| انجمن شاعران زنده! | |
|
+14G H A Z A L mona Assal maryashena Arakadrish s@ba Jany الهام yasamiin Yasaman amin بهاره MajidDiab دلارام 18 مشترك |
|
نويسنده | پيام |
---|
Saghar عضو باشگاه 1000 تایی
تعداد پستها : 6513 Location : یه جایی میون مردم خاکی Registration date : 2008-12-24
| عنوان: رد: انجمن شاعران زنده! الثلاثاء أبريل 14, 2009 5:44 pm | |
| من از یک شکست عاشقانه می آیم،
بگذار همه برای این اعتراف تلخ سرزنشم کنند.
شکست نه برای پنهان کردن است، نه بهانه پنهان شدن
همه دلشان نقش های مثبت می خواهد و آدم های خوشحال
اما من گمان می کنم این خیلی خوب
است که نمی توانم ادای آدم های خوشبخت را در بیاورم
می گویند از صبح بنویس، از آفتاب،
اما من چگونه از خورشید بنویسم وقتی تمام وقت باران
پنجره چشمانم را شسته است
بی ستاره ام و زرد،
با طعم معطرِ پائیزی که حضورش
تنها معجزه لحظه های تنهایی من است .
قیمت وفا شاید گرانتر از آن بود
که بهانه دوست داشتنی زندگیم از عهده داشتنش برآید
مهم نیست،
تمام سرزنش ها را می پذیرم و به بهانه تولد،
حقایق غم انگیزی که درد را به درد میآورد و
آتش را می سوزاند، می یابم..
سقف اعتماد تعمیری ست، بدجوری چکه می کند
و آغوش ترانه ایم همچنان از عطر تن او که
باید پر باشد، خالیست
این دل دیوانه همیشه یک پادشاه ِ مغرور حقیقی داشته است
اما اگر ترانه هایم ثمره تخیل نبود،
به جنون نمی رسید
اعتراضی نیست، من که به او نمی رسم، به جنون ِ رسیده از او راضی ام
خلاصه غم ِ سنگینی است اگر سر نخواستن دلی دعوا باشد
گرچه همیشه حق هم با برنده ها نیست، می شود
در عین بازنده بودن سربلند بود و او را از
کوچه پس کوچههای دنیا گدایی کرد
قرار بود حقیقت را بگویم، سخت است، بی علاج است،
دانستنش کم کم آدم را می کشد،
گریه شبانه می آورد، اما همین است، خبر کاملاً واقعی ست،
او مرا دوست ندارد
من را، صورتم را، صدایم را، لباس پوشیدنم را، حتی ترانه هایم را
سکوت می کنم تا به خاک سپردن آخرین خاکسترهای آرزوی برباد رفته ام
آبرومندانه باشد،
گریه می کنم اما، باشکوه مثل اقیانوس، بلندمثل اورست
او نمی شنود و نمی داند که ماه،
خوشبختی مشترک همۀ بیستارههاست
و اما یک سئوال کوچک می ماند
برای پرسیدن از کسی که بی پاسخ ترین سئوال فکر آشفته من
است
چی کار کرد این دل سادم ؟؟؟؟؟؟
که از چشم تو افتادم | |
|
| |
Jany عضو باشگاه 1000 تایی
تعداد پستها : 2939 Location : قلب شما Registration date : 2007-12-05
| عنوان: رد: انجمن شاعران زنده! الأربعاء أبريل 22, 2009 12:14 pm | |
| مبر از یاد مرا مبر از یاد تو این خسته بی سامان را که ز راه آمده ام. راه بیحال عشقی که فرسود مرا و از آن آتش سرد، حاصل خانه به دوشی و هم آغوشی شبهای سیاهم با درد گرد راهیست که بر دوش نگاهم مانده و غبار نفسی است که برایم مانده مبر از یاد مرا که فراموشی تو آخرین زخم تبر اخرین تیشه مرگ بر تن سرد درخت دلم است. مرجان | |
|
| |
بهاره عضو باشگاه 1000 تایی
تعداد پستها : 7588 Location : قم Registration date : 2007-12-25
| عنوان: رد: انجمن شاعران زنده! الأربعاء أبريل 22, 2009 2:06 pm | |
| دلا در عشق تو صد دفترستم که صد دفتر ز کونین ازبرستم منم آن بلبل گل ناشکفته که آذر در ته خاکسترستم دلم سوجه ز غصه وربریجه جفای دوست را خواهان ترستم مو آن عودم میان آتشستان که این نه آسمانها مجمرستم شد از نیل غم و ماتم دلم خون بچهره خوشتر از نیلوفرستم درین آلاله در کویش چو گلخن بداغ دل چو سوزان اخگرستم نه زورستم که با دشمن ستیزم نه بهر دوستان سیم و زرستم ز دوران گرچه پر بی جام عیشم ولی بی دوست خونین ساغرستم چرم دایم درین مرز و درین کشت که مرغ خوگر باغ و برستم منم طاهر که از عشق نکویان دلی لبریز خون اندر برستم | |
|
| |
Saghar عضو باشگاه 1000 تایی
تعداد پستها : 6513 Location : یه جایی میون مردم خاکی Registration date : 2008-12-24
| عنوان: رد: انجمن شاعران زنده! الأربعاء أبريل 22, 2009 4:01 pm | |
| فلک جز عشق محرابی ندارد
جهان بی خاک عشق آبی ندارد
غلام عشق شو کاندیشه این است
همه صاحب دلان را پیشه این است
شنیدم عاشقی را بود مستی
و از آنجا خاست اول بت پرستی
همان گبران که بر آتش نشستند
ز عشق آفتاب آتش پرستند | |
|
| |
بهاره عضو باشگاه 1000 تایی
تعداد پستها : 7588 Location : قم Registration date : 2007-12-25
| عنوان: رد: انجمن شاعران زنده! الأربعاء أبريل 22, 2009 4:26 pm | |
| بتا تا زار چون تو دلبرستم بتن عود و بسینه مجمرستم اگر جز مهر تو اندر دلم بی به هفتاد و دو ملت کافرستم اگر روزی دو صد بارت بوینم همی مشتاق بار دیگرستم فراق لاله رویان سوته دیلم وز ایشان در رگ جان نشترستم منم آن شاخه بر نخل محبت که حسرت سایه و محنت برستم نه کار آخرت کردم نه دنیا یکی بی سایه نخل بیبرستم نه خور نه خواب بیتو گویی به پیکر هر سر مو خنجرستم جدا از تو به حور و خلد و طوبی اگر خورسند گردم کافرستم چو شمعم گر سراندازند صدبار فروزندهتر و روشن ترستم مرا از آتش دوزخ چه غم بی که دوزخ جزوی از خاکسترستم سمندر وش میان آتش هجر پریشان مرغ بیبال و پرستم درین دیرم چنان مظلوم و مغموم چو طفل بی پدر بی مادرستم نمیگیرد کسم هرگز به چیزی درین عالم ز هر کس کمترستم بیک ناله بسوجم هر دو عالم که از سوز جگر خنیاگرستم ببالینم همه الماس سوده همه خار و خسک در بسترستم مثال کافرم در مومنستان چو ممن در میان کافرستم همه سوجم همه سوجم همه سوج بگرمی چون فروزان اخگرستم رخ تو آفتاب و مو چو حربا و یا پژمان گل نیلوفرستم بملک عشق روح بینشانم بشهر دل یکی صورت پرستم رخش تا کرده در دل جلوه از مهر بخوبی آفتاب خاورستم | |
|
| |
دلارام عضو باشگاه 1000 تایی
تعداد پستها : 4639 Location : تهران Registration date : 2007-12-02
| عنوان: رد: انجمن شاعران زنده! الأربعاء أبريل 22, 2009 4:36 pm | |
| زلفت هزار دل به یکی تار مو ببست راه هزار چاره گر از چار سو ببست تا عاشقان به بوی نسیمش دهند جان بگشود نافهای و در آرزو ببست شیدا از آن شدم که نگارم چو ماه نو ابرو نمود و جلوه گری کرد و رو ببست ساقی به چند رنگ می اندر پیاله ریخت این نقشها نگر که چه خوش در کدو ببست یا رب چه غمزه کرد صراحی که خون خم با نعرههای قلقلش اندر گلو ببست مطرب چه پرده ساخت که در پرده سماع بر اهل وجد و حال در های و هو ببست حافظ هر آن که عشق نورزید و وصل خواست احرام طوف کعبه دل بی وضو ببست | |
|
| |
بهاره عضو باشگاه 1000 تایی
تعداد پستها : 7588 Location : قم Registration date : 2007-12-25
| عنوان: رد: انجمن شاعران زنده! السبت يوليو 11, 2009 11:09 am | |
| چه می شد گر دل آشفته من
هر چشم تو عادت نمی کرد
و ای کاش از نخست آن چشمهایت
مرا آواره غربت نمی کرد
چه زیبا بود اگر مرغ نگاهت
میان راز چشمان تو می ماند
تو می ماندی و او هم مثل یک کوچ
ز باغ دیده ات هجرت نمی کرد
تمام سایه روشن های احساس
پر از آرامش مهتابیت بود
و لیکن شاعر اینه ها هم
به خوبی رک این وسعت نمی کرد
زمانی که تو رفتی پکی یاس
خلوص سبز گلدان را رها کرد
چه زیبا بود اگر از اولین گام نگاهم با دلت صحبت نمی کرد
تو پیش از آنکه در دل پاگذاری
تمام فال هایم رنگ غم داشت
ولی تو آمدی و بعد از آن دل
بدون چشم تو نیت نمی کرد
هجوم لحظه های بی قراری
مرا تا عمق یک پرواز می برد
و جز با آسمان دیدگانت
دلم با هیچ کس خلوت نمی کرد
نگاهم مثل یک مرغ مهاجر
به دنبال حضورت کوچ می کرد
به غیر از انتظارت قلب من را
این گونه بی طاقت نمی کرد
تو می ماندی کنار لحظه هایم
ولی این شادمانی زود می رفت
و تا می خواست دل چیزی بگوید
تو می رفتی و او فرصت نمی کرد
دلم از پشت یک تنهایی زرد
نگاهش را به چشمان تو می دوخت
ولی قلب تو قدر یک گل سرخ
مرا به کلبه اش دعوت نمی کرد
و حالا انتهای کوچه شعر
منم با انتظاری مبهم و زرد
ولی ایکاش جادوی نگاهت
غزل های مرا غارت نمی کرد
| |
|
| |
بهاره عضو باشگاه 1000 تایی
تعداد پستها : 7588 Location : قم Registration date : 2007-12-25
| عنوان: رد: انجمن شاعران زنده! الثلاثاء يوليو 21, 2009 7:58 am | |
| یاسمنها مردند به جرم کلام
و اقاقی رخت سپید بر تن کرد در مرگ شقایق ... تا خشخاش میراث جاودانجهان گردد ....
سر تا پا سیاه بر تن کرده ام در مرگ عزیزی که میپنداشتم در منمهری نو افروخته ... مینگرم تا دور ... تا دور تر نیز تنهایم .! تا جورسربازان شب ... تا جدایی عشوه گران غروب... فریاد ! ... منم در این اوج و چه کوچکم در اوج کلمه ها ...
مسلخ اینچنین دیوانگی ... لحظه لحظه گذشتن عمر با غم بی چون تویی بودن ! کدام را چاره کنم ؟ نه میرسی به من و نه میروی از دل... کاش یکبار باز میگفتی چه رسید به تو از شکست من؟ گریختم از این دیار زنده کش ! ... رسیدم به دور دست ... رسیدم به نا کجا ... دیگر نجابتی زیر چادر سیاه زنان نبود ... زنان میدزدیدند !... مردانمیدریدند !... تار بود آسمان چون میعاد فلغ ... تنها در باغ میخواند زاغکی ...
سرد شد کم کم... سرد تر شد و در آن سرما اندیشه یخ زد ... فکر مرد ... عاطفه خشکید... زاغ نخواند ... زاغ پرید ... ومن گریستم یک دنیا تنهائیم را ... ساده و سپید ... بی کس و سرد خو کرده ام باغم...
دلی بود که نداشت دلدار و دلداران مردند در سوگ دل ... مرگ مبارکباد مرا... پیشه میگیرم از همه در عروج بی جانی... میرسم به معراج تنهائی خویش ... آنجاکه دیگر عشق نخواند.... عشق نزیست ..... عشق خاکستری مرد و خاطرش سبز ماند ....
بر بغض دل لحظه ای درنگ نکردم و آرام آرام فروغ چشم را به نقش قالی سپردم ...
من نیزمیمیرم نوید بر شما...
| |
|
| |
Saghar عضو باشگاه 1000 تایی
تعداد پستها : 6513 Location : یه جایی میون مردم خاکی Registration date : 2008-12-24
| عنوان: رد: انجمن شاعران زنده! الأربعاء يوليو 22, 2009 5:23 pm | |
| | |
|
| |
بهاره عضو باشگاه 1000 تایی
تعداد پستها : 7588 Location : قم Registration date : 2007-12-25
| عنوان: رد: انجمن شاعران زنده! الخميس يوليو 23, 2009 5:43 am | |
| دلم می خواهد...
همنفس با تغزل ستاره ها
خلوت خیالی من و تو
با هم...حرفهای عاشقانه بزنیم
من نسیمی شوم
در ملایم عبور من
گیسوان خویش را... شانه ای بزنی...
| |
|
| |
بهاره عضو باشگاه 1000 تایی
تعداد پستها : 7588 Location : قم Registration date : 2007-12-25
| عنوان: رد: انجمن شاعران زنده! الخميس يوليو 23, 2009 5:44 am | |
| در پیش چشم دنیا
دوران عمر ما
یک قطره در برابر اقیانوس
در چشمهای این همه خورشید کهکشان
عمر جهانیان
کم سوتر ز شعله ی... یک فانوس | |
|
| |
بهاره عضو باشگاه 1000 تایی
تعداد پستها : 7588 Location : قم Registration date : 2007-12-25
| عنوان: رد: انجمن شاعران زنده! الخميس يوليو 23, 2009 5:45 am | |
| تو...
همان سایه..همان وهم...همان تقدیری
كه سراغش ، ز غزلهای خودم می گیری !
عاشقم..
به زل زدن از ...فاصله ی دور به هم
یعنی آن شیوه ی فهماندن منظور به هم.. | |
|
| |
بهاره عضو باشگاه 1000 تایی
تعداد پستها : 7588 Location : قم Registration date : 2007-12-25
| عنوان: رد: انجمن شاعران زنده! الإثنين أغسطس 03, 2009 10:36 am | |
| می خوام تو رو که باشی جون بدی تا نمیرم
عزیز هم ترانه تو واژه ها اسیرم
می خوام تو رو که باشی تو دم دمه نفس هام
تو لحظه های دردم محکم بگیری دستام
می خوام تو رو که باشی حتی اگه نباشم
حتی اگه تو رویا خیال رفته باشم
می خوام تو رو که باشی گم بشی تو وجودم
حتی وقتی نبودی من عاشق تو بودم
از من بخواه که باشم کم نیارم تو دستات
پر پر بشم تو حس خواب لطیف چشمات
از من بخواه که باشم بودنی رنگ موندن
حست کنم تو رگهام عین ترانه خوندن
از تو می خوام که باشی باشم و باشی یاور
تو لحظه هام بمونی تا دم دمای آخر
از تو می خوام که باشی تا که ترانه باشه
اگه یه روز بمیرم رو شونه تو باشم
| |
|
| |
بهاره عضو باشگاه 1000 تایی
تعداد پستها : 7588 Location : قم Registration date : 2007-12-25
| عنوان: رد: انجمن شاعران زنده! الإثنين أغسطس 03, 2009 10:37 am | |
| اگه عمرم یه نفس بود
واسه دیدار تو بس بود
آخه عاشق تو بودم
نبودم؟
اگه دیر به تو رسیدم
اگه آخرش بریدم
ولی آرزوم و دیدم
ندیدم؟
از خدا چیزی نخواستم
جز یه عشق یادگاری
پیشکش تو، که یه روزی
بتونی تنهام بذاری
از تو هم چیزی نخواستم
که به فکر من نباشی
میدونی، دلم نیومد
پای عشق من فدا شی
اگه قسمتم نبودی
ولی فرصتم که دادی
با تو باشم
وقتی این شعر و می خونی
که تو دنیای تو نشستم
از خدام بوده که با تو
آشنا شم
| |
|
| |
دلارام عضو باشگاه 1000 تایی
تعداد پستها : 4639 Location : تهران Registration date : 2007-12-02
| عنوان: رد: انجمن شاعران زنده! الأربعاء أغسطس 05, 2009 2:36 pm | |
| مدامم مست میدارد نسیم جعد گیسویت خرابم میکند هر دم فریب چشم جادویت پس از چندین شکیبایی شبی یا رب توان دیدن که شمع دیده افروزیم در محراب ابرویت سواد لوح بینش را عزیز از بهر آن دارم که جان را نسخهای باشد ز لوح خال هندویت تو گر خواهی که جاویدان جهان یک سر بیارایی صبا را گو که بردارد زمانی برقع از رویت و گر رسم فنا خواهی که از عالم براندازی برافشان تا فروریزد هزاران جان ز هر مویت من و باد صبا مسکین دو سرگردان بیحاصل من از افسون چشمت مست و او از بوی گیسویت زهی همت که حافظ راست از دنیی و از عقبی نیاید هیچ در چشمش بجز خاک سر کویت | |
|
| |
Saghar عضو باشگاه 1000 تایی
تعداد پستها : 6513 Location : یه جایی میون مردم خاکی Registration date : 2008-12-24
| عنوان: رد: انجمن شاعران زنده! الخميس أغسطس 06, 2009 6:00 am | |
| در اين واپسين لحظه هاي غريب، دلم از هواي تو دم مي زند
براي دمي با تو بودن دلم، به اجبار حرف از غزل مي زند
در اين لحظه هايي که در هر نفس، سرود خداحافظي خوانده اي
دل من براي وصال تو باز، نت عشق را يک نفس مي زند
پس از آن همه آشنايي کنون، نگاهم به پيش تو بيگانه است
وگرنه چرا اين نگاهت هنوز،در عشق رارنگ شب مي زند؟
ميان هجوم ورق هاي من، مرور خط شعر تو خوش تر است
"ولي دردلم حس پيچيده ايست،که انگارچشمت کلک مي زند"
من از قافيه، وزن، آهنگ، شعر، به جز عشق چيزي نفهميده ام
که در متن اشعار بي وزن من، غروب نگاهت قدم مي زند
تو را اي غريبه و اي آشنا، دوباره سه باره ورق مي زنم
که زنجير اين فاصله بين ما، درون دلم زنگ غم مي زند | |
|
| |
Saghar عضو باشگاه 1000 تایی
تعداد پستها : 6513 Location : یه جایی میون مردم خاکی Registration date : 2008-12-24
| عنوان: رد: انجمن شاعران زنده! الخميس أغسطس 06, 2009 6:00 am | |
| فروغ فرخزاد ----------------------------------- هر جايي از پيش من برو كه دل آزارم ناپايدار و سست و گنه كارم در كنج سينه يك دل ديوانه در كنج دل هزار هوس دارم قلب تو پاك و دامن من ناپاك من شاهدم به خلوت بيگناه تو از شراب بوسه من مستي من سرخوش از شرابم و پيمانه چشمان من هزار زبان دارد من ساقيم به محفل سرمستان تا كي ز درد عشق سخن گويي گر بوسه خواهي از لب من بستان عشق تو همچو پرتو مهتابست تابيده بي خبر به لجن زاري باران رحمتي است كه مي بارد بر سنگلاخ قلب گنهكاري من ظلمت و تباهي جاويدم تو آفتاب روشن اميدي بر جانم اي فروغ سعادتبخش دير است اين زمان كه تو تابيدي دير آمدم و دامنم از كف رفت دير آمدي و غرق گنه گشتم از تند باد ذلت و بدنامي افسردم و چو شمع تبه گشتم... | |
|
| |
Saghar عضو باشگاه 1000 تایی
تعداد پستها : 6513 Location : یه جایی میون مردم خاکی Registration date : 2008-12-24
| عنوان: رد: انجمن شاعران زنده! الخميس أغسطس 06, 2009 6:01 am | |
| بيمار عشق غير از تو مرا دلبر و دلدار نباشد دل نيست هر آندل كه ترا يار نباشد شادم كه غم هجر توگرديده نصيبم بهتر ز غم هجر تو غمخوار نباشد از عشق تو مي سوزم مي سازم وگويم سوزندگي عشق تو در نار نباشد از باده چشم تو دل افتاده به مستي اين وجد وطرب در مي خمار نباشد بيمار بود هر كه مريض تو نگردد بيمار غم عشق تو بيمار نباشد گرديده گدايي تو سرمايه عمرم بهتر ز گدايي درت كار نباشد
اي آفتاب هستي اي شور عشق ومستي بازآ بخوان کلامي زان معجز الهي اي ديده ها به راهت اي قائم هدايت تا کي کنم حکايت شرح غم جدائي گر من تو را نبينم روئيدنم نباشد بنما جمال خود را اي مظهر رهائي | |
|
| |
Saghar عضو باشگاه 1000 تایی
تعداد پستها : 6513 Location : یه جایی میون مردم خاکی Registration date : 2008-12-24
| عنوان: رد: انجمن شاعران زنده! الخميس أغسطس 06, 2009 6:02 am | |
| در طــواف شمع میگفت این سخـــــن پـــروانــه ای سوختم زین آشنایـــــــان ای خــــــــوشا بیگـانـه ای
بلبل از شوق گــــل و پـــروانـــه از ســوادی شمــع هـــر کسی سوزد بنـــوعی در غـــم جــانــــانــه ای
گـــر اسیر خط و خـــــالـــی شد د لــــــم عیبم مکـن
مـــر غ جائــی میـــرود کانجاست آب و دانــــــه ای
تا نفـــرمائی کــه بی پـــروانـــــه ای در راه عشــق شمع وش پیش تــــو سوزم گــــردهــی پروانــه ای
پادشه را غــرفــه آبادان و دل خــرم چــه بــــــــاک
گــــر گــدائــی جـــان دهــد در گوشه ویــــــرانه ای
کـــی غـــم بنیاد ویــــران دارد آنکس خـــــانه نیست
رو خبــــر گیر این معانـــی را ز صاحب خـــانـه ای
عاقلانش باز زنجیری دگـــــر بر پــــــــا نهنـــــــــد روزی ار زنجیر از هــــم بگسلــــد دیــــوانــــــه ای
این جنـــون تنها نــه مجنــون را مسلم شد بهـــــار باش کـــز ما هم فتـــــد انـــدر جهـــان افسانــه ای
"ملک الشعرای بهار" | |
|
| |
بهاره عضو باشگاه 1000 تایی
تعداد پستها : 7588 Location : قم Registration date : 2007-12-25
| عنوان: رد: انجمن شاعران زنده! الخميس أغسطس 06, 2009 6:58 am | |
| باید تو رو پیدا كنم, شاید هنوزم دیر نیست
تو ساده دل كندی, ولی تقدیر بی تقصیر نیست
با این كه بیتاب منی, بازم منو خط میزنی
باید تو رو پیدا كنم, تو با خودت هم دشمنی
كی با یه جمله مثل من, میتونه آرومت كنه
اون لحظه های آخر از رفتن پشیمونت كنه
دلگیرم از این شهر سرد, این كوچه های بی عبور
وقتی به من فكر میكنی,حس میكنم از راه دور
آخر یه شب این گریه ها, سوی چشامو میبره
عطرت داره از پیرهنی كه, جا گذاشتی میپره
باید تو رو پیدا كنم, هر روز تنهاتر نشی
راضی به با من بودنت, حتی از این كمتر نشی
پیدات كنم حتی اگه, پروازمو پرپر كنی
محكم بگیرم دستتو, احساسمو باور كنی
باید تو رو پیدا كنم, شاید هنوزم دیر نیست.......
| |
|
| |
Saghar عضو باشگاه 1000 تایی
تعداد پستها : 6513 Location : یه جایی میون مردم خاکی Registration date : 2008-12-24
| عنوان: رد: انجمن شاعران زنده! السبت أغسطس 08, 2009 3:26 am | |
| یه شعر طنز
کنون رزم "ویروس" و رستم شنو دگرها شنیدستی این هم شنو
که اسفندیارش یکی "دیسک" داد بگفتا به رستم که ای نیکزاد
در این "دیسک" باشد یکی فایل ناب که بگرفتم از "سایت" افراسیاب
چنین گفت رستم به اسفندیار که من گشنمه نون سنگک بیار
جوابش چنین داد خندان طرف که من نون سنگک ندارم به کف
برو حال میکن بدین "دیسک" هان! که هم نون و هم آب باشد در آن
تهمتن روان شد سوی خانه اش شتابان به دیدار رایانه اش
چو آمد به نزد "مینی تاور"ش بزد ضربه بر دکمه "پاور"ش
دگر صبر و آرام و طاقت نداشت مر آن "دیسک" را در "درایو"ش گذاشت
نکرد هیچ صبر و نکرد هیچ لفت یکی "لیست" از "روت دیسک"ش گرفت
در آن "دیسک" دیدش یکی فایل بود بزد "اینتر" آنجا و اجرا نمود
کز آن یک "دمو" شد پس از آن عیان ابا فیلم و موزیک و شرح و بیان
به ناگه چنان سیستمش کرد "هنگ"ه که رستم درآن ماند مبهوت و منگ
چو رستم دگرباره "ریست" نمود همی کرد "هنگ" و همان شد که بود
تهمتن کلافه شد و داد زد ز بخت بد خویش فریاد زد
چو تهمینه فریاد رستم شنود بیامد که لیسانس رایانه بود
بدو گفت رستم همی مشکلش وز آن "دیسک" و برنامه خوشگلش
چو رستم بدو داد قچی و ریش یکی "دیسک بوتیبل" آورد پیش
یکی "تولکیت" اندر آن "دیسک" بود برآورد آنرا و اجرا نمود
همی گشت "تولکیت"،"هارد" اندرش چو کودک که گردد پی مادرش
به ناگه یکی رمز "ویروس" یافت پی حذف امضای ایشان شتافت
چو "ویروس" را نیک بشناختش مر از "بوت سکتور" برانداختش
یکی ضربه زد بر سرش "تولکیت"ه که هر "بایت" آن گشت هشتاد "بیت"ه
به خاک اندر افکند "ویروس" را تهمتن به رایانه زد بوس را
چنین گفت تهمینه با شوهرش که این بار بگذشت از پل خرش
دگر باره اما خریت مکن ز رایانه اصلاٌ تو صحبت مکن
قسم خورد رستم به پرودگار نگیرد دگر "دیسک" از اسفندیار | |
|
| |
دلارام عضو باشگاه 1000 تایی
تعداد پستها : 4639 Location : تهران Registration date : 2007-12-02
| عنوان: رد: انجمن شاعران زنده! الخميس نوفمبر 12, 2009 4:48 pm | |
| چونست حال بستان ای باد نوبهاری کز بلبلان برآمد فریاد بیقراری ای گنج نوشدارو با خستگان نگه کن مرهم به دست و ما را مجروح میگذاری یا خلوتی برآور یا برقعی فروهل ور نه به شکل شیرین شور از جهان برآری هر ساعت از لطیفی رویت عرق برآرد چون بر شکوفه آید باران نوبهاری عودست زیر دامن یا گل در آستینت یا مشک در گریبان بنمای تا چه داری گل نسبتی ندارد با روی دلفریبت تو در میان گلها چون گل میان خاری وقتی کمند زلفت دیگر کمان ابرو این میکشد به زورم وان میکشد به زاری ور قید میگشایی وحشی نمیگریزد دربند خوبرویان خوشتر که رستگاری ز اول وفا نمودی چندان که دل ربودی چون مهر سخت کردم سست آمدی به یاری عمری دگر بباید بعد از فراق ما را کاین عمر صرف کردیم اندر امیدواری ترسم نماز صوفی با صحبت خیالت باطل بود که صورت بر قبله مینگاری هر درد را که بینی درمان و چارهای هست درمان درد سعدی با دوست سازگاری | |
|
| |
دلارام عضو باشگاه 1000 تایی
تعداد پستها : 4639 Location : تهران Registration date : 2007-12-02
| عنوان: رد: انجمن شاعران زنده! الأحد نوفمبر 15, 2009 4:25 pm | |
| همي گويم و گفته ام بارها........................بود کيش من مهر دلدارها پرستش به مستي است در کيش مهر...........برون اند زين جرگه هشيارها به شادي و آسايش و خواب و خور................ندارند کاري دل افگارها به جز اشک چشم و به جز داغ دل ...............نباشد به دست گرفتارها کشيدند در کوي دلدادگان .........................ميان دل و کام، ديوارها چه فرهادها مرده در کوهها ......................چه حلاجها رفته بر دارها چه دارد جهان جز دل و مهر يار ....................مگر توده هايي ز پندارها ولي رادمردان و وارستگان ........................نبازند هرگز به مردارها مهين مهر ورزان که آزاده اند .....................بريزند از دام جان تارها به خون خود آغشته و رفته اند ...................چه گلهاي رنگين به جوبارها بهاران که شاباش ريزد سپهر .....................به دامان گلشن ز رگبارها کشد رخت،سبزه به هامون و دشت ............زند بارگه ،گل به گلزارها نگارش دهد گلبن جويبارها .......................در آيينه ي آب، رخسارها رود شاخ گل در بر نيلفر ..........................برقصد به صد ناز گلنارها درد پرده ي غنچه را باد بام ......................هزار آورد نغز گفتارها به آواي ناي و به آهنگ چنگ ....................خروشد ز سرو و سمن، تارها به ياد خم ابروي گل رخان .......................بکش جام در بزم مي خوارها گره از راز جهان باز کن ............................که آسان کند باده، دشوارها جز افسون و افسانه نبود جهان .................که بستند چشم خشايارها به اندوه آينده خود را مباز ........................که آينده خوابي است چون پارها فريب جهان مخور زينهار ..........................که در پاي اين گل بود خارها پياپي بکش جام و سرگرم باش .................بهل گر بگيرند بيکارها استاد علامه محمد حسين طباطبايي | |
|
| |
MajidDiab عضو باشگاه 1000 تایی
تعداد پستها : 6314 Age : 39 Location : تهران / تبریز Registration date : 2007-12-05
| عنوان: رد: انجمن شاعران زنده! الأحد نوفمبر 15, 2009 5:01 pm | |
| | |
|
| |
Saghar عضو باشگاه 1000 تایی
تعداد پستها : 6513 Location : یه جایی میون مردم خاکی Registration date : 2008-12-24
| عنوان: رد: انجمن شاعران زنده! الأربعاء يناير 20, 2010 6:25 pm | |
| امیر میكائیلزاده، جانباز دفاع مقدس و شاعر اهل بیت (ع)، قصیدهای در مقام حضرت زینب (س)، بانوی صبر و بردباری سروده و آن را امروز در جمع ذاكران اهل بیت در خانه مداحان ارائه كرد.
رونق آئین اسلام از بیان زینب است
زین اَب بودن زاسرار نهان زینب است
دست بر دست برادر داد هنگام بلا
جاننثاری و شهامت آرمان زینب است
قهرمان صبر میگوید ورا، هر با خرد
ظهر عاشورا زمان امتحان زینب است
در ره قرآن مُنْزل از دو فرزندش گذشت
گفت یارب این دو هدیه در توان زینب است
بازوان حضرت عباس شد از تن جدا
تكیه پرچم به روی بازوان زینب است
در وداع آخرش بوسید از حلق حسین
لحظه پرالتهابش آن زمان زینب است
عصر عاشورا به دور خیمهها خطی كشید
كودكان را گفت اینجا پادگان زینب است
افسر و سرهنگ و سرلشگر ندارد پادگان
كل نیروهای آنجا كودكان زینب است
نیمههای شب رخ مهتاب را دیدن چه سود؟
راس خونین حسین در آسمان زینب است
سر به محمل ناگهان زد دیدهها را بست و گفت
ایها الناس این همان آرام جان زینب است
كاخ استبداد را با منطقش ویران نمود
تیغ حیدر بسته گویا بر زبان زینب است
مادر گیتی نزاید تا ابد همتای او
آیه تطهیر قرآن در بیان زینب است
درس عفت داد بر نسوان عالم در جهان
این همان راه و مرام جاودان زینب است
فارغالتحصیل شد از مكتب مولا علی
روح مولا در مصائب پشتبان زینب است
«زینب مضطر» به او گفتن به هر عنوان خطاست
مردم بیچاره اندر آستان زینب است
شیرزن گفتن به زینب كاملاً باشد صحیح
این لقب از مرتضی ارث و نشان زینب است
ظالمان را همت والای او رسوا نمود
خرمن آتش به روی آشیان زینب است
صابر غم شد مدال قهرمانی را گرفت
آه سردش باعث سوز و فغان زینب است
زیر لب انّا فتحنا گفت شد فتحاً مبین
جام پیروزی نهضتها از آنِ زینب است
ارث برد از مادرش زهرا مصیبتهای دهر
بار محنت واضح از قدّ كمان زینب است
هركسی دارد مكانی از برای خویشتن
در دل تاریخ پرمحنت مكان زینب است
هركه میگوید حجاب زینب از سر شد به دور
بیگمان از دشمنان بیامان زینب است
بحر عمّان گر مركّب باشد و صدها قلم
باز گویم نیمههای داستان زینب است
در مرامش بود همچون كوه دائم استوار
لیكن آتش در دل آتشفشان زینب است
| |
|
| |
| انجمن شاعران زنده! | |
|