِ تنها و تاریک ِ خدا مانند
دلم تنگ است .
بیا ای روشن ، ای روشن تر از لبخند
شبم را روز کن در زیر سرپوش سیاهیها
دلم تنگ است.
بیا بنگر، چه غمگین و غریبانه
در این ایوان سرپوشیده ، وین تالاب مالامال
دلی خوش کرده ام با این پرستوها و ماهیها
و این نیلوفر آبی و این تالاب مهتابی
بیا ای همگناه ِ من درین برزخ
بهشتم نیز و هم دوزخ
به دیدارم بیا ، ای همگناه ، ای مهربان با من
که اینان زود می پوشند رو در خوابهای بی گناهیها
و من می مانم و بیداد بی خوابی.
در این ایوان سرپوشیده ی متروک
شب افتاده ست و ر تالاب ِ من دیری ست
که درخوابند آن نیلوفر آبی و ماهیها، پرستوها
بیا امشب که بس تاریک و تنهایم
بیا ای روشنی ، اما بپوشان روی
که می ترسم ترا خورشید پندارند
و می ترسم همه از خواب برخیزند
و می ترسم همه از خواب برخیزند
و می ترسم که چشم از خواب بردارند
نمی خواهم ببیند هیچ کس ما را
نمی خواهم بداند هیچ کس ما را
و نیلوفر که سر بر می کشد از آب
پرستوها که با پرواز و با آواز
و ماهیها که با آن رقص غوغایی
نمی خواهم بفهمانند بیدارند.
شب افتاده ست و من تنها و تاریکم
و در ایوان و در تالاب من دیری ست در خوابند
پرستوها و ماهیها و آن نیلوفر آبی
بیا ای مهربان با من !
بیا ای یاد مهتابی !

مهدی اخوان ثالث
بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل
بهاره
عضو باشگاه 1000 تایی
عضو باشگاه 1000 تایی
بهاره


تعداد پستها : 7588
Location : قم
Registration date : 2007-12-25

انجمن شاعران زنده! - صفحة 15 Empty
پستعنوان: رد: انجمن شاعران زنده!   انجمن شاعران زنده! - صفحة 15 Icon_minitimeالأربعاء فبراير 25, 2009 1:28 pm


ساقیا وقت صبوح آمد بیار آن جام را
می پرستانیم در ده باده‌ی گلفام را
زاهدانرا چون ز منظوری نهانی چاره نیست
پس نشاید عیبت کردن رند درد آشام را
احتراز از عشق میکردم ولی بیحاصلست
هر که از اول تصور میکند فرجام را
من ببوی دانه‌ی خالش بدام افتاده‌ام
گر چه صید نیکوان دولت شمارد دام را
هر که او را ذره‌ئی با ماهرویان مهر نیست
بر چنین عامی فضیلت می‌نهند انعام را
شام را از صبح صادق باز نشناسم ز شوق
چون مهم پرچین کند برصبح صادق شام را
گر بدینسان بر در بتخانه‌ی چین بگذرد
بت‌پرستان پیش رویش بشکنند اصنام را
بر گدایان حکم کشتن هست سلطانرا ولیک
هم بلطف عام او امید باشد عام را
چون به هر معنی که بینی تکیه بر ایام نیست
حیف باشد خواجو ار ضایع کنی ایام را
بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل
بهاره
عضو باشگاه 1000 تایی
عضو باشگاه 1000 تایی
بهاره


تعداد پستها : 7588
Location : قم
Registration date : 2007-12-25

انجمن شاعران زنده! - صفحة 15 Empty
پستعنوان: رد: انجمن شاعران زنده!   انجمن شاعران زنده! - صفحة 15 Icon_minitimeالأربعاء فبراير 25, 2009 1:32 pm

عشق سلطان کرد بر ملک سخن رانی مرا
ز آن کنند ارباب معنی بنده فرمانی مرا
خطبه‌ی شعر مرا شد پایه‌ی منبر بلند
ز آنک بر زر سخن شد سکه سلطانی مرا
بر در شاهان کزیشان بیدق شطرنج به
حرص قایم خواست کرد از پیل دندانی مرا
اسب همت سر کشید و بهر جو جایز نداشت
خوار همچون خر در اصطبل ثنا خوانی مرا
خواست نهمت تا نشاند چون داوت ظالمان
با دل تنگ و سیه در صدر دیوانی مرا
شیر دولت پنجه کرد و همچو سگ لایق ندید
بهر مرداری دوان در کوی عوانی مرا
خاک کوی فقر لیسم زان چو سگ بر هر دری
تیره نبود آب عز از ذل بی‌نانی مرا
صاحب دیوان نظمم مشرف ملک سخن
عقل مستوفی لذتهای روحانی مرا
گر بخوانی شعر من از حالت صاحب دلان
مر تو را نبود شعور ار شاعری خوانی مرا
در بدی من مرا علم‌الیقین حاصل شده‌ست
وین نه از جهل تو باشد گر نکودانی مرا
غیرت دین در دلم شمشیر باشد کرده تیز
گر ز چین خشم بینی چهره سوهانی مرا
دانه‌ی دل پاک کردم همچو گندم با همه
آسیاسنگی اگر بر سر بگردانی مرا
چون به رنج و راحتم راضی از ایزد، فرق نیست
گر به سعد اورمزد ار نحس کیوانی مرا
از حقیقت اصل دارد وز طریقت رنگ و بوی
میوه‌ی مذهب که هست از فرع نعمانی مرا ...



سيف فرغاني
بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل
Saghar
عضو باشگاه 1000 تایی
عضو باشگاه 1000 تایی
Saghar


تعداد پستها : 6513
Location : یه جایی میون مردم خاکی
Registration date : 2008-12-24

انجمن شاعران زنده! - صفحة 15 Empty
پستعنوان: رد: انجمن شاعران زنده!   انجمن شاعران زنده! - صفحة 15 Icon_minitimeالخميس فبراير 26, 2009 8:24 am

شاید که غزل را تو به پایان برسانی

در شک و یقین باشم و ایمان برسانی

حتی اگر این فال به نام تو نباشد

یک جور خودت را ته فنجان برسانی



فانوس شو، دریا شود این کوچه بن بست
تا گم شدگان را به خیابان برسانی

هر وقت که پیراهن خونین تو آمد

یوسف بشوی مصر به کنعان برسانی



خوش یمن ترین متن خبرهای جهانی

هر چند خبر را به کلاغان برسانی

تلخ است که باشی و فراموش کنندت

سخت است جگر را سر دندان برسانی

پایان خوشی نیست مگر اینکه بیایی

ای کاش غزل را تو به پایان برسانی
بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل
Saghar
عضو باشگاه 1000 تایی
عضو باشگاه 1000 تایی
Saghar


تعداد پستها : 6513
Location : یه جایی میون مردم خاکی
Registration date : 2008-12-24

انجمن شاعران زنده! - صفحة 15 Empty
پستعنوان: رد: انجمن شاعران زنده!   انجمن شاعران زنده! - صفحة 15 Icon_minitimeالخميس فبراير 26, 2009 8:24 am

آهسته ی آهسته

نرم نرم

می نشینی روی من

آب می شوی

قدمت ای نو رسیده

سلام

چرا دیر از خواب پا شده ای

می ترسی چرا روسپی سبز

مگر امروز به بیضه نشسته ی!

می رقصی آرام آرام

دامنت را تكان می دهی

آب از دهانت می ریزد

چرا هار شده ای؟!

مگر تقصیر من است

كه امروز زمین سفیدسفید است

من سپید سپید

تو دیر از خواب پاشده ای!!
بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل
Saghar
عضو باشگاه 1000 تایی
عضو باشگاه 1000 تایی
Saghar


تعداد پستها : 6513
Location : یه جایی میون مردم خاکی
Registration date : 2008-12-24

انجمن شاعران زنده! - صفحة 15 Empty
پستعنوان: رد: انجمن شاعران زنده!   انجمن شاعران زنده! - صفحة 15 Icon_minitimeالخميس فبراير 26, 2009 8:25 am

در سرم سودای مهری,در محالی چون تو نیست / غربت ناگفته هایم , گفته هایم چون تونیست

کشتی غم را به ساحل در کویر دل برم / در کویر سینه ام جایی ز دریا چون تو نیست

از لب دریا چو آهنگ غم صحرا کنم / گر به در یا هم رسم آنجا بسانی چون تو نیست

گر به در یا سر زنم هر سو نشان کشتی ام / جز به نام تو نباشد هرچه باشد چون تو نیست

ار به هر سو در دیاری غم دلم را تیره گشت / رنگ زر ارقم شود آئینه سازی چون تو نیست

گر ز ضم, از غم دژم ,هر دم دلم چون خون شود/ کشتی عشق مرا پهلو به جایی چون تو نیست

این بلم را روح تو اندر مجال باقی است / کفر شکران کی کنم طوفان قهری چون تو نیست
بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل
بهاره
عضو باشگاه 1000 تایی
عضو باشگاه 1000 تایی
بهاره


تعداد پستها : 7588
Location : قم
Registration date : 2007-12-25

انجمن شاعران زنده! - صفحة 15 Empty
پستعنوان: رد: انجمن شاعران زنده!   انجمن شاعران زنده! - صفحة 15 Icon_minitimeالخميس فبراير 26, 2009 2:02 pm

ای نگاهت نخی از مخمل و از ابریشم
چند وقتی است که هر شب به تو می اندیشم

به تو آری به تو یعنی به همان منظر دور،
به همان سبز صمیمی ، به همان باغ بلور

به همان سایه ، همان وهم ، همان تصویری
که سراغش ز غزلهای خودم میگیری ؛

به تبسم ، به تکلف ، به دل آرایی تو ...
به خموشی ، به تماشا ، به شکیبایی تو

به نفسهای تو در سایه سنگین سکوت،
به سخنهای تو با لهجه شیرین سکوت،

به همان زل زدن از فاصله دور به هم
یعنی آن شیوه فهماندن منظور به هم

شبحی چند شب است آفت جانم شده است
اول اسم کسی ورد زبانم شده است،

در من انگار کسی در پی انکار من است ،
یک نفر مثل خودم عاشق دیدار من است،

یک نفر ساده ، چنان ساده که از سادگیش
میشود یک شبه پی برد به دلداد گی اش

یک نفر سبز ، چنان سبز ، که از سرسبزیش
میتوان پل زد از احساس خدا تا دل خویش ،

رعشه ای چند شب است آفت جانم شده است
اول اسم کسی ورد زبانم شده است ...

آی بی رنگ تر از آینه یک لحظه بایست ؛
راستی این شبح هر شبه تصویر تو نیست؟!

اگر این حادثه هر شبه تصویر تو نیست ؛
پس چرا رنگ تو با آینه این قدر یکی است؟!

حتم دارم که تویی آن شبح آینه پوش ...
عاشقی جرم قشنگی است به انکار مکوش

آری آن سایه که شب آفت جانم شده بود،
آن الفبا که همه ورد زبانم شده بود ...

اینک از پشت دل آینه پیدا شده است ،
و تماشاگه این خیل تماشا شده است؛

آن الفبای دبستانی دلخواه تویی ...
عشق من آن شبح شاد شبانگاه تویی

بهروز یاسمی
بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل
Saghar
عضو باشگاه 1000 تایی
عضو باشگاه 1000 تایی
Saghar


تعداد پستها : 6513
Location : یه جایی میون مردم خاکی
Registration date : 2008-12-24

انجمن شاعران زنده! - صفحة 15 Empty
پستعنوان: رد: انجمن شاعران زنده!   انجمن شاعران زنده! - صفحة 15 Icon_minitimeالخميس فبراير 26, 2009 8:39 pm

درانتظارتو
در انتظار كسی هستم كه طلوع عشق را به قلب من هدیه می دهد

در انتظار كسی هستم كه با زیبایی كلامش مرا در عشقش غرق می كند

در انتظار كسی هستم كه تنم آغوشش را می طلبد

در انتظار كسی هستم كه دستانم دستان پر مهرش را می طلبد

در انتظار كسی هستم كه سرم شانه هایش را آرزو دارد

در انتظار كسی هستم كه گوشهایم شنیدن صدایش را حسرت می كشد

در انتظار كسی هستم كه تنهایی اش ، تنهایی من است

در انتظار كسی هستم كه قلبم برای داشتنش عمری صبر می كند
بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل
بهاره
عضو باشگاه 1000 تایی
عضو باشگاه 1000 تایی
بهاره


تعداد پستها : 7588
Location : قم
Registration date : 2007-12-25

انجمن شاعران زنده! - صفحة 15 Empty
پستعنوان: رد: انجمن شاعران زنده!   انجمن شاعران زنده! - صفحة 15 Icon_minitimeالجمعة فبراير 27, 2009 5:33 am

درهمی گرم غضب کرده نگاه که تو را
شعله‌ای آتشی افروخته آه که تو را
در پیت رخش که گرمست که غرق عرقی
عصمت افکنده در آتش به گناه که تو را
می‌رسی مظطرب از گر دره‌ای یوسف حسن
دهشت آورده دوان از لب چاه که تو را
می‌نماید که به قلبی زده‌ای یک تنه وای
در میان داشته آشوب سپاه که تو را
تیره رنگست رخت یارب از الایش طبع
کرده آئینه‌ی خود رنگ سیاه که تو را
کز پناهت نشدی پاس خدا ای غافل
کوشش هرزه کشیدی به پناه که تو را
گر نه در محتشم آتش زده بی‌راهی تو
شده آه که بلند و زده راه که تو را
بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل
Jany
عضو باشگاه 1000 تایی
عضو باشگاه 1000 تایی
Jany


تعداد پستها : 2939
Location : قلب شما
Registration date : 2007-12-05

انجمن شاعران زنده! - صفحة 15 Empty
پستعنوان: رد: انجمن شاعران زنده!   انجمن شاعران زنده! - صفحة 15 Icon_minitimeالجمعة فبراير 27, 2009 7:05 am

نه خیر
تا صاحب خونه نیاد هیچی نمینویسم
بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل
Saghar
عضو باشگاه 1000 تایی
عضو باشگاه 1000 تایی
Saghar


تعداد پستها : 6513
Location : یه جایی میون مردم خاکی
Registration date : 2008-12-24

انجمن شاعران زنده! - صفحة 15 Empty
پستعنوان: رد: انجمن شاعران زنده!   انجمن شاعران زنده! - صفحة 15 Icon_minitimeالإثنين مارس 02, 2009 7:13 am

هر واژه ملتهب از لحن بغض توست،

وقتی ،

دلت،

کنار لکنت یک ابر،

نبض شکستن است.

هنگام این شکست،

همچون جهیدن رعدی،

وسیع باش.
بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل
بهاره
عضو باشگاه 1000 تایی
عضو باشگاه 1000 تایی
بهاره


تعداد پستها : 7588
Location : قم
Registration date : 2007-12-25

انجمن شاعران زنده! - صفحة 15 Empty
پستعنوان: رد: انجمن شاعران زنده!   انجمن شاعران زنده! - صفحة 15 Icon_minitimeالإثنين مارس 02, 2009 7:48 am

خوش خلعتی است جسم ولی استوار نیست
خوش حالتی است عمر ولی پایدار نیست
خوش منزلی است عرصه‌ی روی زمین دریغ
کانجا مجال عیش و مقام قرار نیست
دل در جهان مبند که کس را ازین عروس
جز آب دیده خون جگر در کنار نیست
غره مشو ز جاه مجازی به اعتبار
کاین جاه را به نزد خدا اعتبار نیست
زنهار اختیار مکن بهر منزلی
کانجا بدست هیچکس اختیار نیست
بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل
amir
مشتاق
مشتاق
amir


تعداد پستها : 596
Location : یه جا از زمین خدا
Registration date : 2008-06-10

انجمن شاعران زنده! - صفحة 15 Empty
پستعنوان: رد: انجمن شاعران زنده!   انجمن شاعران زنده! - صفحة 15 Icon_minitimeالثلاثاء مارس 03, 2009 9:08 am

جهان قرآن مصور است
و آیه ها در آن به جای آن که بنشینند ایستاده اند
درخت یک مفهوم است
دریا یک مفهوم است
جنگل و خاک و ابر
خورشید و ماه و گیاه
با چشم های عاشق بیا
تا جهان را تلاوت کنیم
بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل
Saghar
عضو باشگاه 1000 تایی
عضو باشگاه 1000 تایی
Saghar


تعداد پستها : 6513
Location : یه جایی میون مردم خاکی
Registration date : 2008-12-24

انجمن شاعران زنده! - صفحة 15 Empty
پستعنوان: رد: انجمن شاعران زنده!   انجمن شاعران زنده! - صفحة 15 Icon_minitimeالثلاثاء مارس 03, 2009 9:25 am

گوش کن
به صدای دوردست من
در مه سنگین اوراد سحرگاهی
و مرا در ساکت آینه ها بنگر
که چگونه باز با ته مانده های دستهایم
عمق تاریک تمام خوابها را لمس می سازم
و دلم را خالکوبی می کنم
چون لکه ای خونین
بر سعادتهای معصومانه هستی
من پشیمان نیستم
از من ای محجوب من با یک من دیگر
که تو او را در خیابانهای سرد شب
با همین چشمان عاشق باز خواهی یافت
گفتگو کن
و بیاد آور مرا در بوسه اندهگین او
بر خطوط مهربان زیر چشمانت
بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل
Saghar
عضو باشگاه 1000 تایی
عضو باشگاه 1000 تایی
Saghar


تعداد پستها : 6513
Location : یه جایی میون مردم خاکی
Registration date : 2008-12-24

انجمن شاعران زنده! - صفحة 15 Empty
پستعنوان: رد: انجمن شاعران زنده!   انجمن شاعران زنده! - صفحة 15 Icon_minitimeالثلاثاء مارس 03, 2009 9:25 am

اعتراف
تا نهان سازم از تو بار دگر
راز این خاطر پریشان را
میکشم بر نگاه ناز آلود
نرم و سنگین حجاب مژگان را
دل گرفتار خواهشی جانسوز
از خدا راه چاره می جویم
پارسا وار در برابر تو
سخن از زهد و توبه می گویم
آه ، هرگز گمان مبر که دلم
با زبانم رفیق و همراهست
هر چه گفتم دروغ بود دروغ
کی ترا گفتم آنچه دلخواهست
تو برایم ترانه میخوانی
سخنت جذبه ای نهان دارد
گویا خوابم و ترانه تو
از جهانی دگر نشان دارد
شاید این را شنیده ای که زنان
در دل ”آری و نه“ به لب دارند
ضعف خود را عیان نمیسازند
راز دار و خموش و مکارند
آه من هم زنم ‚ زنی که دلش
در هوای تو میزند پر و بال
دوستت دارم ای خیال لطیف
دوستت دارم ای امید محال
بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل
Saghar
عضو باشگاه 1000 تایی
عضو باشگاه 1000 تایی
Saghar


تعداد پستها : 6513
Location : یه جایی میون مردم خاکی
Registration date : 2008-12-24

انجمن شاعران زنده! - صفحة 15 Empty
پستعنوان: رد: انجمن شاعران زنده!   انجمن شاعران زنده! - صفحة 15 Icon_minitimeالثلاثاء مارس 03, 2009 9:26 am

صـبـر سنگ :

روز اول پیش خود گفتم

دیگرش هرگز نخواهم دید

روز دوم باز گفتم

لیک با اندوه و با تردید



روز سوم هم گذشت اما

بر سر پیمان خود بودم

ظلمت زندان مرا می کُشت

باز زندانبان خود بودم



آن منٍ دیوانه ی عاصی

در درونم هایهو می کرد

مشت بر دیوارها می کوفت

روزنی را جستجو می کرد



در درونم راه می پیمود

همچو روحی در شــبســـتانی

بر درونم سایه می افکند

همچو ابری بر بیابانی



می شنیدم نیمه شب در خواب

هایهای گریه هایش را

در صدایم گوش می کردم

درد سیال صدایش را



شرمگین می خواندمش بر خویش

از چه رو بیهوده گریانی

در میان گریه می نالید

دوستش دارم، نمی دانی

........

........

........

........

روزها رفتند و من دیگر

خود نمی دانم کدامینم

آن من سر سخت مغرورم

یا من مغلوب دیرینم ؟



بگذرم گر از سر پیمان

می کُشد این غم دگر بارم

می نشینم شاید او آید

عاقبت روزی به دیدارم
بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل
amir
مشتاق
مشتاق
amir


تعداد پستها : 596
Location : یه جا از زمین خدا
Registration date : 2008-06-10

انجمن شاعران زنده! - صفحة 15 Empty
پستعنوان: رد: انجمن شاعران زنده!   انجمن شاعران زنده! - صفحة 15 Icon_minitimeالثلاثاء مارس 03, 2009 9:30 am

طلوع می کند آن آفتاب پنهانی
..............ز سمت مشرق جغرافیای عرفانی
.دوباره پلک دلم می پرد نشانه ی چیست؟
..............شنیده ام که می آید کسی به مهمانی
کسی که سبزتر است از هزار بار بهار
..............کسی شگفت کسی آن چنان که می دانی
کسی که نقطه ی آغاز هر چه پرواز است
..............تویی که در سفر عشق خط پایانی
تویی بهانه ی آن ابر ها که می گریند
.............بیا که صاف شود این هوای بارانی
تو از حوالی اقلیم هر کجا آباد
............بیا که می رود این شهر رو به ویرانی
کنار نام تو لنگر گرفت کشتی عشق
............بیا که یاد تو آرامشی است طوفانی

دکتر قیصر امین پور
بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل
Saghar
عضو باشگاه 1000 تایی
عضو باشگاه 1000 تایی
Saghar


تعداد پستها : 6513
Location : یه جایی میون مردم خاکی
Registration date : 2008-12-24

انجمن شاعران زنده! - صفحة 15 Empty
پستعنوان: رد: انجمن شاعران زنده!   انجمن شاعران زنده! - صفحة 15 Icon_minitimeالخميس مارس 05, 2009 6:44 am

تا لیلی و مجنون شویم افسانه اش با من
بیا با من به شهر عشق رو کن خانهاش با من

نگو دیوانه کو زنجیر گیسو را زهم وا کن

دل دیوانه ی دیوانه ی دیوانه اش با من

بیا تا سر به روی شانه ی هم راز دل گوییم

اگر مویت به رویت شد پریشان شانه اش با من

نگو دیگر به من اندر دل اتش نمیسوزد

تو گرمم کن به افسونت گرمی افسانه اش با من

چه بشکن بشکنی دارد فلک بر حال سرمستان

چو پیمان بشکنی بشکستن پیمانه اش با من

در این دنیای وا نفسای بی فردا

خدایا عاشقان را غم مده شکرانهاش با من
بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل
Saghar
عضو باشگاه 1000 تایی
عضو باشگاه 1000 تایی
Saghar


تعداد پستها : 6513
Location : یه جایی میون مردم خاکی
Registration date : 2008-12-24

انجمن شاعران زنده! - صفحة 15 Empty
پستعنوان: رد: انجمن شاعران زنده!   انجمن شاعران زنده! - صفحة 15 Icon_minitimeالخميس مارس 05, 2009 6:46 am

وقتی گریبان عدم با دست خلقت می درید
وقتی ابد چشم تو را پیش از ازل می آفرید
وقتی زمین ناز تو را در آسمان ها می كشید
وقتی عطش طعم تو را با اشك هایم می چشید

من عاشق چشمت شدم نه عقل بود و نه دلی
چیزی نمی دانم از این دیوانگی و عاقلی

یك آن شد این عاشق شدن دنیا همان لحظه بود
آن دم كه چشمانت مرا از عمق چشمانم ربود

وقتی كه من عاشق شدم شیطان به نامم سجده كرد
آدم زمینی تر شد و عالم به آدم سجده كرد

من بودم و چشمان تو نه آتشی و نه گلی
چیزی نمی دانم از این دیوانگی و عاقلی
بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل
Saghar
عضو باشگاه 1000 تایی
عضو باشگاه 1000 تایی
Saghar


تعداد پستها : 6513
Location : یه جایی میون مردم خاکی
Registration date : 2008-12-24

انجمن شاعران زنده! - صفحة 15 Empty
پستعنوان: رد: انجمن شاعران زنده!   انجمن شاعران زنده! - صفحة 15 Icon_minitimeالخميس مارس 05, 2009 6:49 am

دلم خوش است به گل‌های باغ قالی‌ها
كه چشم باران دارم زخشكسالی‌ها

به باد حادثه بالم اگر شكست، چه باك!
خوشا پریدن با این شكسته‌بالی‌ها!‌

چه غربتی است، عزیزان من كجا رفتند؟
تمام دورو برم پر زجای خالی‌ها

زلال بود و روان رود روبه دریایم
همین كه ماندم مرداب شد زلالی‌ها

خیال غرق شدن در نگاه ژرف تو بود
كه دل زدیم به دریای بی‌خیالی‌ها
بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل
Saghar
عضو باشگاه 1000 تایی
عضو باشگاه 1000 تایی
Saghar


تعداد پستها : 6513
Location : یه جایی میون مردم خاکی
Registration date : 2008-12-24

انجمن شاعران زنده! - صفحة 15 Empty
پستعنوان: رد: انجمن شاعران زنده!   انجمن شاعران زنده! - صفحة 15 Icon_minitimeالخميس مارس 05, 2009 6:51 am

روزی ما دوباره كبوترهایمان را پیدا خواهیم كرد
و مهربانی دست زیبایی را خواهد گرفت

روزی كه كمترین سرود
بوسه است
و هر انسان
برای هر انسان
برادری ست
روزی كه دیگر درهای خانه شان را نمی بندند
قفل افسانه ایست
و قلب
برای زندگی بس است

روزی كه معنای هر سخن دوست داشتن است
تا تو به خاطر آخرین حرف دنبال سخن نگردی
روزی كه آهنگ هر حرف، زندگی ست
تا من به خاطر آخرین شعر، رنج جستجوی قافیه نبرم
روزی كه هر حرف ترانه ایست
تا كمترین سرود بوسه باشد

روزی كه تو بیایی، برای همیشه بیایی
و مهربانی با زیبایی یكسان شود
روزی كه ما دوباره برای كبوترهایمان دانه بریزیم ...

و من آنروز را انتظار می كشم
حتی روزی
كه دیگر
نباشم ...

احمد شاملو
بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل
Saghar
عضو باشگاه 1000 تایی
عضو باشگاه 1000 تایی
Saghar


تعداد پستها : 6513
Location : یه جایی میون مردم خاکی
Registration date : 2008-12-24

انجمن شاعران زنده! - صفحة 15 Empty
پستعنوان: رد: انجمن شاعران زنده!   انجمن شاعران زنده! - صفحة 15 Icon_minitimeالخميس مارس 05, 2009 6:55 am

خسته ام از آرزو های شعاری

شوق پرواز مجازی،بالهای استعاری

لحظه های کاغذی را روز و شب تکرار کردن

خاطرات بایگانی،زندگی های اداری

آفتاب زردو غمگین ،پله های رو به پایین

سقف های سردو سنگین،آسمانهای اجاری

با نگاهی سر شکسته،چشمهای پینه بسته

خسته از درهای بسته،خسته از چشم انتظاری

صندلی های خمیده،میز های صف کشیده

خنده های لب پریده،گریه های اختیاری

عصر جدول های خالی،پارک های این حوالی

پرسه های بی خیالی،نیمکت های خماری

رو نوشت روزها را روی هم سنجاق کردم:

شنبه های بی پناهی،جمعه های بی قراری

عاقبت پرونده ام را،با غبار آرزو ها

خاک خواهد بست روزی،باد خواهد برد باری

روی میز خالی من،صفحه باز است

در ستون تسلیت ها،نامی از ما یادگاری...........
بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل
 
انجمن شاعران زنده!
بازگشت به بالاي صفحه 
صفحه 15 از 23رفتن به صفحه : الصفحة السابقة  1 ... 9 ... 14, 15, 16 ... 19 ... 23  الصفحة التالية
 مواضيع مماثلة
-

صلاحيات هذا المنتدى:شما نمي توانيد در اين بخش به موضوعها پاسخ دهيد
 :: علمی و ادبی :: شعر و شاعران ایرانی-
پرش به: