| انجمن شاعران زنده! | |
|
+14G H A Z A L mona Assal maryashena Arakadrish s@ba Jany الهام yasamiin Yasaman amin بهاره MajidDiab دلارام 18 مشترك |
|
نويسنده | پيام |
---|
بهاره عضو باشگاه 1000 تایی
تعداد پستها : 7588 Location : قم Registration date : 2007-12-25
| عنوان: رد: انجمن شاعران زنده! الأربعاء مارس 11, 2009 5:33 pm | |
| جز من اگرت عاشق و شیداست بگو
گر میل دلت به جانب ماست بگو
ور هیچ مرا در دل تو جاست بگو
گر هست بگو
نیست بگو
راست بگو | |
|
| |
بهاره عضو باشگاه 1000 تایی
تعداد پستها : 7588 Location : قم Registration date : 2007-12-25
| عنوان: رد: انجمن شاعران زنده! الأربعاء مارس 11, 2009 5:36 pm | |
| لحظه ديدار نزديك است .
باز من ديوانه ام، مستم .
باز مي لرزد، دلم، دستم .
باز گويي در جهان ديگري هستم .
هاي ! نخراشي به غفلت گونه ام را، تيغ !
هاي ! نپريشي صفاي زلفم را، دست!
آبرويم را نريزي، دل !
- اي نخورده مست -
لحظه ديدار نزديك است . | |
|
| |
Saghar عضو باشگاه 1000 تایی
تعداد پستها : 6513 Location : یه جایی میون مردم خاکی Registration date : 2008-12-24
| عنوان: رد: انجمن شاعران زنده! الأربعاء مارس 11, 2009 6:13 pm | |
| در وصل هم ز عشق تو ای گل در آتشم
عاشق نمی شوی که ببینی چه می کشم
با عقل آب عشق به یک جو نمی رود
بیچاره من که ساخته از آب و آتشم
لب بر لبم بنه بنوازش دمی چو نی
تا بشنوی نوای غزلهای دلکشم
ساز صبا بناله شبی گفت شهریار
این کار تست من همه جور تو می کشم | |
|
| |
Jany عضو باشگاه 1000 تایی
تعداد پستها : 2939 Location : قلب شما Registration date : 2007-12-05
| عنوان: رد: انجمن شاعران زنده! الإثنين مارس 16, 2009 8:53 am | |
| قرار شد وقتی صابخونه میاد بیام و شعر بنویسم حالا که اومده اینم یه شعر برای گل روی صابخونه آمدی و صد هزاران دل به تو مشتاق شد طاقت این دل ز دوری تو دیگر طاق شد امدی با یک نگاه از گوشه چشم خوشت این دل رسوای عاشق شهره آفاق شد آمدی و نقش چشمان پر از آهنگ تو نقش جاویدان چشم مانده ام بر طاق شد من نمیدانم چه خواندی کاین دل بی جان ما جان گرفت از خوانده ات در زمره عشاق شد مرجان 000000 اون یکی بیتش یادم نیست ان شاءالله شب مینویسمش | |
|
| |
Saghar عضو باشگاه 1000 تایی
تعداد پستها : 6513 Location : یه جایی میون مردم خاکی Registration date : 2008-12-24
| عنوان: رد: انجمن شاعران زنده! الإثنين مارس 16, 2009 10:29 am | |
| داد معشوقه به عاشق پیغام كه كند مادر تو با من جنگ
هركجا بیندم از دور كند چهره پرچین و جبین پر آژنگ
با نگاه غضب آلود زند بر دل نازك من تیری خدنگ
مادر سنگدلت تا زنده است شهد در كام من و تست شرنگ
نشوم یكدل و یكرنگ ترا تا نسازی دل او از خون رنگ
گر تو خواهی به وصالم برسی باید این ساعت بی خوف و درنگ
روی و سینه تنگش بدری دل برون آری از آن سینه تنگ
گرم و خونین به منش باز آری تا برد زاینه قلبم زنگ
عاشق بی خرد ناهنجار نه بل آن فاسق بی عصمت و ننگ
حرمت مادری از یاد ببرد خیره از باده و دیوانه زبنگ
رفت و مادر را افكند به خاك سینه بدرید و دل آورد به چنگ
قصد سرمنزل معشوق نمود دل مادر به كفش چون نارنگ
از قضا خورد دم در به زمین و اندكی سوده شد او را آرنگ
وان دل گرم كه جان داشت هنوز اوفتاد از كف آن بی فرهنگ
از زمین باز چو برخاست نمود پی برداشتن آن آهنگ
دید كز آن دل آغشته به خون آید آهسته برون این آهنگ:
آه دست پسرم یافت خراش آه پای پسرم خورد به سنگ | |
|
| |
Saghar عضو باشگاه 1000 تایی
تعداد پستها : 6513 Location : یه جایی میون مردم خاکی Registration date : 2008-12-24
| عنوان: رد: انجمن شاعران زنده! الإثنين مارس 16, 2009 10:32 am | |
| چو بستی در بروی من به کوی صبر رو کردم چو درمانم نبخشیدی به درد خویش خو کردم چرا رو در تو آرم من که خود را گم کنم در تو به خود باز آمدم نقش تو در خود جستجو کردم خیالت ساده دل تر بود و با ما از تو یک رو تر من اینها هر دو با آئینهی دل روبرو کردم فرود آ ای عزیز دل که من از نقش غیر تو سرای دیده با اشک ندامت شست و شو کردم صفائی بود دیشب با خیالت خلوت ما را ولی من باز پنهانی ترا هم آرزو کردم تو با اغیار پیش چشم من می در سبو کردی من از بیم شماتت گریه پنهان در گلو کردم ازین پس شهریارا، ما و از مردم رمیدنها که من پیوند خاطر با غزالی مشک مو کردم | |
|
| |
Saghar عضو باشگاه 1000 تایی
تعداد پستها : 6513 Location : یه جایی میون مردم خاکی Registration date : 2008-12-24
| عنوان: رد: انجمن شاعران زنده! الإثنين مارس 16, 2009 10:32 am | |
| قصه ی تو ٬ قصه ی من ٬ قصه ی تگرگ و شبنم
قصه ی برف و شراره ! قصه ی دشنه و مرهم
قصه ی من ٬ قصه ی تو ٬ قصه ی تلخ دوباره
قصه ی پلنگ عاشق ٬ قصه ی صید ستاره
من و بشناسون دوباره ٬ به من و آیینه و دیدار
من و تازه کن به بوسه! منو دست گریه نسپار
یه ترانه از تو دورو یه ترانه به تو نزدیک
پیش تو گم میشم از تو ٬ ای غزل واره ی تاریک
خسته و دل گیرم از من ٬ درو واکن به ستاره
یه نفس نوازشم کن بزار از شب گل بباره
چیزی تا گریه نمونده ٬ پُــر بغض ِ همه حرفام
من و با یه بوسه بشکن ٬ که سکوته همه حرفام | |
|
| |
Saghar عضو باشگاه 1000 تایی
تعداد پستها : 6513 Location : یه جایی میون مردم خاکی Registration date : 2008-12-24
| عنوان: رد: انجمن شاعران زنده! الإثنين مارس 16, 2009 10:33 am | |
| زندگی رسم خوشایندی است
زندگی بال و پری دارد با وسعت مرگ
پرشی دارد اندازه عشق
زندگی چیزی نیست که
لب طاقچه عادت از یاد من و تو برود
زندگی جذبه دستی است که می چیند
زندگی تجربه شب پره در
تاریکی است
زندگی حس غریبی است
که یک مرغ مهاجر دارد
زندگی مجذور آینه است
زندگی گل به توان ابدیت
زندگی ضرب زمین در ضربان دل ما
زندگی هندسه ساده و یکسان نفسهاست
هر کجا هستم باشم
آسمان مال من است
پنجره , فکر , هوا , عشق
زمین مال من است | |
|
| |
Saghar عضو باشگاه 1000 تایی
تعداد پستها : 6513 Location : یه جایی میون مردم خاکی Registration date : 2008-12-24
| عنوان: رد: انجمن شاعران زنده! الإثنين مارس 16, 2009 10:33 am | |
| در تاریكی بی آغاز و پایان دری در روشنی انتظارم رویید. خودم را در پس در تنها نهادم و به درون رفتم: اتاقی بی روزن تهی نگاهم را پر كرد. سایه ای در من فرود آمد و همه شباهتم را در ناشناسی خود گم كرد. پس من كجا بودم؟ شاید زندگی ام در جای گمشده ای نوسان داشت و من انعكاسی بودم كه بیخودانه همه خلوت ها را بهم می زد در پایان همه رویاها در سایه بهتی فرو می رفت.
من در پس در تنها مانده بودم. همیشه خودم را در پس یك در تنها دیده ام. گویی وجودم در پای این در جا مانده بود، در گنگی آن ریشه داشت. آیا زندگی ام صدایی بی پاسخ نبود؟
در اتاق بی روزن انعكاسی سرگردان بود و من در تاریكی خوابم برده بود. در ته خوابم خودم را پیدا كردم و این هشیاری خلوت خوابم را آلود. آیا این هشیاری خطای تازه من بود؟
در تاریكی بی آغاز و پایان فكری در پس در تنها مانده بودم. پس من كجا بودم؟ حس كردم جایی به بیداری می رسم. همه وجودم را در روشنی این بیداری تماشا كردم: آیا من سایه گمشده خطایی نبودم؟
در اتاق بی روزن انعكاسی نوسان داشت. پس من كجا بودم؟ در تاریكی بی آغاز و پایان بهتی در پس در تنها مانده بودم | |
|
| |
Saghar عضو باشگاه 1000 تایی
تعداد پستها : 6513 Location : یه جایی میون مردم خاکی Registration date : 2008-12-24
| عنوان: رد: انجمن شاعران زنده! الإثنين مارس 16, 2009 10:33 am | |
| چه غریب ماندی ای دل ! نه غمی ، نه غمگساری نه به انتظار یاری ، نه ز یار انتظاری غم اگر به كوه گویم بگریزد و بریزد كه دگر بدین گرانی نتوان كشید باری چه چراغ چشم دارد از شبان و روزان كه به هفت آسمانش نه ستاره ای ست باری دل من ! چه حیف بودی كه چنین ز كار ماندی چه هنر به كار بندم كه نماند وقت كاری نرسید آن ماهی كه به تو پرتوی رساند دل آبگینه بشكن كه نماند جز غباری همه عمر چشم بودم كه مگر گلی بخندد دگر ای امید خون شو كه فرو خلید خاری سحرم كشیده خنجر كه ، چرا شبت نكشته ست تو بكش كه تا نیفتد دگرم به شب گذاری به سرشك همچو باران ز برت چه برخورم من ؟ كه چو سنگ تیره ماندی همه عمر بر مزاری چو به زندگان نبخشی تو گناه زندگانی بگذار تا بمیرد به بر تو زنده واری نه چنان شكست پشتم كه دوباره سر بر آرم منم آن درخت پیری كه نداشت برگ و باری سر بی پناه پیری به كنار گیر و بگذر كه به غیر مرگ دیر نگشایدت كناری به غروب این بیابان بنشین غریب و تنها بنگر وفای یاران كه رها كنند یاری | |
|
| |
Saghar عضو باشگاه 1000 تایی
تعداد پستها : 6513 Location : یه جایی میون مردم خاکی Registration date : 2008-12-24
| عنوان: رد: انجمن شاعران زنده! الإثنين مارس 16, 2009 10:34 am | |
| چقدر سخته تو چشای کسی که تمام عشقت رو
ازت
دزدیده و به جاش یک زخم همیشه گی ، رو
قلبت هدیه
داده زل بزنی به جای اینکه لبریز کینه و نفرت
شی
حس کنی که هنوز هم دوسش داری
چقدر سخته دلت بخواد سر تو باز به دیواری
تکیه بدی
که یک بار زیر آوار غرورش همه وجودت له
شده
چقدر سخته تو خیالت ساعت ها با هاش حرف
بزنی اما
وقتی دیدیش هیچی جز سلام نتونی بگی
چقدر سخته وقتی پشتت بهشه دونه های اشک
گونه ها
تو خیس کنه اما مجبور بشی بخندی تا نفهمه که
هنوز هم دوسش داری
چقدر سخته گل آرزو هاتو تو باغ دیگری ببینی
و هزار
بار تو خودت بشکنی و اونوقت آروم زیر لب
بگی گل من باغچه نو مبارک | |
|
| |
بهاره عضو باشگاه 1000 تایی
تعداد پستها : 7588 Location : قم Registration date : 2007-12-25
| عنوان: رد: انجمن شاعران زنده! الإثنين مارس 16, 2009 6:25 pm | |
| چو بشنوی سخن اهل دل مگو که خطاست سخن شناس نهای جان من خطا این جاست سرم به دنیی و عقبی فرو نمیآید تبارک الله از این فتنهها که در سر ماست در اندرون من خسته دل ندانم کیست که من خموشم و او در فغان و در غوغاست دلم ز پرده برون شد کجایی ای مطرب بنال هان که از این پرده کار ما به نواست مرا به کار جهان هرگز التفات نبود رخ تو در نظر من چنین خوشش آراست نخفتهام ز خیالی که میپزد دل من خمار صدشبه دارم شرابخانه کجاست چنین که صومعه آلوده شد ز خون دلم گرم به باده بشویید حق به دست شماست از آن به دیر مغانم عزیز میدارند که آتشی که نمیرد همیشه در دل ماست چه ساز بود که در پرده میزد آن مطرب که رفت عمر و هنوزم دماغ پر ز هواست ندای عشق تو دیشب در اندرون دادند فضای سینه حافظ هنوز پر ز صداست | |
|
| |
بهاره عضو باشگاه 1000 تایی
تعداد پستها : 7588 Location : قم Registration date : 2007-12-25
| عنوان: رد: انجمن شاعران زنده! الجمعة مارس 20, 2009 5:38 am | |
| دل و دینم شد و دلبر به ملامت برخاست گفت با ما منشین کز تو سلامت برخاست که شنیدی که در این بزم دمی خوش بنشست که نه در آخر صحبت به ندامت برخاست شمع اگر زان لب خندان به زبان لافی زد پیش عشاق تو شبها به غرامت برخاست در چمن باد بهاری ز کنار گل و سرو به هواداری آن عارض و قامت برخاست مست بگذشتی و از خلوتیان ملکوت به تماشای تو آشوب قیامت برخاست پیش رفتار تو پا برنگرفت از خجلت سرو سرکش که به ناز از قد و قامت برخاست حافظ این خرقه بینداز مگر جان ببری کاتش از خرقه سالوس و کرامت برخاست | |
|
| |
Saghar عضو باشگاه 1000 تایی
تعداد پستها : 6513 Location : یه جایی میون مردم خاکی Registration date : 2008-12-24
| عنوان: رد: انجمن شاعران زنده! السبت مارس 21, 2009 8:06 pm | |
| خواستم،
مثل خودم ابر شوم،
گریه کنم.
آسمان عریان شد،
آتش از چهره فرو ریخت و من
سوختم،
بی که دمی دم زنم از این آتش.
خواستم،
مثل خودم راه روم،
سنگ زد هرچه که در دامن داشت،
راه پر پیچ،
به پاهای ضعیفم،
به تنم.
ساختم،
بی که دمی دم زنم از سختی راه.
خواستم،
مثل خودم باشم و بس،
همه دنیا به نگاهم خندید.
همۀ عمر گذشت.
آخرین روز من است،
و نگاه پرِ از حسرت من،
همچنان خیره به یک پنجرۀ سحر آمیز.
که نفس های شما،
از فرحبخشی آن گرم و پر از اوهام است.
کاشکی آخر عمر،
آخرین روز فقط مثل شما ها بودم. | |
|
| |
Saghar عضو باشگاه 1000 تایی
تعداد پستها : 6513 Location : یه جایی میون مردم خاکی Registration date : 2008-12-24
| عنوان: رد: انجمن شاعران زنده! السبت مارس 21, 2009 8:12 pm | |
| مستی بی زوال تو
مجابم نمی کند.
من ساده ام ولی،
تو مرا ساده دل ندان.
کین سادگی دلم، مثل مستیت،
هرگز مجاب زوالم نمی کند.
این پیکر شکستۀ تنها برای تو!
قلبم ولی چه حیف،
عاشق حسابت نمی کند.
ای مست دم زده از رسم و راه عشق.
بگذر ز من که در این راه بی نصیب،
تکرار رنگ و طرح و خیالات ملتهب،
چون یک دروغ،
ساده شکارم نمی کند. | |
|
| |
بهاره عضو باشگاه 1000 تایی
تعداد پستها : 7588 Location : قم Registration date : 2007-12-25
| عنوان: رد: انجمن شاعران زنده! الإثنين مارس 23, 2009 6:31 am | |
| موج ز خود رفته رفت
ساحل افتاده ماند .
اين، تن فرسوده را،
پاي به دامن كشيد؛
و آن سر آسوده را،
سوي افق ها كشاند .
***
ساحل تنها، به درد
در پي او ناله كرد:
- (( موج سبكبال من،
بي خبر از حال من،
پاي تو در بند نيست ! بر سر دوشت، چو من،
كوه دماوند نيست !
« هستم اگر مي روم » ! خوشتر ازين پند نيست .
بسته به زنجير را ليك خوش آيند نيست . ))
***
ناله خاموش او، در دلم آتش فكند
رفتن؟ ماندن؟ كدام؟ اي دل انديشمند ؟
گفت : - (( به پايان راه، هر دو به هم مي رسند ! ))
عمر گذر كرده را غرق تماشام شدم :
سينه كشان همچو موج، راهي دريا شدم
هستم اگر ميروم، گفتم و رفتم چو باد
تن، همه شوق و اميد، جان همه آوا شدم
بس به فراز و نشيب، رفتم و باز آمدم،
زآنهمه رفتن چه سود؟ خشت به دريا زدم !
شوق در آمد ز پاي، پاي درآمد به سنگ
و آن نفس گرم تاز، در خم و پيچ درنگ؛
اكنون، ديگر، دريغ، تن به قضا داده است !
موج ز خود رفته بود، ساحل افتاده است | |
|
| |
بهاره عضو باشگاه 1000 تایی
تعداد پستها : 7588 Location : قم Registration date : 2007-12-25
| عنوان: رد: انجمن شاعران زنده! الإثنين مارس 23, 2009 6:52 am | |
| بر نگه سرد من به گرمي خورشيد
مي نگرد هر زمان دو چشم سياهت
تشنه ي اين چشمه ام، چه سود، خدا را
شبنم جان مرا نه تاب نگاهت
جز گل خشكيده اي و برق نگاهي
از تو در اين گوشه يادگار ندارم
زان شب غمگين كه از كنار تو رفتم
يك نفس از دست غم قرار ندارم
اي گل زيبا، بهاي هستي من بود
گر گل خشكيده اي ز كوي تو بردم
گوشه ي تنها، چه اشك ها كه فشاندم
وان گل خشكيده را به سينه فشردم
آن گل خشكيده، شرح حال دلم بود
از دل پر درد خويش با تو چه گويم؟
جز به تو، از سوز عشق با كه بنالم
جز ز تو، درمان درد، از كه بجويم؟
من، دگر آن نيستم، به خويش مخوانم
من گل خشكيده ام، به هيچ نيرزم
عشق فريبم دهد كه مهر ببندم
مرگ نهيبم زند كه عشق نورزم
پاي اميد دلم اگر چه شكسته است
دست تمناي جان هميشه دراز است
تا نفسي مي كشم ز سينه ي پر درد
چشم خدا بين من به روي تو باز است
«مشيري» | |
|
| |
بهاره عضو باشگاه 1000 تایی
تعداد پستها : 7588 Location : قم Registration date : 2007-12-25
| عنوان: رد: انجمن شاعران زنده! الإثنين مارس 23, 2009 7:03 am | |
| طوفان سهمناك به يغما گشود دست
مي كند و مي ربود و مي افكند و مي شكست
لختي تگرگ مرگ فرو ريخت، سپس
طوفان فرو نشست
بادي چنين مهيب نزيبد بهار را
كز برگ و گل برهنه كند شاخسار را
در شعله هاي خشم بسوزاند اين چنين
گل را و خار را
اكنون جمال باغ بسي محنت آور است
غمگين تر از غروب غم انگيز آذر است
بر چشم هر چه مي نگرم در عزاي باغ
از اشك غم تر است
آن سو بنفشه ها همه محزون و خسته اند
در موج سيل تا به گريبان نشسته اند
لب هاي باز كرده به لبخند شوق را
در خاك بسته اند
آشفته زلف سنبل، افتاده نسترن
لادن شكسته، ياس به گل خفته در چمن
گل ها، شكوفه ها بر خاك ريخته
چون آرزوي من
مادر كه مرد سوخت بهار جوانيم
خنديد برق رنج به بي آشيانيم
هر جا گلي به خاك فتد ياد مي كنم
از زندگانيم
مشيري | |
|
| |
MajidDiab عضو باشگاه 1000 تایی
تعداد پستها : 6314 Age : 39 Location : تهران / تبریز Registration date : 2007-12-05
| عنوان: رد: انجمن شاعران زنده! الإثنين مارس 23, 2009 10:50 am | |
| زلف آشفته و خوی کرده و خندان لب و مست پيرهن چاک و غزل خوان و صراحی در دست نرگسش عربده جوی و لبش افسوس کنان نيم شب دوش به بالين من آمد بنشست سر فرا گوش من آورد به آواز حزين گفت ای عاشق ديرينه من خوابت هست عاشقی را که چنين باده شبگير دهند کافر عشق بود گر نشود باده پرست | |
|
| |
Saghar عضو باشگاه 1000 تایی
تعداد پستها : 6513 Location : یه جایی میون مردم خاکی Registration date : 2008-12-24
| عنوان: رد: انجمن شاعران زنده! الإثنين مارس 23, 2009 12:00 pm | |
| دوستم داشته باش
دوستم داشته باش ، دوستم داشته باش بادها دلتنگند ، دستها بیهوده ، چشمها بی رنگند دوستم داشته باش شاخه ها می لرزند ، برگها می سوزند ، یادها می گندند باز شو تا پرواز ، سبز باش از آواز ، آشتی كن با رنگ ، عشق بازی با ساز دوستم داشته باش سیبها خشكیده ، یاسها پوسیده ، شیر هم ترسیده دوستم داشته باش عطرها در راهند ، دوستت دارم ها ، آه چه كوتاهند دوستت خواهم داشت ، بیشتر از باران ، گرمتر از لبخند، داغ چون تابستان دوستت خواهم داشت شادتر خواهم شد ، ناب تر ، روشن تر ، بارور خواهم شد دوستم داشته باش برگ را باور كن ، آفتابی تر شو ، باغ را از بر كن دوستم داشته باش عطرها در راهند ، دوستت دارم ها ، آه چه كوتاهند خواب دیدم در خواب آب آبی تر بود، نور پر سوز بود، زخم شرم آور بود خواب دیدم در تو، رود از تب می سوخت، نور گجسو می بافت، باغچه گل می دوخت دوستم داشته باش عطرها در راهند ، دوستت دارم ها ، آه چه كوتاهند. | |
|
| |
Saghar عضو باشگاه 1000 تایی
تعداد پستها : 6513 Location : یه جایی میون مردم خاکی Registration date : 2008-12-24
| عنوان: رد: انجمن شاعران زنده! الإثنين مارس 23, 2009 12:02 pm | |
| دلبركم چیزی بگو به من كه از گریه پرم به من كه بی صدای تو از شب شكست میخورم
دلبركم چیزی بگو به من كه گرم هق هق ام به من كه آخرینه آواره های عاشقم
چیزی بگو كه آینه خسته نشه از بی كسی غزل بشن گلایه ها نه هق هق دلواپسی
نذار كه از سكوت تو پرپر بشن ترانه ها دوباره من بمونمو خاكستر پروانه ها چیزی بگو اما نگو از مرگ یاد و خاطره كابوس رفتنت بگو از لحظه های من بره چیزی بگو اما نگو قصه ما بسر رسید نگو كه خورشیدك من چادر شب بسر كشید
دقیقه ها غزل میگن وقتی سكوتو میشكنی قناریا عاشق میشن وقتی تو حرف میزنی دلبركم چیزی بگو به من كه خاموش توام به من كه همبستر تو اما فراموش توام
چیزی بگو كه آینه خسته نشه از بی كسی غزل بشن گلایه ها نه هق هق دلواپسی
نذار كه از سكوت تو پرپر بشن ترانه ها دوباره من بمونمو خاكستر پروانه ها چیزی بگو اما نگو از مرگ یاد و خاطره كابوس رفتنت بگو از لحظه های من بره چیزی بگو اما نگو قصه ما بسر رسید نگو كه خورشیدك من چادر شب بسر كشید
چیزی بگو اما نگو از مرگ یاد و خاطره كابوس رفتنت بگو از لحظه های من بره
چیزی بگو اما نگو قصه ما بسر رسید | |
|
| |
بهاره عضو باشگاه 1000 تایی
تعداد پستها : 7588 Location : قم Registration date : 2007-12-25
| عنوان: رد: انجمن شاعران زنده! الجمعة مارس 27, 2009 2:03 pm | |
| من اون خاكم كه زير پا. ولي مغرور مغرورم
به تاريكي منم تاريك. ولي پر نور پر نورم.
اگه گلبرگ بي آبم.به شبنم رو نميارم
اگه تشنه تو خورشيدم. به سايه تن نميكارم
من اون دردم كه هر جايي پي مرهم نميگرده
چه غم دارم اگه دنيا به كام من نميچرخه....
من اون عشقم كه با هر كس سر سفره نميشينه
من اون شوقم كه اشكامو به جز محرم نميبينه
اگه من ساقه ي خشكم به دريا دل نميبندم
اگه بارون پر بارم به صحرا دل نميبندم | |
|
| |
بهاره عضو باشگاه 1000 تایی
تعداد پستها : 7588 Location : قم Registration date : 2007-12-25
| عنوان: رد: انجمن شاعران زنده! الجمعة مارس 27, 2009 3:30 pm | |
| سوی خود خوان یک رهم تا تحفه جان آرم تو را جان نثار افشان خاک آستان آرم تو را از کدامین باغی ای مرغ سحر با من بگوی تا پیام طایر هم آشیان آرم تو را من خموشم حال من میپرسی ای همدم که باز نالم و از نالهی خود در فغان آرم تو را شکوه از پیری کنی زاهد بیا همراه من تا به میخانه برم پیر و جوان آرم تو را ناله بیتاثیر و افغان بیاثر چون زین دو من بر سر مهر ای مه نامهربان آرم تو را گر نیارم بر زبان از غیر حرفی چون کنم تا به حرف ای دلبر نامهربان آرم تو را در بهار از من مرنج ای باغبان گاهی اگر یاد از بی برگی فصل خزان آرم تو را خامشی از قصهی عشق بتان هاتف چرا باز خواهم بر سر این داستان آرم تو را
هاتف | |
|
| |
بهاره عضو باشگاه 1000 تایی
تعداد پستها : 7588 Location : قم Registration date : 2007-12-25
| عنوان: رد: انجمن شاعران زنده! الجمعة مارس 27, 2009 3:31 pm | |
| به گردون میرسد فریاد یارب یاربم شبها چه شد یارب در این شبها غم تاثیر یاربها به دل صدگونه مطلب سوی او رفتم ولی ماندم ز بیم خوی او خاموش و در دل ماند مطلبها هزاران شکوه بر لب بود یاران را ز خوی تو به شکرخنده آمد چون لبت، زد مهر بر لبها ندانی گر ز حال تشنگان شربت وصلت ببین افتاده چون ماهی طپان بر خاک طالبها جدا از ماه رویت عاشقان از چشم تر هر شب فرو ریزند کوکب تا فرو ریزند کوکبها چسان هاتف بجا ماند کسی را دین و دل جایی که درس شوخی آموزند طفلان را به مکتبها | |
|
| |
بهاره عضو باشگاه 1000 تایی
تعداد پستها : 7588 Location : قم Registration date : 2007-12-25
| عنوان: رد: انجمن شاعران زنده! الجمعة مارس 27, 2009 3:32 pm | |
| جوانی بگذرد یارب به کام دل جوانی را که سازد کامیاب از وصل پیر ناتوانی را به قتلم کوشی ای زیبا جوان و من درین حیرت که از قتل کهن پیری چه خیزد نوجوانی را تمام مهربانان را به خود نامهربان کردم به امیدی که سازم مهربان نامهربانی را چه باشد جادهی ای سرو سرکش در پناه خود تذرو بیپناهی قمری بی آشیانی را مکن آزار جان هاتف آزرده جان دیگر کزین افزون نشاید خست جان خسته جانی را | |
|
| |
| انجمن شاعران زنده! | |
|