| انجمن شاعران زنده! | |
|
+14G H A Z A L mona Assal maryashena Arakadrish s@ba Jany الهام yasamiin Yasaman amin بهاره MajidDiab دلارام 18 مشترك |
|
نويسنده | پيام |
---|
بهاره عضو باشگاه 1000 تایی
تعداد پستها : 7588 Location : قم Registration date : 2007-12-25
| عنوان: رد: انجمن شاعران زنده! الجمعة مارس 27, 2009 3:39 pm | |
| جان به جانان کی رسد جانان کجا و جان کجا ذره است این، آفتاب است، آن کجا و این کجا دست ما گیرد مگر در راه عشقت جذبهای ورنه پای ما کجا وین راه بیپایان کجا ترک جان گفتم نهادم پا به صحرای طلب تا در آن وادی مرا از تن برآید جان کجا جسم غم فرسود من چون آورد تاب فراق این تن لاغر کجا بار غم هجران کجا در لب یار است آب زندگی در حیرتم خضر میرفت از پی سرچشمهی حیوان کجا چون جرس با ناله عمری شد که ره طی میکند تا رسد هاتف به گرد محمل جانان کجا | |
|
| |
بهاره عضو باشگاه 1000 تایی
تعداد پستها : 7588 Location : قم Registration date : 2007-12-25
| عنوان: رد: انجمن شاعران زنده! الجمعة مارس 27, 2009 3:40 pm | |
| تو ای وحشی غزال و هر قدم از من رمیدنها من و این دشت بیپایان و بیحاصل دویدنها تو و یک وعده و فارغ ز من هر شب به خواب خوش من و شبها و درد انتظار و دل طپیدنها نصیحتهای نیک اندیشیت گفتیم و نشنیدی چها تا پیشت آید زین نصیحت ناشنیدنها پر و بالم به حسرت ریخت در کنج قفس آخر خوشا ایام آزادی و در گلشن دویدنها کنون در من اگر بیند به خواری و غضب بیند کجا رفت آن به روی من به شوق از شرم دیدنها تغافلهای او در بزم غیرم کشته بود امشب نبودش سوی من هاتف گر آن دزدیده دیدنها | |
|
| |
MajidDiab عضو باشگاه 1000 تایی
تعداد پستها : 6314 Age : 39 Location : تهران / تبریز Registration date : 2007-12-05
| عنوان: رد: انجمن شاعران زنده! الجمعة مارس 27, 2009 4:08 pm | |
| تو کز محنت دیگران بی غمی نشاید که نامت نهند آدمی ! | |
|
| |
MajidDiab عضو باشگاه 1000 تایی
تعداد پستها : 6314 Age : 39 Location : تهران / تبریز Registration date : 2007-12-05
| عنوان: رد: انجمن شاعران زنده! الجمعة مارس 27, 2009 4:15 pm | |
| عید آمد و خانه ی خود را نتکاندیم / گردی نستردیم و غباری نفشاندیم / دیدیم که کسوت بخت آمده نوروز/ از بیدلی او را ز خانه براندیم / هر جا گذری غلغله ی شادی و شور است / ما آتش اندوه به آبی ننشاندیم / آفاق پر از پیک و پیام است، ولی ما / پیکی ندوانیم و پیامی نرساندیم/ - اخوان ثالث | |
|
| |
MajidDiab عضو باشگاه 1000 تایی
تعداد پستها : 6314 Age : 39 Location : تهران / تبریز Registration date : 2007-12-05
| عنوان: رد: انجمن شاعران زنده! الجمعة مارس 27, 2009 4:16 pm | |
| بر چهره گل نسیم نوروز خوش است / بر طرف چمن روی دل افروز خوش است / از دی که گذشت هر چه گویی خوش نیست / خوش باش و مگو ز دی که امروز خوش است/ - خیام | |
|
| |
MajidDiab عضو باشگاه 1000 تایی
تعداد پستها : 6314 Age : 39 Location : تهران / تبریز Registration date : 2007-12-05
| عنوان: رد: انجمن شاعران زنده! الجمعة مارس 27, 2009 4:17 pm | |
| این بهار نو ز بعد برگ ریز / هست برهان بر وجود رستخیز - شفیعی کدکنی | |
|
| |
بهاره عضو باشگاه 1000 تایی
تعداد پستها : 7588 Location : قم Registration date : 2007-12-25
| عنوان: رد: انجمن شاعران زنده! السبت مارس 28, 2009 9:36 am | |
| چشم مست یار شد مخمور و مدهوشیم ما باده از جوش نشاط افتاد و در جوشیم ما نالهی ما حلقه در گوش اجابت کز سحرخیزان آن صبح بناگوشیم ما فتنهی صد انجمن، آشوب صد هنگامهایم گر به ظاهر چون شراب کهنه خاموشیم ما نامهی پیچیده را چون آب خواندن حق ماست کز سخن فهمان آن لبهای خاموشیم ما بی تامل چون عرق بر روی خوبان میدویم چون کمند زلف، گستاخ بر و دوشیم ما از شراب مارگ خامی است صائب موج زن گر چه عمری شد درین میخانه در جوشیم ما | |
|
| |
بهاره عضو باشگاه 1000 تایی
تعداد پستها : 7588 Location : قم Registration date : 2007-12-25
| عنوان: رد: انجمن شاعران زنده! السبت مارس 28, 2009 9:42 am | |
| عرقفشانی آن گلعذار را دریاب ستارهریزی صبح بهار را دریاب درون خانه خزان و بهار یکرنگ است ز خویش خیمه برون زن، بهار را دریاب ز گاهوارهی تسلیم کن سفینهی خویش میان بحر حضور کنار را دریاب ز فیض صبح مشو غافل ای سیاه درون صفای این نفس بی غبار را دریاب عقیق در دهن تشنه کار آب کند به وعدهای جگر داغدار را دریاب تو کز شراب حقیقت هزار خم داری به یک پیاله من خاکسار را دریاب | |
|
| |
بهاره عضو باشگاه 1000 تایی
تعداد پستها : 7588 Location : قم Registration date : 2007-12-25
| عنوان: رد: انجمن شاعران زنده! السبت مارس 28, 2009 9:47 am | |
| حضور دل نبود با عبادتی که مراست تمام سجدهی سهوست طاعتی که مراست نفس چگونه برآید ز سینهام بی آه؟ ز عمر رفته به غفلت ندامتی که مراست ز داغ گمشده فرزند جانگدازترست ز فوت وقت به دل داغ حسرتی که مراست اگر به قدر سفر فکر توشه باید کرد نفس چگونه کند راست، فرصتی که مراست؟ ز گرد لشکر بیگانه مملکت را نیست ز آشنایی مردم کدورتی که مراست چو کوتهی نبود در رسایی قسمت چرا دراز شود دست حاجتی که مراست؟ سراب را ز جگر تشنگان بادیه نیست ز میزبانی مردم خجالتی که مراست به هم، چو شیر و شکر، سنگ و شیشه میجوشد اگر برون دهم از دل محبتی که مراست چو غنچه سر به گریبان کشیدهام صائب نسیم راه نیابد به خلوتی که مراست | |
|
| |
بهاره عضو باشگاه 1000 تایی
تعداد پستها : 7588 Location : قم Registration date : 2007-12-25
| عنوان: رد: انجمن شاعران زنده! الإثنين مارس 30, 2009 5:37 pm | |
| جرمی ندارم بیش از این کز جان وفادارم ترا ور قصد آزارم کنی هرگز نیازارم ترا زین جور بر جانم کنون، دست از جفا شستی به خون جانا چه خواهد شد فزون، آخر ز آزارم ترا رخ گر به خون شویم همی، آب از جگر جویم همی در حال خود گویم همی، یادی بود کارم ترا آب رخان من مبر، دل رفت و جان را درنگر تیمار کار من بخور، کز جان خریدارم ترا هان ای صنم خواری مکن، ما را فرازاری مکن آبم به تاتاری مکن، تا دردسر نارم ترا جانا ز لطف ایزدی گر بر دل و جانم زدی هرگز نگویی انوری، روزی وفادارم ترا | |
|
| |
بهاره عضو باشگاه 1000 تایی
تعداد پستها : 7588 Location : قم Registration date : 2007-12-25
| عنوان: رد: انجمن شاعران زنده! الإثنين مارس 30, 2009 5:39 pm | |
| ای کرده خجل بتان چین را بازار شکسته حور عین را بنشانده پیاده ماه گردون برخاسته فتنهی زمین را مگذار مرا به ناز اگر چند خوب آید ناز نازنین را منمای همه جفا گه مهر چیزی بگذار روز کین را دلداران بیش از این ندارند با درد قرین چو من قرین را هم یاد کنند گه گه آخر خدمتگاران اولین را ای گم شده مه ز عکس رویت در کوی تو لعبتان چین را این از تو مرا بدیع ننمود من روز همی شمردم این را سیری نکند مرا ز جورت چونان که ز جود مجد دین را | |
|
| |
بهاره عضو باشگاه 1000 تایی
تعداد پستها : 7588 Location : قم Registration date : 2007-12-25
| عنوان: رد: انجمن شاعران زنده! الإثنين مارس 30, 2009 5:43 pm | |
| گر باز دگرباره ببینم مگر اورا دارم ز سر شادی بر فرق سر او را با من چو سخن گوید جز تلخ نگوید تلخ از چه سبب گوید چندین شکر او را سوگند خورم من به خدا و به سر او کاندر دو جهان دوست ندارم مگر او را چندان که رسانید بلاها به سر من یارب مرسان هیچ بلایی به سر او را هر شب ز بر شام همی تا به سحرگه رخساره کنم سرخ ز خون جگر او را | |
|
| |
بهاره عضو باشگاه 1000 تایی
تعداد پستها : 7588 Location : قم Registration date : 2007-12-25
| عنوان: رد: انجمن شاعران زنده! الإثنين مارس 30, 2009 5:54 pm | |
| عشق تو از ملک جهان خوشترست رنج تو از راحت جان خوشترست خوشترم آن نیست که دل بردهای دل در جان میزند آن خوشترست من به کرانی شدم از دست هجر پای ملامت به میان خوشترست دل به بدی تن زده تا به شود خوردن زهری به گمان خوشترست وصل تو روزی نشد و روز شد سود نه و مایه زیان خوشترست عمر شد و عشوه به دستم بماند دخل نه و خرج روان خوشترست از پی دل جان به تو انداختیم بر اثر تیر کمان خوشترست کیسهی عمرم ز غمت شد تهی بیرمه مرسوم شبان خوشترست این همه هست و تو نه با انوری وین همه در کار جهان خوشترست | |
|
| |
بهاره عضو باشگاه 1000 تایی
تعداد پستها : 7588 Location : قم Registration date : 2007-12-25
| عنوان: رد: انجمن شاعران زنده! الإثنين مارس 30, 2009 6:06 pm | |
| دل بیتو به صدهزار زاریست جان در کف صدهزار خواریست در عشق تو ز اشک دیده دل را الحق ز هزار گونه یاریست در راه تو خوارتر ز حاکم ای بخت بد این چه خاکساریست کردیم به کام دشمن ای دوست دانم که نه این ز دوستاریست هجران سیهگر توام کشت این نیز هم از سپیدکاریست | |
|
| |
بهاره عضو باشگاه 1000 تایی
تعداد پستها : 7588 Location : قم Registration date : 2007-12-25
| عنوان: رد: انجمن شاعران زنده! الإثنين مارس 30, 2009 6:11 pm | |
| از تو بریدن صنما روی نیست زانکه چو رویت به جهان روی نیست تا تو ز کوی تو برون رفتهای کوی تو گویی که همان کوی نیست گرچه غمت کرد چو مویی مرا فارغم از عشق تو یک موی نیست روی ترا ماه نگویم از آنک ماه چو آن عارض دلجوی نیست زلف ترا مشک نخوانم از آنک مشک بدان رنگ و بدان بوی نیست چون لب تو بادهی خوش رنگ نه چون رخ تو لالهی خود روی نیست زلف تو چوگان و دلم گوی اوست کیست که چوگان ترا گوی نیست طعنهی بدگوی نباشد زیانش هرکه ورا دلبر بدخوی نیست انوری از خوی بد تست خوار از سخن دشمن بدگوی نیست | |
|
| |
Saghar عضو باشگاه 1000 تایی
تعداد پستها : 6513 Location : یه جایی میون مردم خاکی Registration date : 2008-12-24
| عنوان: رد: انجمن شاعران زنده! الثلاثاء مارس 31, 2009 11:23 am | |
| مــــــد امّا در نگاهش آن نــوازش ها نبــود چشم خواب آلوده اش را ، مستی رویا نبود
نقش عشق و آرزو از چهره ی دل ، شسته بود عکس شـــــیدایی ، در آن آیینه ی ســـیما نبود
لب ، همان لب بود ، امّا بوسه اش گرمی نداشت دل همان دل بــــود ، امّا مســـت و بـی پــــروا نبود
در دل بیزار خود جــز بیم رســــوایی نداشـــت گرچه روزی هم نشین ، جز با منِ رسوا نبود
در نگاه ســـــرد او غوغای دل خاموش بــــــود برق چشمش را ، نشان ، از آتش سودا نبود
دیدم ، آن چشم درخشان را ، ولی در این صدف گوهر اشکی که من می خواســــــتم ، پیدا نبود
بر لبِ لرزان من ، فریادِ دل ، خاموش بود آخــــر آن تنها امیـــــــد جان من تنها نبود
جز من و او ، دیگری هم بود ، امّا ای دریغ | |
|
| |
بهاره عضو باشگاه 1000 تایی
تعداد پستها : 7588 Location : قم Registration date : 2007-12-25
| عنوان: رد: انجمن شاعران زنده! الثلاثاء مارس 31, 2009 12:13 pm | |
| در غمش هر شب به گردون پیک آهم میرسد صبرکن، ای دل! شبی آخر به ما هم میرسد شام تاریک غمش را گر سحر کردم چه سود؟ کز پس آن نوبت روز سیاهم میرسد صبر کن گر سوختی ای دل! ز آزار رقیب کاین حدیث جانگداز آخر به شاهم میرسد گر گنه کردم، عطا از شاه خوبان دور نیست روزی آخر مژدهی عفو گناهم میرسد | |
|
| |
Saghar عضو باشگاه 1000 تایی
تعداد پستها : 6513 Location : یه جایی میون مردم خاکی Registration date : 2008-12-24
| عنوان: رد: انجمن شاعران زنده! الثلاثاء مارس 31, 2009 7:28 pm | |
| تو را چه می رسد ای آفتاب پک اندیش تو را چه وسوسه از عشق باز می دارد ؟ کدام فتنه بی رحم عمیق ذهن تو را تیره می کند از وهم ؟ شب آفتاب ندارد و زندگانی من بی تو چو جاودانه شبی جاودانه تاریک است تو در صبوری من اشتیاق کشتن خویش و انهدام وجود مرا نمی بینی منم که طرح مودت به رنج بی پایان و شط جاری اندوه بسته ام اما تو را چه وسوسه از عشق باز می دارد ؟ تو را چه می رسد ای آفتاب پک اندیش؟ ز من چگونه گریزی تو و گریز از خویش ؟ به سوی عشق بیا وارهان دل از تشویش
حميد مصدق | |
|
| |
بهاره عضو باشگاه 1000 تایی
تعداد پستها : 7588 Location : قم Registration date : 2007-12-25
| عنوان: رد: انجمن شاعران زنده! الأربعاء أبريل 01, 2009 3:39 am | |
| تو بلند آوازه بودی، ای روان با تن دون یار گشتی دون شدی صحبت تن تا توانست از تو کاست تو چنان پنداشتی کافزون شدی بسکه دیگرگونه گشت آئین تن دیدی آن تغییر و دیگرگون شدی جای افسون کردن مار هوی زین فسونسازی تو خود افسون شدی اندرون دل چو روشن شد ز تو شمع خود بگرفتی و بیرون شدی آخر کارت بدزدید آسمان این کلاغ دزد را صابون شدی با همه کار آگهی و زیر کی اندرین سوداگری مغبون شدی درس آز آموختی و ره زدی وام تن پذرفتی و مدیون شدی نور نور بودی، نار پندارت بکشت پیش از این چون بودی، اکنون چون شدی گنج امکانی و دل گنجور تست در تن ویرانه زان مدفون شدی ملک آزادی چه نقصانت رساند کامدی در حصن تن مسجون شدی هر چه بود آئینه روی تو بود نقش خود را دیدی و مفتون شدی زورقی بودی بدریای وجود که ز طوفان قضا وارون شدی ای دل خرد، از درشتیهای دهر بسکه خون خوردی، در آخر خون شدی زندگی خواب و خیالی بیش نیست بی سبب از اندهش محزون شدی کنده شد بنیادها ز امواج تو جویباری بودی و جیحون شدی بی خریدار است اشک، ای کان چشم خیره زین گوهر چرا مشحون شدی
| |
|
| |
دلارام عضو باشگاه 1000 تایی
تعداد پستها : 4639 Location : تهران Registration date : 2007-12-02
| عنوان: رد: انجمن شاعران زنده! الجمعة أبريل 03, 2009 8:29 pm | |
| از من جدا مشو که توام نور دیدهای آرام جان و مونس قلب رمیدهای از دامن تو دست ندارند عاشقان پیراهن صبوری ایشان دریدهای از چشم بخت خویش مبادت گزند از آنک در دلبری به غایت خوبی رسیدهای منعم مکن ز عشق وی ای مفتی زمان معذور دارمت که تو او را ندیدهای آن سرزنش که کرد تو را دوست حافظا بیش از گلیم خویش مگر پا کشیدهای | |
|
| |
Saghar عضو باشگاه 1000 تایی
تعداد پستها : 6513 Location : یه جایی میون مردم خاکی Registration date : 2008-12-24
| عنوان: رد: انجمن شاعران زنده! السبت أبريل 04, 2009 5:01 am | |
| دست همتون دردنکنه | |
|
| |
MajidDiab عضو باشگاه 1000 تایی
تعداد پستها : 6314 Age : 39 Location : تهران / تبریز Registration date : 2007-12-05
| عنوان: رد: انجمن شاعران زنده! الأحد أبريل 05, 2009 11:58 pm | |
| آنچه اندر آينه بيند جوان / پير اندر خشت بيند بيش از آن | |
|
| |
Saghar عضو باشگاه 1000 تایی
تعداد پستها : 6513 Location : یه جایی میون مردم خاکی Registration date : 2008-12-24
| عنوان: رد: انجمن شاعران زنده! الثلاثاء أبريل 07, 2009 6:17 am | |
| همه مي پرسند:
چيست در زمزمه مبهم آب؟
چيست در همهمه دلکش برگ؟
چيست در بازي آن ابر سپيد، روي اين آبي آرام بلند
که ترا مي برد اين گونه به ژرفاي خيال؟
چيست در خلوت خاموش کبوترها؟
چيست در کوشش بي حاصل موج؟
چيست در خنده جام
که تو چندين ساعت، مات و مبهوت به آن مي نگري؟
نه به ابر، نه به آب، نه به برگ،
نه به اين آبي آرام بلند،
نه به اين آتش سوزنده که لغزيده به جام،
نه به اين خلوت خاموش کبوترها،
من به اين جمله نمي انديشم.
من مناجات درختان را هنگام سحر،
رقص عطر گل يخ را با باد،
نفس پاک شقايق را در سينه کوه،
صحبت چلچله ها را با صبح،
نبض پاينده هستي را در گندم زار،
گردش رنگ و طراوت را در گونه گل،
همه را مي شنوم؛ مي بينم.
من به اين جمله نمي انديشم.
به تو مي انديشم.
اي سرپا همه خوبي!
تک و تنها به تو مي انديشم.
همه وقت، همه جا،
من به هر حال که باشم به تو مي انديشم.
تو بدان اين را، تنها تو بدان.
تو بيا؛
تو بمان با من، تنها تو بمان.
جاي مهتاب به تاريکي شبها تو بتاب.
من فداي تو، به جاي همه گلها تو بخند.
اينک اين من که به پاي تو در افتادم باز؛
ريسماني کن از آن موي دراز؛
تو بگير؛ تو ببند؛ تو بخواه.
پاسخ چلچله ها را تو بگو.
قصه ابر هوا را تو بخوان.
تو بمان با من، تنها تو بمان.
در دل ساغر هستي تو بجوش.
من همين يک نفس از جرعه جانم باقيست؛
آخرين جرعه اين جام تهي را تو بنوش. | |
|
| |
Jany عضو باشگاه 1000 تایی
تعداد پستها : 2939 Location : قلب شما Registration date : 2007-12-05
| عنوان: رد: انجمن شاعران زنده! الثلاثاء أبريل 07, 2009 8:32 am | |
| ' گرچه بر واعظ شهر این سخن آسان نشود تا ریا ورزد و سالوس مسلمان نشود رندی آموز و کرم کن که نه چندان هنر است حیوانی که ننوشد می و انسان نشود گوهر پاک بباید که شود قابل فیض ورنه هر سنگ و گلی لولو و مرجان نشود اسم اعظم بکند کار خود ای دل خوش دار که به تلبیس و حیل دیو مسلمان نشود عشق می ورزم و امید که این فن شریف چون هنر های دگر موجب حرمان نشود دوش میگفت که فردا بدهم کام دلت سببی ساز خدایا که پشیمان نشود حسن خلقی ز خدا میطلبم خوی تو را تا دگر خاطر ما از تو پرشان نشود ذره را تا نبود همت عالی حافظ طالب چشمه خورشید درخشان نشود | |
|
| |
بهاره عضو باشگاه 1000 تایی
تعداد پستها : 7588 Location : قم Registration date : 2007-12-25
| عنوان: رد: انجمن شاعران زنده! الجمعة أبريل 10, 2009 1:15 pm | |
| شب وصل است و با دلبر مرا لب بر لب است امشب شبی کز روز خوشتر باشد آن شب امشب است امشب به چشمی روی آن مه بینم از شوق و به صد حسرت ز بیم صبح چشم دیگرم بر کوکب است امشب دلا بردار از لب مهر خاموشی و با دلبر سخن آغاز کن هنگام عرض مطلب است امشب
هاتف | |
|
| |
| انجمن شاعران زنده! | |
|