| انجمن شاعران زنده! | |
|
+14G H A Z A L mona Assal maryashena Arakadrish s@ba Jany الهام yasamiin Yasaman amin بهاره MajidDiab دلارام 18 مشترك |
|
نويسنده | پيام |
---|
Jany عضو باشگاه 1000 تایی
تعداد پستها : 2939 Location : قلب شما Registration date : 2007-12-05
| عنوان: رد: انجمن شاعران زنده! الجمعة يناير 16, 2009 2:43 am | |
| رفیق راهی و از نیمه راه میگویی وداع با من بی تکیه گاه میگویی میان این همه آدم میان این همه اسم همیشه نام مرا اشتباه میگویی به اعتبار چه آیینه ای عزیز دلم به هر که می رسی از اشک و آه میگویی دلم به نیم نگاهی خوش است اما تو به این ملامت سنگین نگاه میگویی هنوز حوصله عشق در رگم جاریست نمرده ام که غمت را به چاه میگویی ...... شاعرش رو که نمیدونم..خوشم اومد ازش..متنش رو منم دریافت کردم..شاید ایراداتی هم داشته باشه | |
|
| |
Jany عضو باشگاه 1000 تایی
تعداد پستها : 2939 Location : قلب شما Registration date : 2007-12-05
| عنوان: رد: انجمن شاعران زنده! الجمعة يناير 16, 2009 2:45 am | |
| یک روز درب خانه تو را قاب میکند تعبیر عاشقانه ی یک خواب میکند یک روز می رسی به دیارم که چشم من آرام برف فاصله را آب میکند (مرجان) | |
|
| |
Jany عضو باشگاه 1000 تایی
تعداد پستها : 2939 Location : قلب شما Registration date : 2007-12-05
| عنوان: رد: انجمن شاعران زنده! الجمعة يناير 16, 2009 3:45 am | |
| دیدی زمین آخر ز یاد آسمان رفت ابری نبارید و زمین ماند و زمان رفت دیدی امیدی که به باران بسته بودیم در خشکی چشمان ابر از یادمان رفت مرجان | |
|
| |
Jany عضو باشگاه 1000 تایی
تعداد پستها : 2939 Location : قلب شما Registration date : 2007-12-05
| عنوان: رد: انجمن شاعران زنده! الجمعة يناير 16, 2009 3:56 am | |
| نمیدونم چرا اول صبحی همه ش شعر نصفه کارم میاد اون دو تا که قدیمی بود ولی این یکی داغ داغه همین الان از تنور دراومده...ببخشید که کامل نیست دلم خواست با شما تقسیمش کنم..اگه میتونید به جای امشب هاش بخونید "امروز صبح" و "مهتاباش" هم آفتاب تا به حال و هوای صبح جور در بیاد من مجبور شدم برای انتقال احساس و جور اومدن وزن و قافیه از کلمات و حال و هوای قدیمی استفاده کنم... خودش اومد دیگه من بی تقصیرم .نه خیلی هم مقصرم از بس که دنباله هیچ کاری رو نمیگیرم.. مامانم میگه شاعری تنبل تر و بی بخار تر از تو ندیدم ...................... دوباره دلم در تب و تاب است امشب دوباره گرفتار مهتاب است امشب از آن حرفهایی که از تو شنیدم امیدم به عشق تو بر آب است امشب نپرسید از این چشم در خون نشسته که این بخت برگشته در خواب است امشب در این خلوت بیکسی های تلخم تمام امیدم به مهتاب است امشب | |
|
| |
Saghar عضو باشگاه 1000 تایی
تعداد پستها : 6513 Location : یه جایی میون مردم خاکی Registration date : 2008-12-24
| عنوان: رد: انجمن شاعران زنده! السبت يناير 17, 2009 4:38 am | |
| - Jany نوشته است:
- یک روز درب خانه تو را قاب میکند
تعبیر عاشقانه ی یک خواب میکند یک روز می رسی به دیارم که چشم من آرام برف فاصله را آب میکند (مرجان) دست گلت درد نکنه | |
|
| |
Saghar عضو باشگاه 1000 تایی
تعداد پستها : 6513 Location : یه جایی میون مردم خاکی Registration date : 2008-12-24
| عنوان: رد: انجمن شاعران زنده! السبت يناير 17, 2009 7:36 am | |
| وسوسۀ انتحار آغاز کن صدای مرا بر حریر شب
وقتی که نرمی خوابی پر از خیال
در چشم مردم این شهر
راه نگاه را
بی پرده بسته است
من
خروش بی شک این شوکران ام و
می بلعمت به خود
نشنیده ای مرا؟
هر ذرۀ مرا
در خواب های ابد دیده ای بخوان
هر قطرۀ مرا
در شب بریده رگی بی تاب از جهش، بدان
آغاز کن
دهان مرا بر شراینت
من
لذت تراوش خونم
از التهاب رگ بریده ات
تا پیشواز مرگ
تا انتهای منفرد دوزخ عزیز
نشنیده ای مرا؟ | |
|
| |
Saghar عضو باشگاه 1000 تایی
تعداد پستها : 6513 Location : یه جایی میون مردم خاکی Registration date : 2008-12-24
| عنوان: رد: انجمن شاعران زنده! السبت يناير 17, 2009 7:38 am | |
| درد، دردِ بی خیال زندگیست،
گاه گاهی،
روی احساسِ بدون طرحِ من،
نقشی از یک سایه روشن میزند.
آه ها و بی کلام افسوسهاست،
گه گداری،
روی دستان صبورم،
با شکافی تازه و سرد و صریح،
بر خروش تار من،
یک زخمه دیگر میزند.
چون نُتی بی رنگ و رعشه،
بی صداست.
اینکه بر دفترچۀ احساس من،
بی دلیل و مدرک و حتی یقین،
ناگهان بر ساز رفتن میزند.
هی پریشانی،
کسالت،
گزگز درماندگی،
زیر پایم شکل یک راه گریز،
از شروع یک سفر دم میزند...
□
اینهمه حرف و کلام و نامه ها
درد، این دردِ عجیب زندگی ست،
کز سر انگشت من سر میزند | |
|
| |
Saghar عضو باشگاه 1000 تایی
تعداد پستها : 6513 Location : یه جایی میون مردم خاکی Registration date : 2008-12-24
| عنوان: رد: انجمن شاعران زنده! السبت يناير 17, 2009 7:40 am | |
| 26423 دی 1387 ساعت 08:55 از تو گذشته ام
تلخ و تشنه و سرد
از کنار خاطره هایم گذشته ام
از کناز شب بو
خانۀ پدری
از کنار فصلهای پی در پیِِ جدایی
بهار، زمستان
از راه کوره های بی شمار
به خیال یافتن تو
از فانوسهای بی شمار
به امید خورشید تو
و
از کنار خودم
دختر سرشار و بی پروا و مغرور
گم شدم
تلخ و تشنه و سرد
نبودی مرا حتی یک خواب
که امید بریزی به باورم
حالا
نگاه میکنم
انگار سالهاست
از تو گذشته ام | |
|
| |
بهاره عضو باشگاه 1000 تایی
تعداد پستها : 7588 Location : قم Registration date : 2007-12-25
| عنوان: رد: انجمن شاعران زنده! الثلاثاء يناير 20, 2009 4:54 pm | |
| درستكارترين قاتل دنيا
خورشيد غروب مي كند
در آن سحرگاهي كه تو ايستاده باشي
و من به تنهايي هايم به شعر هايم و زندگي مدويونم
اگر با تو قسمت كرده باشم
آستين هاي پاره و پيراهن هاي رنگ پريده را تو به آشوب كشانده اي
و من با اين هيولايي كه تو باشي
چهره به چهره مي نشينم و ناله مي كنم
نفرين بر من كه حسرتهايم را با تو گفته ام
خوابت برد
ديلاق مست!
هاي با توام
آه اي شب با توام ....الاقل چيزي بگو!
دشنه اي بخواه
قلبي بدر
جاني بگير
آدم هاي را به خون مي كشي و دم نمي زني
تو درستكار ترين قاتل دنيايي
كه تا به حال كه دنيا به خود ديده است.
مهدي عزيزي | |
|
| |
بهاره عضو باشگاه 1000 تایی
تعداد پستها : 7588 Location : قم Registration date : 2007-12-25
| عنوان: رد: انجمن شاعران زنده! الأربعاء يناير 21, 2009 10:48 am | |
| پشت شيشه برف ميبارد پشت شيشه برف ميبارد در سكوت سينه ام دستي دانه اندوه ميكارد مو سپيد آخر شدي اي برف تا سرانجام چنين ديدي در دلم باريدي ... اي افسوس بر سر گورم نباريدي چون نهالي سست ميلرزد روحم از سرماي تنهايي ميخزد در ظلمت قلبم وحشت دنياي تنهايي ديگرم گرمي نمي بخشي عشق اي خورشيد يخ بسته سينه ام صحراي نوميديست خسته ام ‚ از عشق هم خسته غنچه شوق تو هم خشكيد شعر اي شيطان افسونكار عاقبت زين خواب درد آلود جان من بيدار شد بيدار بعد از او بر هر چه رو كردم ديدم افسون سرابي بود آنچه ميگشتم به دنبالش واي بر من نقش خواب بود اي خدا ... بر روي من بگشاي لحظه اي درهاي دوزخ را تا به كي در دل نهان سازم حسرت گرماي دوزخ را؟ ديدم اي بس آفتابي را كو پياپي در غروب افسرد آفتاب بي غروب من ! اي دريغا در جنوب ! افسرد بعد از او ديگر چي ميجويم؟ بعد از او ديگر چه مي پايم ؟ اشك سردي تا بيافشانم گور گرمي تا بياسايم پشت شيشه برف ميبارد پشت شيشه برف ميبارد در سكوت سينه ام دستي دانه اندوه ميكارد | |
|
| |
MajidDiab عضو باشگاه 1000 تایی
تعداد پستها : 6314 Age : 39 Location : تهران / تبریز Registration date : 2007-12-05
| عنوان: رد: انجمن شاعران زنده! الخميس يناير 29, 2009 4:15 pm | |
| عام نادان پریشان روزگار / به ز دانشمند ناپرهیزگار / کان به نابینایی از راه اوفتاد / وین دو چشمش بود و در چاه اوفتاد - سعدی | |
|
| |
بهاره عضو باشگاه 1000 تایی
تعداد پستها : 7588 Location : قم Registration date : 2007-12-25
| عنوان: رد: انجمن شاعران زنده! الجمعة يناير 30, 2009 4:39 pm | |
| دوباره باز انگار لحظه با تمام ابهتش شکست دوباره باز انگار نگاهی ملتمس به روی من خيمه زد و غربت مکانی نامعلوم قلب مرا به لرزه در آورد نه | |
|
| |
بهاره عضو باشگاه 1000 تایی
تعداد پستها : 7588 Location : قم Registration date : 2007-12-25
| عنوان: رد: انجمن شاعران زنده! الجمعة يناير 30, 2009 4:51 pm | |
| که عشق از پرده عصمت برون آرد زليخا را // من از آن حسن روزافزون که يوسف داشت دانستم به مصر دلبري يوسف عذاري کردهام پيدا // زليخا طلعتي را راندهام از شهر بند دل کز مه کنعان زليخا مشربان بگريختند // خلق را حسنش رهانيد آن چنان از ما سوي بود در منع زليخا حق يوسف برطرف // تا نگردد سير عاشق بر سر خوان وصال عشق يوسف بر زليخا چون کشيد انگشت نيل // آب رود نيل را از دست نايد رفع آن در جنب خوبي تو به يوسف گمان حسن // خوبي به غايتي که زليخا نميبرد به روز حشر اگر بيند رخ فرخنده فال تو // زليخا بر تلف گرديدن اوقات خود گريد شاهد يوسف جمال عهد او کردش جوان // بود دهر پير را طبع زليخا کاين چنين گه آتش خرمن زليخا باشي // گه آينهي جمال يوسف گردي در جهان خود ز دست عشق که رست؟ // داشت بر يوسف و زليخا دست غافل از حسرت يعقوب مه کنعان را // آه اگر عشوه گريها زليخا سازد يوسفي بايد که بازار زليخا بشکند // همت مردانه ميخواهد، گذشتن از جهان بر زليخا طعن ارباب ملامت، بارنيست // هر که پيراهن به بدنامي دريد آسوده شد نه بوي گل، نه رنگ لاله از جا ميبرد ما را // به يوسف ميتوان بخشيد تقصير زليخا را به دشواري زليخا داد از کف دامن يوسف // کنارهگير و غنيمت شمار عزلت را بوي پيراهن به کنعان خانه روشن ميکند // خانهي چشم زليخا شد سفيد از انتظار يوسف به سر راه زليخا ننشيند // درکوي مکافات، محال است که آخر که بوي پيرهن چشم چون دستار ميبايد // زليخا چشم ياري از صبا دارد،نميداند اي به همت از زليخا کمتران، غيرت کنيد! // يوسف ما در ترازو چند باشد همچو سنگ؟ به اميد که آيد يوسف از چاه وطن بيرون؟ // زليخا همتي در عرصهي عالم نمييابد | |
|
| |
MajidDiab عضو باشگاه 1000 تایی
تعداد پستها : 6314 Age : 39 Location : تهران / تبریز Registration date : 2007-12-05
| عنوان: رد: انجمن شاعران زنده! الجمعة يناير 30, 2009 5:03 pm | |
| طلب کردم ز دانایی یکی پند / مرا فرمود با نادان مپیوند - سعدی | |
|
| |
MajidDiab عضو باشگاه 1000 تایی
تعداد پستها : 6314 Age : 39 Location : تهران / تبریز Registration date : 2007-12-05
| عنوان: رد: انجمن شاعران زنده! الجمعة يناير 30, 2009 5:04 pm | |
| کار نیکان را قیاس از خود مگیر / گرچه باشد در نوشتن شیر شیر / آن یکی شیر است اندر بادیه / وان دگر شیر است اندر بادیه / آن یکی شیر است کادم میخورد / وان دگر شیر است کادم میخورد! - مولوی | |
|
| |
MajidDiab عضو باشگاه 1000 تایی
تعداد پستها : 6314 Age : 39 Location : تهران / تبریز Registration date : 2007-12-05
| عنوان: رد: انجمن شاعران زنده! الجمعة يناير 30, 2009 5:05 pm | |
| آهنی را که موریانه بخورد / نتوان برد از و به صیقل زنگ / با سیه دل چه سود گفتن وعظ / نرود میخ آهنین در سنگ - سعدی | |
|
| |
MajidDiab عضو باشگاه 1000 تایی
تعداد پستها : 6314 Age : 39 Location : تهران / تبریز Registration date : 2007-12-05
| عنوان: رد: انجمن شاعران زنده! الجمعة يناير 30, 2009 5:08 pm | |
| این خیلی قشنگه
گر نبود خنگ مطلی لگام زد بتوان بر قدم خویش گام ور نبود مشربه از زر ناب با دو کف دست، توان خورد آب ور نبود بر سر خوان، آن و این هم بتوان ساخت به نان جوین ور نبود جامهی اطلس تو را دلق کهن، ساتر تن بس تو را شانهی عاج ار نبود بهر ریش شانه توان کرد به انگشت خویش جمله که بینی، همه دارد عوض در عوضش، گشته میسر غرض آنچه ندارد عوض، ای هوشیار عمر عزیزیست، غنیمت شمار شیخ بهایی | |
|
| |
دلارام عضو باشگاه 1000 تایی
تعداد پستها : 4639 Location : تهران Registration date : 2007-12-02
| عنوان: رد: انجمن شاعران زنده! السبت يناير 31, 2009 6:55 pm | |
| گر دست دهد خاک کف پای نگارم بر لوح بصر خط غباری بنگارم بر بوی کنار تو شدم غرق و امید است از موج سرشکم که رساند به کنارم پروانه او گر رسدم در طلب جان چون شمع همان دم به دمی جان بسپارم امروز مکش سر ز وفای من و اندیش زان شب که من از غم به دعا دست برآرم زلفین سیاه تو به دلداری عشاق دادند قراری و ببردند قرارم ای باد از آن باده نسیمی به من آور کان بوی شفابخش بود دفع خمارم گر قلب دلم را ننهد دوست عیاری من نقد روان در دمش از دیده شمارم دامن مفشان از من خاکی که پس از من زین در نتواند که برد باد غبارم حافظ لب لعلش چو مرا جان عزیز است عمری بود آن لحظه که جان را به لب آرم
خدایا دوست دارم تا ابد شکرگزارت باشم، یه کاری کن یادم نره | |
|
| |
Saghar عضو باشگاه 1000 تایی
تعداد پستها : 6513 Location : یه جایی میون مردم خاکی Registration date : 2008-12-24
| عنوان: رد: انجمن شاعران زنده! الأحد فبراير 01, 2009 9:41 am | |
| خیلی سخته اون کسی که اومد و کردت دیوونه هوساش وقتی تموم شد بگه پیشت نمی مونه | |
|
| |
Saghar عضو باشگاه 1000 تایی
تعداد پستها : 6513 Location : یه جایی میون مردم خاکی Registration date : 2008-12-24
| عنوان: رد: انجمن شاعران زنده! الأحد فبراير 01, 2009 9:43 am | |
| می خوام یه قصری بسازم پنجره هاش آبی باشه من باشم و تو باشی یك شب مهتابی باشه می خوام یه كاری بكنم شاید بگی دوسم داری می خوام یه حرفی بزنم كه دیگه تنهام نذاری می خوام برات از آسمون یاسای خوشبو بچینم می خوام شبا عكس تو رو تو خواب گل ها ببینم می خوام كه جادوت بكنم همیشه پیشم بمونی از تو كتاب زندگیم یه حرف رنگی بخونی امشب می خوام برای تو یه فال حافظ بگیرم اگر كه خوب در نیومد به احترامت بمیرم امشب می خوام تا خود صبح فقط برات دعا كنم برای خوشبخت شدنت خدا خدا خدا كنم امشب می خوام رو آسمون عكس چشات رو بكشم اگه نگاهم نكنی ناز نگاتو بكشم می خوام تو رو قسم بدم به جون هر چی عاشقه به جون هر چی قلب صاف رنگ گل شقایقه یه وقتی كه من نبودم بی خبر از اینجا نری بدون یه خداحافظی پر نزنی تنها نری یه موقعی فكر نكنی دلم واست تنگ نمیشه فكر نكنی اگه بری زندگی كمرنگ نمیشه اگه بری شبا چشام یه لحظه هم خواب ندارن آسمونای آرزو یه قطره مهتاب ندارن راستی دلت میآد بری بدون من بری سفر بعدش فراموشم كنی برات بشم یه رهگذر اصلا بگو كه دوست داری اینجور دوست داشته باشم اسم تو رو مثل گلا تو گلدونا كاشته باشم حتی اگه دلت نخواد اسم تو تو قلب منه چهره تو یادم می آد وقتی كه بارون می زنه ای كاش منم تو آسمون یه مرغ دریایی بودم شاید دوسم داشتی اگه آهوی صحرایی بودم ای كاش بدونی چشمات و به صد تا دنیا نمی دم یه موج گیسوی تو رو به صد تا دریا نمی دم به آرزوهام می رسم اگر كه تو پیشم باشی اونوقت خوشبخت میشم مثل فرشته ها تو نقاشی تا وقتی اینجا بمونی بارون قشنگ و نم نمه هوای رفتن كه كنی مرگ گلهای مریمه نگام كن و برام بگو بگوی می ری یا می مونی بگو دوسم داری یا نه مرگ گلهای شمعدونی نامه داره تموم میشه مثل تموم نامه ها اما تو مثل آسمون عاشقی و بی انتها | |
|
| |
Saghar عضو باشگاه 1000 تایی
تعداد پستها : 6513 Location : یه جایی میون مردم خاکی Registration date : 2008-12-24
| عنوان: رد: انجمن شاعران زنده! الأحد فبراير 01, 2009 9:44 am | |
| حدس و حدس می زنم شبی مرا جواب میکنی و قصر کوچک دل مرا خراب میکنی
سر قرار عاشقی همیشه دیر کرده ای ولی برای رفتنت عجب شتاب میکنی
من از کنار پنجره تو را نگاه میکنم و تو به نامدیگری مرا خطاب می کنی
چه ساده در ازای یک نگاه پک و ماندنی هزار مرتبه مرا ز خجلت آب میکنی
به خاطر تو من همیشه با همه غریبه ام تو کمتر از غریبه ای مرا حساب میکنی
و کاش گفته بودی از همان نگاه اولت که بعد من دوباره دوست انتخاب می کنی | |
|
| |
amir مشتاق
تعداد پستها : 596 Location : یه جا از زمین خدا Registration date : 2008-06-10
| عنوان: رد: انجمن شاعران زنده! الأحد فبراير 01, 2009 11:03 am | |
| جرم من چیست؟
جرم من چیست که شیدای نگاهت شده ام
آن قدر واله که انگشت نمایت شده ام
جرم من چیست که در کلبه تنهایی خویش
زاهد گوشه محراب لبانت شده ام
آخر ای اختر تابنده به دامان سپهر
جرم من چیست که رسوای زمانت شده ام
آمدی ساده نشستی به گلیم دل من
جرم من چیست که معشوق نوازت شده ام
ای که از شور جوانی خودت سرمستی
ساغری نوش که ساقی شرابت شده ام
آمدی ساده نشستی و چو طوفان رفتی
هیچ انگار ندیدی که خرابت شده ام
رفتی و بی خبر از خویش نمودی ما را
لحظه ای چند نظر کن نگرانت شده ام
ای که از حال دل من خبری نیست تو را
با خبر باش که من چشم به راهت شده ام | |
|
| |
Saghar عضو باشگاه 1000 تایی
تعداد پستها : 6513 Location : یه جایی میون مردم خاکی Registration date : 2008-12-24
| عنوان: رد: انجمن شاعران زنده! الأحد فبراير 01, 2009 6:49 pm | |
| ای دریغا كه زما بس دور است لحظه ها را دریاب چشم فردا كور است نه چراغیست در آن پایان هر چه از دور نمایانست شاید آن نقطه نورانی چشم گرگان بیابانست می فرومانده به جام سر به سجاده نهادن تا كی ؟ | |
|
| |
Saghar عضو باشگاه 1000 تایی
تعداد پستها : 6513 Location : یه جایی میون مردم خاکی Registration date : 2008-12-24
| عنوان: رد: انجمن شاعران زنده! الأحد فبراير 01, 2009 6:50 pm | |
| به آفتاب سلامی دوباره خواهم داد به جویبار که در من جاری بود به ابرها که فکرهای طویلم بودند به رشد دردناک سپیدارهای باغ که با من از فصل های خشک گذر می کردند به دسته های کلاغان که عطر مزرعه های شبانه را برای من به هدیه می آوردند به مادرم که در آینه زندگی می کرد و شکل پیری من بود و به زمین که شهوت تکرار من درون ملتهبش را از تخمه های سبز می انباشت سلامی دوباره خواهم داد می آیم می آیم می آیم با گیسویم : ادامه بوهای زیر خاک با چشمهایم : تجربه های غلیظ تاریکی با بوته ها که چیده ام از بیشه های آن سوی دیوار می آیم می آیم می آیم و آستانه پر از عشق می شود و من در آستانه به آنها که دوست می دارند و دختری که هنوز آنجا در آستانه پرعشق ایستاده سلامی دوباره خواهم داد | |
|
| |
Saghar عضو باشگاه 1000 تایی
تعداد پستها : 6513 Location : یه جایی میون مردم خاکی Registration date : 2008-12-24
| عنوان: رد: انجمن شاعران زنده! الأحد فبراير 01, 2009 6:51 pm | |
| بر او ببخشایید بر او که گاه گاه پیوند دردناک وجودش را با آب های راکد و حفره های خالی از یاد می برد و ابلهانه می پندارد که حق زیستن دارد
بر او ببخشایید بر خشم بی تفاوت یک تصویر که آرزوی دوردست تحرک در دیدگان کاغذیش آب می شود
بر او ببخشایید بر او که در سراسر تابوتش جریان سرخ ماه گذر دارد و عطر های منقلب شب خواب هزار ساله اندامش را آشفته می کند
بر او ببخشایید بر او که از درون متلاشی ست اما هنوز پوست چشمانش از تصور ذرات نور می سوزد و گیسوان بیهده اش نومیدوار از نفوذ نفسهای عشق می لرزد
ای ساکنان سرزمین ساده خوشبختی ای همدمان پنجره های گشوده در باران بر او ببخشایید بر او ببخشایید زیرا که مسحور است زیرا که ریشه های هستی بارآور شماست در خاکهای غربت او نقب می زنند و قلب زود باور او را با ضربه های موذی حسرت در کنج سینه اش متورم می سازند | |
|
| |
| انجمن شاعران زنده! | |
|